با خروج امريكا از برجام، تهران روابط با بروكسل و تداوم مذاكرات برجامي با آنها و همچنين رايزني با روسيه براي كاهش تلاطم اقتصادي و ارزي در كشور، مقابله با تحريمهاي يكجانبه امريكا و ايجاد سهولت در صدور انرژي را در صدر سياست خارجي خود قرار داده است. از اين رو شاهد سفر دكتر روحاني، رييسجمهور كشورمان براي مذاكره با اتريش و سوئد، سفر دكتر ولايتي به مسكو (همزمان با سفر نتانياهو به اين كشور) و تداوم مذاكرات اروپايي ظريف و معاونان وزيرخارجه براي مقابله با تحريمهاي يكجانبه امريكا بوديم.
واشنگتن به خروج امريكا از توافق، بسنده نكرده و جمهوري اسلامي ايران را در مظان اتهامات مختلفي قرار داده است. اما بايد اذعان كنيم كه هريك از اعضاي توافق برجام، منافع حداكثري خود را دنبال ميكنند.
با خروج امريكا از اين توافق، اروپا يا بايد تداوم برجام و همكاري با تهران را ادامه دهد و منافع حداكثري را در ارتباط با امريكا از دست دهد يا واشنگتن را انتخاب كند و پا روي تعهدات حقوقي و سياسي خود كه حاصل سالها مذاكره و چانهزني است، بگذارد. در اين صورت هم، بسياري از منافع اقتصادي خود در تهران را، از دست ميدهد.
روسيه هم به عنوان عضو ديگر برجام، چنانچه، تهران را انتخاب كند، منافع حداكثري خود را در ارتباط با امريكا از دست ميدهد و با بحرانهاي جديتري روبهرو ميشود. چنانچه تهران به سمت مذاكره با امريكا گرايش پيدا كند، بالتبع روسيه هم، سودي را كه از تداوم رابطه (ايران-روسيه) كسب ميكند از دست ميدهد.
همكاري روسيه با نتانياهو و ترامپ در موضوع سوريه و تلاش براي خارج كردن ايران از سوريه، تعطيلي پايگاههاي نظامي ايران در اين كشور، توافق در موضوع موشكي و توقف فروش موشكهاي استراتژيك به تهران و همچنين همكاري در تحريم ايران، منافع بيشتري نصيب مسكو ميكند. منافعي كه وسوسهانگيز است. منافعي همچون استقرار دايمي پايگاههاي نظامي روسيه و تضمين خروج امريكا، امتياز در بحران اوكراين و موضوع انرژي همچون نورداستريم ۲ يا رقابتهاي استراتژيك در شرق اروپا.
با اين تفاسير، آيا روسيه براي كسب منافع حداكثري، ايران را قرباني خواهد كرد؟ خير. نكته ظريف اينكه، اگر بازي- روسيه يكبار به اجرا گذاشته شود، همكاري با حريف، هرگز عاقلانه نيست، زيرا انگيزهاي براي همكاري وجود ندارد. اما اجراي مكرر بازي و طولاني بودن آن، احتمال همكاري بين رقبا را افزايش ميدهد. زيرا بازيگران ميتوانند از جريان نتايج حاصل شده، سود برند و حتي با در پيش گرفتن راهبردهاي پيچيدهاي (به شكل چراغ خاموش) باهم ارتباط برقرار كنند.
در اين راستا، طولاني بودن اختلاف ايران با امريكا و از طرفي نااميدي از اروپا، تهران را بالاجبار به سمت كرملين هدايت ميكند. تداوم اين رابطه در دوران دولت نهم و دهم (سياست شرقگرايي)، انگيزه همكاري در روسيه را تقويت ميكند. همان طور كه گفته شود، اگرچه سود حاصل از همكاري روسيه با ايران در مقايسه با سودِ حاصل از پيمانشكني او، اندك است، اما با برقراري همكاري پايدار، سودي كه در طول اجراي مكرر بازي به دست ميآيد، بيش از منافعي خواهد بود كه از يك بار پيمانشكني به دست ميآيد.
در واقع طول مدت بازي و سالهاي طولاني تحريم ايران از سوي امريكا و نبود ارتباط مناسب ايران با ساير بازيگران همانند اروپا، مسكو را به همكاري و عدم پيمانشكني گسترده سوق ميدهد. سودي كه مسكو از فضاي قهرآلود بين تهران و واشنگتن ميبرد، بيش از سودي است كه احيانا با پيمانشكني به دست ميآورد. به تعبيري ديگر، رفتار مسكو هميشه تركيبي از همكاري و عدم همكاري بوده و خواهد بود.
يعني در عين اينكه در موارد استراتژيك همانند تحريمها و قطعنامههاي شوراي امنيت، عليه ايران راي ميدهد و حاضر به وتوي قطعنامه نميشود، در موارد تاكتيكي حاضر به همكاري با تهران ميشود. چرا كه همين قطعنامههاي ذيل فصل هفتم منشور و در مرحله بعد، «خروج امريكا از برجام»، شرايط را براي بازي كرملين مهيا ميكرد. از اين رو، در مدتي كه ترامپ از تصميمش براي خروج از برجام، سخن ميگفت، مسكو، فعاليتي براي ماندن واشنگتن در توافق، نكرد.
در روزهايي كه دكتر عباس عراقچي در حال رايزني با مسوولان اروپايي براي تهيه بسته حمايتي از برجام و ترغيب شركتهاي اروپايي به ماندن در ايران بود، در آن سوي ميدان پوتين، همصدا با عربستان سعودي، با ترامپ هم داستان شده و براي جبرانِ نفت ايران، توليد نفت خود را افزايش داده است.
