ضرورت گفتوگو درباره آثار خستگي و نااميدي
سينا قنبرپور
خستگي و نااميدي و بعد پناه بردن به ناكجاآباد موادمخدر يا روانگردانها. آنچه اين روزها بياغراق بايد مراقبش باشيم جلوگيري از همين غلبه خستگي بر زندگي ما است. نااميدي به شكلهاي مختلفي پيش ميآيد و خستگي گريزناپذير است. در شرايطي كه با هزار اميد و ايده براي آنكه به عقب بازنگرديم در انتخابات ارديبهشت ۱۳۹۶ شركت كرديم و رايي متفاوت در صندوق شوراي شهر پايتخت به صندوقها ريختيم و رييسجمهوري را انتخاب كرديم كه «تدبير» و «تعقل» سرلوحه شعارهايش بود با شرايطي عجيب در عرصه بينالملل مواجه شديم؛ شرايطي كه به خوبي از بسياري خلأهاي داخلي بهره جسته و آنها را به ماجراهايي عليه خود ما تبديل كرده است. كمكاريها و كاهليهايمان را هم حساب كنيم. هزاران پروژهاي كه بايد سر وقت انجامش ميداديم و اثرش را ميديديم ولي چنين نكرديم. اين وضعيت را چه در عرصه كلان و چه در عرصه خرد و حتي شخصي هم ميتوانيد ببينيد؛ هزاران كاري كه به خودمان قول دادهايم انجامش دهيم و هنوز نيمهكاره رهايش كردهايم. اگر فقط به پروژههاي شهري بنگريم، ميبينيم كه چگونه تونل رسالت آنقدر احداثش به طول انجاميد كه وقتي به بهرهبرداري رسيد عملا اثربخشي طلايياش را از دست داده بود. جالب است كه در پروژههايي پيشقدم شدهايم و سرعت داشتيم كه عملا نوعي اتلاف انرژي بوده و اثربخشي آن ميتوانست در جاي ديگر و پروژههاي ديگر بسيار بيشتر باشد. مثل همين كه بسياري كارشناسان عرصه حمل و نقل معتقدند با پول اجراي پروژه پل طبقاتي صدر ميتوانستيم مترو را توسعه دهيم و اثربخشي آن را بيشتر از پروژه پل صدر ببينيم. اما حوزه علوم اجتماعي و آنچه با انسانها سر و كار دارد بسيار پيچيدهتر است. از سوي ديگر آسيبهاي اجتماعي به سادگي قابل مديريت و كنترل نيست. براي مهار يك آسيب اجتماعي نميتوان فقط بر يك دوره مديريت كلان كشور يعني يك دوره رياستجمهوري حساب كرد. عموما وقتي موضوعي به آسيب اجتماعي تبديل ميشود ميتواند تا يك دهه آثار و تبعاتي برجا داشته باشد كه اگر به درستي در قبال آن تصميمسازي و تصميمگيري نشود همچنان باقي ميماند و حالت زخمي كهنه به خود ميگيرد. براي نمونه وقتي دولت دهم تصميم به پرداخت يارانه نقدي گرفت هيچگاه به آثار و تبعات آن بر كف خيابان توجهي نداشت. يكي از آثار اين تصميم كه در اتاقهاي شيك مديران گرفته ميشد اين بود كه آنها نميدانستند پرداخت پول نقد به سرپرستهاي خانواري كه اعتياد دارند چه تبعات و آثاري در پي دارد. پس از مدتي وقتي كارشناسان و مددكاراني كه اتفاقا فعاليتشان در كف جامعه بود با مشكلي مواجه شدند و آن اينكه سرپرستان خانواري كه اعتياد داشتند به خوبي ميتوانستند مواد مورد نظر خود را براي مصرف تهيه كنند، عملا دولت وقت با اين تصميم كمك شاياني به خردهفروشان موادمخدر و چرخه معيوب اعتياد كرد. سرپرستان خانواري كه عملا به خانواده خود كمكي نميكردند حالا كمك دولت را در حوزه مصرف موادمخدر و روانگردان مورد نظر خود خرج كردند. اين مثال گوياي حساسيت تصميمات كلان و بدون برآورد در مسائل انساني و اجتماعي است. در شرايط كنوني كه اوضاع جامعه ما به دليل سياستهاي بينالمللي و اتخاذ برخي سياستهاي برجا مانده از قبل با مشكلات متعددي مواجه شده است خستگي و نااميدي ناشي از به سرانجام نرسيدن بسياري كارها ميتواند شدت بگيرد و همين ميتواند احتمال خطراتي را در حوزه آسيبهاي اجتماعي افزايش دهد. بسيار محتمل است كه توجه به موادمخدر و روانگردانها افزايش يابد. بنابراين بايد به خوبي خطرات و آسيبهاي ناشي از شرايط بحران را برشمرد و درباره آنها به سادگي و بدون ترس صحبت كرد. اينگونه ميتوان بدون پرداخت هزينههاي گزاف از بروز خطرات جدي جلوگيري كرد. فقط كافي است بدون تعصب و بدون آنكه نگاه سياسي و امنيتي به آسيبهاي اجتماعي داشته باشيم دربارهاش با مردم حرف بزنيم و آنها را براي مديريت شرايطي كه به ناگاه ممكن است با آن درگير شوند، آماده كنيم.