تا حس كنم زنده ام
به نظر ميرسد ساختار و فرم موسيقي هم در آلبوم دوم جسورتر شده است.
عليرضا: طبيعي است. فكر كرديم بهتر است اينبار عامهپسندتر آلبوم را جمع و جور كنيم چون تصورمان اين بود اگر آلبوم اول مورد استقبال قرار نگرفت به دليل نگاه خاصش در موسيقي بود. به نظر من اين اتفاق افتاد اما جسارت كار بيشتر در محتواي شعر است تا موسيقي.
مسعود: به هر حال بعد از آلبوم اول اعتماد بين هردوي ما بيشتر شد. در آلبوم دوم هم من و هم عليرضا به خودمان نزديكتر هستيم. هرچند در آلبوم اول هم كسي براي كسي تكليف تعيين نكرد اما در آلبوم دوم به فضاي همديگر نزديكتريم.
فضاي شعري آلبوم اول هم خيلي سياه است. اين طور فكر نميكنيد؟
عليرضا: نميتوان گفت سياه بلكه واجد شكلي از تلخي است.
مسعود: من هم اين را از چند نفر شنيدهام كه آلبوم اول ما مثل يك حفره سياه است.
عليرضا: اما در نهايت سياهي به اميدي كه درون آن نهفته است، ختم ميشود.
موسيقي شما تاثيرپذيرفته از «دِپچ مُد» به نظر ميرسد. خودتان چه فكر ميكنيد؟
عليرضا: مگر خود « دِپچ مُد» تحتتاثير ديگران نبود؟ تاثير گرفتن يك امر طبيعي است اما مهم اين است كه تو تاثيري كه ميگيري را به زبان شخصي خودت نزديك كني. در ايران چون كسي را نديديد كه شبيه دپچ مد باشد اين را ميگوييد ولي به نظر من اين ايراد نيست. چنان كه موزيسينهاي كلاسيك هم ميتوانستند روي كار يكديگر تاثير بگذارند. اگر در ايران گروههاي بيشتري كار ميكردند و آلبومهاي بيشتري در اين سبك منتشر ميشد اين حرف را نميزديد وگرنه چرا الان كسي نميگويد كه اين همه خواننده دارند از استاد شجريان تاثير ميگيرند؟ چون ديگر اين شكل از موسيقي تبديل به يك ژانر شده و راه خودش را باز كرده است.
به آينده هنري «بادزنگ» چطور نگاه ميكنيد؟
مسعود: من شخصا به اين موضوع فكر نميكنم چون زندگي من با گروههايي كه با آنها كار ميكنم در همان لحظه ميگذرد. آلبوم كه منتشر ميشود يا كنسرت كه تمام ميشود براي من همان لحظه هم تمام ميشود. به نظر من اگر هرچه به آينده فكر كنيم خلوص كار ما در لحظات از بين ميرود. وقتي يك گروه اسم يك قطعه از آلبومش كه مورد استقبال قرار گرفته را روي تور كنسرتها و هزاران برنامه ديگرش ميگذارد و همه كارهايش شبيه به هم ميشود به نظر با نيت خاصي در موسيقي قدم گذاشته كه حداقل بايد بگويم كار من نيست. براي من لذتي كه در لحظه از كارم ميبرم از هرچيز ديگري با ارزشتر است.
عليرضا: پاسخ به اين سوال بيشتر شبيه به پيشگويي است. در زمانه امروز كه همهچيز غافلگيرمان ميكند و در مورد بديهيات نميتوانيم با برنامه مشخص پيش برويم من الان چطور ميتوانم بگويم كه نظرم درباره آينده چيست؟ وقتي با يك پخش موسيقي اشتباه سرنوشت آلبوم عوض ميشود ديگر نميتوان درباره هيچ چيز قطعي نظر داد چون بيشتر شبيه به آرزو است. خودم شخصا فكر ميكنم موزيسين بايد دور از فضاي بازار، كارش را انجام دهد و موسيقي بسازد ولي الان كاملا فرمان را سمت مسير مخالف گرفتهايم تا آثارمان پررنگتر شوند. مثلا با وجود اينكه از فضاي مجازي متنفر هستم اما مجبور شدهام براي گروه صفحهاي در اينستاگرام فعال كنم. به هر حال انگار اگر با اين بازار مواجه نشويم در كارمان كوتاهي كردهايم. چون اين موسيقي در كشور ما پيشينه و جريان تثبيتشدهاي ندارد كه بگويم ما هم به آن جريان اضافه شدهايم.