جبران نفت ايران از سوي عربستان و ديگر اعضاي اوپك، ضمن جبران كمبود انرژي در جهان، از افزايش بيرويه قيمت نفت و بنزين، جلوگيري ميكند. موضوعي كه بايد آن را به عنوان چراغ سبزي به كاخ سفيد، جمهوريخواهان و عليه منافع تهران تلقي كرد. از اين رو دكتر ولايتي براي تاثير بر رفتار مسكو، به كرملين سفر كرد. اما حاصل اين سفر، گفته شده كه در حد روابط كالا به كالا بود.
دكتر ولايتي پس از ديدار با پوتين به خبرنگاران گفت: «آماري كه پوتين در اين جلسه بيان كرد، حاكي از اين بود كه وي تاكيد داشت روابط نفتي ايران و روسيه تا سقف ۵۰ ميليارد دلار ادامه پيدا كند. اين رقم بالايي است و ميتواند جايگزين شركتهاي غربي شوند كه ايران را ترك كردهاند.»
الكساندر نواك، وزير انرژي روسيه هم در پاسخ به موضع ولايتي از شروع توافق نفتي دو كشور به صورت نفت در برابر كالا (كالا به كالا) خبر داد. يعني در عين اينكه، براي همراهي با ترامپ و عربستان، توليد نفت خود را افزايش داد، ايران را هم تحريم نكرد. اما حاضر به روابط تجاري و نفتي با ارز ديگر همانند يورو يا پول خودشان نشده است. در اين راستا، اگر اروپا خريد روزانه يك ميليون بشكه نفت با يورو را تضمين كند، قدم محكمتر و بهتري نسبت به روسيه برداشته است. لذا با اين معيار، اروپا صادقتر و نزديكتر از روسيه، به نظر ميرسد. با توجه به اينكه طي ماههاي اخير توليد نفت امريكا افزايش داشته است و نفت كانادا و امريكا هم طي دو ماه آينده به بازار آسيا وارد ميشود، افزايش توليد نفت از سوي مسكو را بايد حركتي منطقي در جهت حفظ سهم خود در بازار جهاني تعبير كرد.
آنچه غيرمنطقي است، تداوم راهبرد تك گزينهاي بودن سياست خارجي ايران است. سياست «يكي به نعل يكي به ميخ» مسكو همانند همراهي نسبي با تهران در خريد انرژي و سرمايهگذاري در حوزه انرژي، در عينِ افزايش توليد نفتي براي همراهي با ترامپ و شروع تجارت كالا به كالا، بارها به گونهاي متفاوت اجرا شده است.
همكاري نسبي با ايران در پرونده سوريه (حمايت از بشار اسد و جنگ با داعش) و عدم همراهي با ايران در دفاع از حمله موشكي رژيم صهيونيستي به پايگاههاي نظامي ايران در سوريه و احيانا همكاري يا سكوت در قبالِ تجاوز رژيم صهيونيستي به حوزه نظامي ايران در جنوب اين كشور، طولاني كردن پروسه فروش اس -۳۰۰ به ايران و در مرحله بعد، فروشِ آسان اين موشكها به رقباي منطقهاي ايران همچون عربستان سعودي، تركيه و حتي پاكستان، براي ايجاد موازنه در منطقه، مثالهايي از اين دست است. لذا رفتار زيكزاگي و متناقض روسيه و استفاده از كارت بازي ايران، به اين خاطر است كه روسها از تنگناهاي ايجاد شده در روابط ايران با اروپا و امريكا مطلعند و قصد دارند تا با ترس برآمده از حضور نظامي ايران در سوريه، از امريكا و اسراييل، امتياز بگيرند و از طرفي سران اين كشورها را به خروج امريكا از سوريه، با شرط حمايت حداقلي روسيه از كردهاي سوري هم پيمانِ امريكا، متقاعد كنند؛ از اين رو جان بولتون مشاور امنيت ملي امريكا، از «احتمالِ يك معامله بزرگ بين امريكا و روسيه، خبر داده است و مدعي شده كه بر اساس آن، نيروهاي ايراني از سوريه خارج شده و به ايران بازگردند.» نكته آخر اينكه، در اجراي مكرر بازي ايران- روسيه، امكان بهكارگيري راهبرد «اين به آن در» براي انتقال پيام به حريف و «مقابله به مثل» وجود دارد. راهبرد «اين به آن در»، پيمانشكني طرف مقابل را بيمجازات نميگذارد.
اما به نظر ميرسد، باتوجه به فشار همهجانبه واشنگتن و همراهي عملي بروكسل و حتي بازيگران آسيايي چون هند، كره جنوبي و ژاپن در تحريم ايران و از طرفي، نِفرت ايران از واشنگتن و عدم رغبت براي رهايي از معماي زنداني، شرايط و امكانِ اتخاذ راهبرد «اين به آن در»، براي مجازات پيمانشكني مسكو، وجود ندارد. در حقيقت، در يك معناي ديگر، «اين به آن در» به معناي «چشمپوشي» است. يعني اگر طرف مقابل، بعد از عهدشكني، از نو شروع به همكاري كرد، رقيب هم، همكاري را از سر ميگيرد؛ لذا نه تنها رفتار متناقض پوتين در قبال ايران توجيه شده و ميشود، بلكه بايد منتدار و شكرگزار حمايت يكجانبه كرملين از جمهوري اسلامي ايران باشيم!
تحليلگر مسائل خاورميانه و پژوهشگر روابط بينالملل