• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4132 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۱ تير

مارتينز جنگ تاكتيكي را به دشان باخت

بلژيك تام كروز نداشت

علي ولي‌اللهي

 

 

حالا همه‌چيز تمام شده. بعد از شش دقيقه وقت اضافه فرانسه به فينال صعود كرده و بلژيك بايد شانسش را در رده‌بندي دنبال كند. بازي بسيار پاياپاي دنبال مي‌شد تا اينكه يك ضربه سر، روي يك كرنر، تفاوت صعود و سقوط را روشن كرد. تفاوت لبخند و گريه. تفاوت مرگ و حيات. ساموئل اومتيتي خوشبخت‌ترين آدم روي كره زمين شد و هواداران فرانسه تمام حس حق‌شناسي‌شان را نثار بازيكنان آبي پوش ميدان كردند. دشان كه نمي‌توانست چند دقيقه آخر بازي را ببيند، اكنون بعد از سوت داور اروگوئه‌اي با مشت‌هاي گره كرده به ابراز احساسات هواداران پاسخ مي‌دهد. مارتينز مغموم به اسكوربرد ورزشگاه چشم دوخته و همه آرزوهايش را بر باد رفته مي‌بيند. بر باد رفته.

بياييد فرض كنيم كه همين‌جا همه بازيكنان چشمان‌شان را ببندند و باز كنند و بروند به سه، چهار دقيقه قبل از شروع بازي. جايي كه آنها توي تونل بازي ايستاده‌اند و صداي هياهوي هواداران به گوش مي‌رسد. بازيكنان با هم مشغول خوش و بش هستند و كم‌كم آماده ورود به زمين مي‌شوند. براي يكي از حساس‌ترين بازي‌هاي دوران زندگي‌شان. جايي كه آنها مي‌توانند با درخشش تاريخ‌ساز شوند. نكته جالب اينجاست كه بازيكنان بلژيك مي‌دانند كه آنها يك بار در همين مرحله در همين روز و در همين ساعت توي همين ورزشگاه در حضور همين تماشاچي‌ها مقابل فرانسه بازي كرده‌اند و يك بر صفر باخته‌اند. آنها يادشان است كرنر دقيقه 51 گريزمان و ضربه سر اومتيتي را. شش دقيقه وقت اضافه را. توپ‌هايي كه از چپ و راست روي دروازه حريف مي‌ريختند را. مشت‌هاي گره‌كرده دشان در انتهاي بازي و بهت هواداران‌شان را. آنها مي‌خواهند اشتباهات گذشته را تكرار نكنند و اين‌بار حريف را شكست دهند.

اولين كاري كه همه بلژيكي‌ها حواس‌شان هست كه انجام دهند اين است كه دقيقه 51 كرنر ندهند. يا اگر كرنر دادند حواس‌شان به اومتيتي باشد. با اين كار بلژيك گل نمي‌خورد. اما براي اينكه بتوانند حريف را شكست دهند بايد به اين فكر كنند كه چطور بايد گل بزنند. چون تنها گل نخوردن كافي نيست. لوكاكو بايد دقت كند آن پاسي كه دي‌بروينه در دقيقه آخر نيمه اول ارسال مي‌كند را اومتيتي به اشتباه نمي‌تواند به خوبي دفع كند. دي‌بروينه و مرتنز بايد يادشان باشد كه اكسل ويتسل شوتي خواهد زد كه لوريس آن را ريباند مي‌كند و اگر آنها در موقعيت مناسب باشند مي‌توانند گل بزنند. اما غير از اين دو صحنه و چند صحنه مشابه و البته كم اهميت‌تر چه؟ آنها چه چيزهاي ديگري بايد يادشان باشد؟ بلژيكي‌ها بعد از بازي دقيقا مي‌دانستند كه اگر چه اشتباهي نكنند گل نمي‌خوردند، اما نمي‌دانستند اگر چه كاري كنند گل مي‌زنند.

