در كشوري زندگي ميكنيم كه عادت داريم براي از دست رفتگان مرثيه سرايي كنيم؛ چنان مراسم باشكوهي براي مردگانمان برگزار ميكنيم كه تا مدتها زبانزد خاص و عام خواهد بود اما تا دلتان بخواهد آدمهاي موفق را با زيركي و باهوشي حذف ميكنيم.موفقيتهاي پي در پي اصغر فرهادي در مجامع بينالمللي را ميبينيم اما به راحتي اين افتخارات را ناديده ميگيريم. هفتاد و يكمين جشنواره فيلم كن رسما با فيلم «همه ميدانند» به كارگرداني اصغر فرهادي افتتاح شد. براي اولينبار فيلمي از يك فيلمساز ايراني جشنواره معتبر كن را افتتاح كرد. «همه ميدانند» ازجمله معدود فيلمهاي افتتاحيه تاريخ جشنواره كن بود كه در بخش رقابتي نيز حضور داشت. آن سوي دنيا براي يك فيلمساز ايراني دست ميزدند و هورا ميكشيدند اما مسوولان سينمايي و خاصه هيات رييسه خانه سينما در ايران فقط نظارهگر بودند. يا جوايز ريز و درشتي كه فيلمسازان جوان كشورمان از فستيوالهاي معتبر جهاني كسب ميكنند را ميبينيم اما طوري وانمود ميكنيم كه انگار اين جوايز كمترين اهميتي ندارد.
همين چند هفته پيش بود كه ناصر ملكمطيعي را در ميان اشك و آه مردم كشورمان بدرقه كرديم در حالي كه علم داريم ملكمطيعي تا وقتي كه زنده بود او را از كمترينها منع كرديم. به محض اينكه اين بازيگر فوت كرد با صداي رسا در مراسم تشييع جنازهاش به همديگر پريديم و سعي كرديم كوتاهي در زمان حياتش را به گردن هم بيندازيم. درست بعد از فوت ناصر ملكمطيعي بود كه رسانهها يك به يك نوشتند و زنگ خطر را به صدا در آوردند كه ناصر ملكمطيعي رفت، زندهها را دريابيم اما دريغ كه ما آدمها ذهن فراري داريم و به راحتي همهچيز را به دست فراموشي ميسپاريم.
از كل مطلب بيان شده به اينجا ميخواستم برسم كه كيانوش عياري هم يكي از همين اهالي مظلوم سينماي ايران است؛ فرقش با ناصر ملك مطيعي در اين است كه ملك مطيعي عمرش را در انزوا سپري كرد اما عياري مطالبات خود را بيان ميكند هرچند در برابر خواستهاش گوش شنوايي نيست و راه به جايي نميبرد.
كارگردان فيلم «بيدارشو آرزو » اين روزها خسته و نگران از سرنوشت دو فيلم خود نميداند راه به كجا بايد ببرد و در هر زمان به دنبال فرصتي است تا بتواند فيلمهاي «خانه پدري» و «كاناپه» را از محاق و توقيف در بياورد.
به نظر ميرسد فيلم «كاناپه» او قرباني يك نوع لجبازي شده است و مسوولان سينمايي به لايههاي غيرواقعي فيلم «خانه پدري» توجه بيشتري دارند تا موضوع قتل دختر در خانه. به هرجهت اين دو فيلم اخير اين كارگردان نجيب سينماي ايران فعلا شرايط نمايش و داوري در جشنوارههاي دولت ندارند.
اما اين روزها كه دستاندركاران و متوليان خانه سينما در تدارك برگزاري بيستمين جشن بزرگ سينما هستند آيا نميتوانند فرصتي را براي حمايت از يكسري فيلمسازان مطرحي چون كيانوش عياري فراهم كنند و استثنا قائل شوند؟ خانه سينما يا همان جامعه اصناف سينمايي كه توسط صنف و اهالي سينما اداره ميشود هم اين فيلمساز را محروم ميكند؟ تعريف «حفظ و صيانت از حقوق مادي و معنوي دست اندركاران سينما» در اساسنامه خانه سينما كجاي عملكرد خانه سينما بايد ببينيم؟
آيا ارزش و احترام و اهميت كيانوش عياري را با فيلمسازان ديگري كه فيلمشان (هم پروانه نمايش و هم پروانه ساخت دارد) از كمترين اهميت ساختاري برخوردار است صرف تبعيض قائل نشدن بايد در يك كفه ترازو سنجيد؟ تكليف جشنواره فيلم فجر با خودش معلوم است و ديگر همه ميدانند و همه ميگويند كه نگاه سياسي بر آن حاكم است. اما جشن خانه سينما هم همينطور؟
مسوولان برگزاري جشن بزرگ سينمايي در تصميمي جمعي بر آن شدند كه امسال اين مراسم را براي همراهي با مردم در شرايط بد اقتصادي كنوني كوچكتر از هميشه برگزار كنند و بودجه جشن را براي امور بيمهاي و قسعليهذا هزينه كنند اما آيا فيلمسازاني كه عمرشان را براي اين سينما سپري كردند جزو اين مردم نيستند ؟ اگر همراهي با مردم به معناي توجه و حمايت معنوي است اين حمايت مشمول فيلمسازان سينمايي كه سهم عمده در ارتقا و اعتلاي آن دارند، نبايد بشود؟
اصلا اگر براي كيانوش عياري تمايز قائل نشويم براي چه فيلمسازي بايد از تبصره استفاده كنيم؟ مگر نه اينكه تبصره و بند را در شرايط خاص صادر ميكنند؛ كيانوش عياري در حال حاضر شرايط خاص ندارد؟
بهرام بيضايي كه نيست. ناصر تقوايي در خلوت خود روزگار ميگذراند. اصغر فرهادي را كه نميبينيم. كيارستمي را كه به سادگي آب خوردن از دست داديم. كيانوش عياري با دو فيلم در محاق را هم كنار بگذاريم؟
از جهت ديگر تجربه نشان داده نگراني مسوولان از اكران و توجه به فيلمهاي حاوي مساله و خط قرمزي نه تنها محلي از اعراب نداشته بلكه آنها با حساسيت بيجهت خود نسبت به موضوع فيلم مربوطه اتفاقا موجبات تبليغ را براي اين فيلمها فراهم كرده وافكار عمومي را بيشتر در جهت تماشاي فيلمها تحريك ميكنند. فيلم «عصباني نيستم» ساخته رضا درميشيان نمونه چنين فيلمهايي است يا از كارگردان ارزشي مثالي بياوريم؛ به رنگ ارغوان ابراهيم حاتميكيا با چنان حساسيتي از اين فيلم صحبت ميشد كه انگار با نمايش عمومي اين فيلم قرار است چه اتفاق حادي بيفتد. جالب اينكه اين فيلمها با حداقل واكنش و حتي ميتوانيم بگوييم هيچ واكنشي از جانب مخاطب به نمايش عمومي درآمدند. اي كاش به ياد داشته باشيم عياري از جمله فيلمسازان متعهد سينماي ايران است كه تك به تك فيلمهايش بازتاب شرايط اجتماعي روز جامعه ايران است.
اميد به اينكه نيايد روزي كه صداي رسا بر عليه ندانم كاري خانه سينما بلند شود.