اهميت حركتهاي واگرا
حميدرضا جلاييپور
وقتي تحليلگران به آسيبشناسي موضوعات ملي- قومـي توجه بيشـتر نشان ميدهند، بعضي از مخاطبــان انتقاد كردند كه چرا در شرايطي كه ايران با معضلات گوناگون روبهرو است، بايد نقد حركتهاي واگرايانه، اينقدر برجسته شود؟ براي پاسخ به اين منتقدان در زير به دلايل خود اشاره ميكنم.
1- در آسيبشناسياي كه از جامعه سياسي ايران ميشود...
آن خصيصهاي كه ايران را در جهت توسعهپايدار و همهجانبه قرار ميدهد، حركت نيروهاي جامعهمدني و نهاد حكومت (state) به سوي «حكمراني در برگيرنده» است و اينكه در فضاي حكمراني «ايران براي همه ايرانيان» باشد. شما ميتوانيد به اين خصيصه نامهايي چون «دموكراسي مسوول و دربرگيرنده»، «توسعه سياسي» يا «حكمراني خوب» يا «مليگرايي مدني» نيز بدهيد. توجه داشته باشيد اين آسيبشناسي مذكور يك بحث شخصي نيست بلكه خصيصه «حكمراني دربرگيرنده» يك خواست تاريخي صدوپنجاه ساله است و در بيست سال گذشته از سوي «جريان حركت اصلاحطلب ايران» نيز مورد توجه بوده است.
۲- به نظر ميرسد اين «حكمراني دربرگيرنده» از سوي چهار عامل تضعيف ميشود. يكي وقتي كه توسعه اقتصادي آهسته يا ناعادلانه باشد كه باعث عدم مهار فقر و شكاف طبقاتي ميشود. در اين فضا بنيادگرايان مذهبي و نيروهاي واگراي قومي فضاي تنفس (و يارگيري) پيدا ميكنند. عامل دوم و سوم از سوي اقتدارگرايي سياسي و مذهبي است. اين دو عامل شهروندان جامعه را به دو دسته خودي و غيرخوديها تبديل ميكنند و غيرخوديها به تدريج در برابر حاكميت دست به مقاومت و اعتراض ميزنند و ثبات سياسي كه لازمه توسعه همهجانبه و پايدار است به مخاطره ميافتد. عامل چهارم جريان مليگرايي از خودراضي كه تنوع فرهنگي ايران را به سخره ميگيرد و انكار ميكند و هويت ملي ايران را فقط در يك قوم خيالي خلاصه ميكند. عامل پنجم ناسيوناليسم قومي و واگرا است. اين قومگرايي مخالف هويتملي و يكپارچگي ايران و مخالف زبان فارسي به عنوان زبان تاريخي، مشترك و همه اقوام ايران است. اين قومگراييها از ملتهاي جدا از ملت ايران صحبت ميكنند و دنبال جدايي از ايران هستند.
3- عامل ششم ائتلاف ترامپ، نتانياهو، بنسلمان عليه تماميت ايران و هويت ملي ايران است. آرزوي اين ائتلاف فروپاشي و بعد تكه تكه كردن ايران است. اين ائتلاف نميخواهد (و نميتواند) با سربازان خودش به جنگ ايران بيايد، بلكه اين ائتلاف علاقه دارد شكافهاي جامعه را عليه حكمراني در ايران فعال كند. اين ائتلاف براي فعال كردن شكافها به سه زمينه اميد دارد؛ يكي تشديد تحريم اقتصادي و نفتي عليه ايران است تا از اين طريق مردم را عليه حكومت بشوراند. دوم اينكه اين ائتلاف (خصوصا عربستان سعودي و اسراييل) به فعالكردن قوميتگراييهاي جداييطلب، سلفيگري خشونتطلب اميدوار است- خيلي اميدوار است. سوم اينكه اين ائتلاف به سازمان نظامي مجاهدينخلقايران (فرقه رجوي) و سرنگونيطلبان فاشيست اميد دارد. لذا هر ايراندوستي شايسته است نسبت به خطر اين ائتلاف مخرب و سه زمينه مذكور هشيار باشد.
4- به سوال اين نوشته بازگرديم. چرا بايد به حركتهاي واگرا اهميت داد؟ زيرا اولا حركتهاي واگرا يكي از عوامل مخرب «حكمراني دربرگيرنده» و مانع تحقق هدف اصلاحات است. ثانيا حركتهاي واگرا يكي از عوامل تضعيف همبستگي ملي ايران است. ثالثا بيتوجهي به جريانهاي واگرا متاسفانه ميتواند نيرويي در راستاي ائتلاف ترامپ عليه تماميت ايران قرار گيرد.
5- بنابراين ارزشمند است كه تحليلگران به آسيبشناسي مسائل بنيادي ملي و قومي ايران نيز بپردازند. به عنوان مثال توضيح دهند كه:
آثار سوء توسعه ناعادلانه و ناپايدار در كشور چيست و چگونه ميتوان در زندگي شهروندان اين نابرابريها را كاست؟
توضيح داده شود كه چگونه مردم آذربايجان هر سه موج پانتركيسم را در يك صد ساله اخير (كه ريشه عثماني و بيروني دارد) در آذربايجان خنثي كردند؟
توضيحداده شود كه چگونه حركت مسلحانه و واگراي حزب دموكرات كردستان (و كومله) درست دو ماه پس از انقلاب ۱۳۵۷ با ايجاد جنگ نقده زمينه يك دهه ناامني و تاخير در توسعه مناطق كردنشين را فراهم كردند؟
به ياد بياوريم اين وجدان آگاه عمومي ايرانيان بوده كه تاكنون حافظ اين كشور بوده است. لذا نسل جديد به آگاهيهاي ملي و آسيبشناسيها در اين زمينه، آن هم در شرايط ترامپ نامتعادل، بيش از هميشه نياز دارد و پرداختن به اين موضوعات خطير شرط عقلانيت و ضروري است.