با وجود عملكرد عالي مارتينز در راس تيم ملي بلژيك او كمي در سيستم بازي مقابل فرانسه دچار خطا شده بود. در تحليل‌هايش. كم به اين دليل كه شياطين سرخ بازي بدي از خودشان به نمايش نگذاشتند. تملك توپ 64 درصدي و دقت پاس 91 درصدي نشان از يك فوتبال خوب دارد. اما شاگردان مارتينز صرفا در روش رسيدن به گل كمي سردرگم عمل كردند. به همين خاطر آنها شايد مي‌توانستند روي همان چند صحنه ياد شده با كمي خوش‌‌شانسي و چند سانتي‌متر اين طرف يا آن طرف‌تر بودن بازيكن خودي يا حريف به گل برسند اما چنين گلي، حتي اگر به ثمر مي‌رسيد، نتيجه يك روش سيستماتيك همانند بازي با برزيل نبود. برعكس تيم فرانسه. درست است كه فرانسوي‌ها روي يك ضربه كرنر به گل رسيدند، اما شيوه بازي آنها نشان داد كه نقشه مشخصي براي گل زدن دارند و از همان روش هم چند بار روي دروازه حريف خطرساز شدند. كافي است به تعداد شوت به سمت دروازه دو تيم در پايان بازي دقت كنيم. اختلاف معنادار 10 تايي ميان ضربات بل‍ژيكي‌ها و فرانسوي‌ها شايد موئد همين تفاوت باشد.

اگر بلژيكي‌ها مثل تام كروز در فيلم «لبه فردا» كه مدام بعد از مرگ به دست نيروهاي بيگانه مي‌توانست به قبل ورود به صحنه نبرد برگردد و از نو در جنگ شركت كند، اين توانايي را داشتند كه بعد از سوت پايان بازي به چند دقيقه قبل شروع مسابقه برگردند، صرفا مي‌توانستند مطمئن باشند كه جلوي گل خوردن‌شان را مي‌گيرند، اما نبايد مطمئن مي‌بودند كه گل هم مي‌توانند بزنند. تام كروز هم در آن فيلم بعد از اينكه هر بار وارد جبهه شد و بلافاصله كشته شد، ياد گرفت چطور جانش را حفظ كند. با رفتن به مخفيگاه‌هاي كوچك او مي‌توانست زنده بماند، اما زنده ماندنش در عمل كمكي نمي‌كرد، چون او دقيقا نمي‌دانست چطور بايد دشمن را بكشد. اسلحه داشت، شليك مي‌كرد، به دشمن جراحت هم وارد مي‌كرد، اما در نهايت نمي‌توانست پيروز جنگ باشد. تا اينكه سر و كله ريتا ورتاكسي پيدا شد و به بيل كيج، افسر جوان بي‌تجربه ياد داد چطور مبارزه كند براي كشتن. قرمزپوشان از آن همه مالكيت توپ مقابل فرانسه فقط توانستند 9 شوت به سمت دروازه حريف روانه كنند و از آن 9 تا هم تنها يك سومش توي چارچوب بود. بلژيك همين شرايط حمله را مقابل برزيل هم داشت. آنها جلوي سلسائو هم تنها 9 شوت روانه دروازه حريف كردند، اما در آن بازي حملات‌شان هدفمندتر بود.

نمي‌دانم آن ريتا ورتاكسي تيم بلژيك چه كسي مي‌توانست باشد. خود مارتينز يا تيري آنري يا ساير آناليزورهاي كادر فني؟ نمي‌دانم قرار بوده چه كسي نقشه مشخص گلزني را براي شياطين سرخ ترسيم كند، اما آنها در اين نقطه مشكل داشتند. اگر همان لحظه مرگ نمادين تيم بلژيك در پايان بازي، آنها مي‌توانستند به چند دقيقه قبل شروع بازي برگردند، باز هم احتمالا بازي با همان شكل به پايان مي‌رسيد. بلژيك براي برد فرانسه به چند روز برگشتن به قبل از بازي نياز داشت تا كلا روش متفاوتي را امتحان كند. در واقع اگر صدبار هم بازي به همان شكل برگزار مي‌شد، بعيد بود بلژيك با آن نوع بازي به گل برسد. مگر روي اتفاق. ممكن هم بود بازي به وقت اضافه برود و آنجا اتفاقات فوتبال سرنوشت بازي را رقم بزند. البته با توجه به شرايط، فرانسه شانس بيشتري در مال خود كردن رخداد‌هاي بازي داشت و احتمالا بازي را مي‌برد و ما بازهم شاهد چهره بهت زده بلژيكي‌ها مي‌بوديم و مشت‌هاي گره كرده دشان. شاهد قيافه غمگين دي‌بروينه و هازارد و لوكاكو زير نورافكن‌هاي ورزشگاه سن‌پترزبورگ. دوباره چهره متفكر مارتينز را مي‌ديديم كه انگار با خودش فكر مي‌كند كجاي كار را اشتباه رفت كه بازي در نهايت با شكست تيمش به پايان رسيد. چطور شد كه همه آرزوهايش
بر باد رفت؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون