ماجراي تكراري مديران سرخابيها
سامان سعادت
كي قرار است متوجه بشويم كه مشكل استقلال و پرسپوليس و فوتبال ما افتخاري و فتحاللهزاده و اوليايي و طاهري و رويانيان و سايرين نيستند؟ كي قرار است دست از آزمون و خطاهاي تكراري و بيهوده برداريم و بيخيال مسكنهاي مقطعي جهت ساكت كردن هواداران بشويم؟ به مشكلات اين روزهاي تيم استقلال نگاه كنيد. اسم افتخاري را برداريد و بگذاريد يكي از آن همه مديري كه استقلال بعد از انقلاب داشته. سال 97 را برداريد و هركدام از مقاطع تغيير مديرعامل آبيها را جايگزين كنيد. هيچ فرقي نميكند. فرم آن قدر تكراري است كه محتوا را تحت تاثير خود قرار داده و آن را از تكرار به ورطه ابتذال كشانده.
افتخاري رفت؛ خيلي از مديران سابق استقلال و پيشكسوتان اين باشگاه با موضعگيري درباره اين استعفا، آن را اتفاق خجستهاي ارزيابي كردند كه بايد زودتر
رخ ميداد. بعضيها هم قدم را فراتر گذاشتند و اعلام كردند افتخاري از روز اول هم نبايد ميآمد. اظهارنظرهايي كه باز هم هيچ فرقي نميكند بگذاريمشان بعد از رفتن هر كدام از مديران استقلال در هر دورهاي. تقريبا 40 سال است كه قصه تغيير مديران سرخابيها در همين اشل ساخته ميشود. خروجي اين فرآيند هم كه كاملا مشخص است.
سرتان را درد نياورم؛ آنقدر فوتباليها و ورزشيها و ورزشينويسان در اين سالها گفتهاند و نوشتهاند كه آقا! به خدا، به پير، به پيغمبر اين روش باشگاهداري و راهي كه شما ميرويد به تركستان است كه من هر چه بگويم ميشود تكرار مكررات. فصل مشترك همه تحليلها نيز همين يك جمله ساده است: باشگاه دولتي نتيجه نميگيرد. حالا دوستان وزارت ورزش از هر جناح و سليقه سياسي بيايند هي با مهرهها بازي كنند. فلاني را بردارند و فلاني را جايگزين كنند. استعفا بپذيرند و ابراز اميدواري كنند براي حل مشكلات. نميشود ديگر! زوري كه نيست.
بياييد با خودمان صادق باشيم. باشگاههاي فوتبال ايران سالهاي سال است كه به هيچ موفقيت بزرگي دست پيدا نكردهاند. اين همه آدم آمدند و رفتند. اين همه مربي. اين همه بازيكن. اين را همه ميدانند. هر فصل هم كه ميگذرد فاصله ما با باشگاههاي رقيب در ساير كشورها زيادتر ميشود. اما قرار نيست دوستان وزارت ورزش بيخيال اشتباهات تكراريشان بشوند. قرار نيست جلوي ضرري كه واقعا از هر جا جلويش را بگيريم تبديل به منفعت ميشود را بگيرند. من نميدانم به شخصه چه رازي است كه اجازه نميدهند باشگاهها خصوصي بشوند تا هم حجم دولت كاهش پيدا كند، هم دردسرهاي هميشگي كمك به حل مشكلات اين باشگاهها تمام شود، هم دعواي تكراري وزير استقلالي / وزير پرسپوليسي به پايان برسد و از همه مهمتر ما بدانيم وقتي اتفاقي در باشگاه رخ ميدهد بايد يقه چه كسي را بگيريم. يك نفر بايد بيايد و توضيح بدهد كه اين چه سري است كه درد نميكند اما دوستان اصرار به دستمالپيچ كردنش دارند؟ وقتي توضيح قانعكنندهاي براي ادامه روند نيست، مردم حق دارند فكر و خيال بزند به سرشان. اينكه فكر كنند پشت عدم خصوصيسازي استقلال و پرسپوليس اهداف سياسي است، اينكه پول خيلي بزرگي اين وسط هست كه عدهاي نميخواهند با واگذاري تيمها به بخش خصوصي بيخيالش بشوند يا حتي بعضيها هستند كه دوست دارند متصدي تيمهاي بزرگ پايتخت بشوند تا اسم و رسمي براي خودشان درست كنند و بعدها از اين نام بهرهبرداري رانتي كنند وگرنه ديگر حتي يك كودك درس ناخوانده هم ميداند كه ادامه تيم داري دولتي چيزي جز ضرر و زيان نيست. در هر حوزهاي.
اين نوشته هم احتمالا ميپيوندد به خيل عظيم نوشتههايي از اين دست. اشكالي ندارد؛ ما مينويسيم. شما هم هي مديرعامل عوض كنيد و هيات رييسه جابهجا كنيد و بياييد لبخند بزنيد و بگوييد ما هر كاري از دستمان بربيايد براي حل مشكلات باشگاههاي بزرگ و مردمي پايتخت انجام خواهيم داد. در حالي كه بيشترين چيزي كه ما از شما ميخواهيم اين است كه بيخيال كار كردن براي فوتبال بشويد. بيخيال ژستهاي تكراري بشويد و يك بار، محض رضاي خدا يك بار از پشت مترسكهايي كه به عنوان مديرعامل و هيات رييسه علم كردهايد، بيرون بياييد و با شجاعت اعلام كنيد: ما مسوول نابساماني هستيم. ما اشتباه كرديم. ما تا امروز اشتباه ميكرديم و حالا تصميم گرفتهايم با كوچ دستهجمعي از فوتبال، اشتباهاتمان را جبران كنيم. آن روز قطعا روز رنسانس فوتبال ايران خواهد بود.