آنچه تاكنون از رويكرد ديپلماسي دونالد ترامپ ديدهايم، او به دنبال محتواي مذاكرات نيست. ترامپ در مورد كره شمالي نشان داد كه ميزان بازتاب رسانهاي مذاكرات براي او بسيار مهمتر از محتوا و نتايج مذاكرات است.
همزمان اين مذاكرات بدون اينكه دستاورد مشخصي در مورد لغو تحريمهاي كرهشمالي از يك طرف و كنار گذاشتن برنامه هستهاي اين كشور از سوي ديگر داشته باشد، يك نمايش پربيننده تلويزيوني براي ترامپ ايجاد كرده است كه ميتواند از آن به عنوان نتيجه رويكرد ديپلماتيك خودش و يك موفقيت سياسي بهرهبرداري كند.
در عين حال اين مذاكرات هر چند براي كره شمالي، لغو تحريمها را در پي نداشت، اما اندكي باعث كاهش فشار بر اين كشور شد تا جايي كه روسيه و چين در نامهاي رسمي از شوراي امنيت سازمان ملل متحد خواهان لغو تحريمهاي اين كشور شدند. حال بايد ديد چگونه ميتوان از اين روحيه دونالد ترامپ بيشترين بهرهبرداري سياسي را برد.
پليس بد، پليس بدتر
پيشنهاد مذاكره از سوي دونالد ترامپ در پستهاي توييتري او، توانسته تا حد زيادي سررشته روايت تحولات ديپلماتيك ميان تهران و واشنگتن را در اختيار او قرار دهد. اكنون نگاههاي جهانيان به دستگاه ديپلماسي ايران است؛ يكسره رد كردن پيشنهاد ترامپ، چيزي جز پيامد منفي براي ايران در پي نخواهد داشت.
تصادفا امريكاييها با يك تاكتيك بسيار برنامهريزي شده در حال تلاش هستند تا ايران را به عنوان طرف بد ماجرا معرفي كنند. اگر تصور ميكنيم كه دونالد ترامپ با پاره كردن برجام، نقش پليس بد را برعهده گرفته باشد، نقش مايك پومپئو، وزير خارجه او، پليس بدتر است.
در واقع اظهارات و عملكرد پومپئو در طول هفتههاي گذشته، بهخصوص شرطگذاريهاي او بلافاصله بعد از پيشنهاد مذاكره بدون پيششرط رييسجمهور امريكا، هر دو منولوگهايي از يك سناريو است. پومپئو قصد دارد با رويكرد منفي خود ايرانيها را به امريكا بدبين كند و مقامهاي ايران را به سمت رد كردن هر چه محكمتر پيشنهاد امريكا سوق بدهد.
شايد نتيجه منطقي عملكرد امريكاييها با سيگنالهاي متناقضشان، استحكام وحدت در ايران باشد، اما سوال اينجاست كه تا چه اندازه وحدت ظاهري و در صورت لازم است؟ وحدت عميق و باطني مقامها و جناحهاي سياسي قطعا در همه راهكارها و استراتژيهاي ديپلماتيك براي تامين منافع ملي موثر است، اما شايد در ظاهر و در مقابل ديگران، گاهي نياز نمايش حداكثري وحدت وجود نداشته باشد.
سياست امريكا امروز اين است كه با اظهارات متناقض و دو دوزه، دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي را در كنار گروههاي غربهراس قرار دهد تا در راستا نشان دادن وحدت، تمامي سطوح حاكميت ايران، يكصدا خواست امريكا براي مذاكره را رد كنند.
امريكاييها در اين مسير ميخواهند به ديگران ثابت كنند كه به گفته پومپئو «چيزي به نام ميانهرو در جمهوري اسلامي» وجود ندارد. انتخاب چنين رويكردي در مقابل امريكا، در شرايط كنوني
به يك نقض غرض براي جمهوري اسلامي تبديل ميشود.
در شرايطي كه ما با برجام و اصرار به اجراي آن در ديدگاه جهانيان به عنوان كشوري پيرو منطق گفتوگو و مناظره معرفي شدهايم، اكنون رد يكسره مذاكره با امريكا، ميتواند ما را به طرف بد ماجرا بدل كند. محمدجواد ظريف، وزير امورخارجه و ديگر سياستگذاران جمهوري اسلامي ايران بايد بهشدت هشيار باشند كه بازي نخورند.
نسخهبرداري از روي دست متقلب
هوشياري دستگاه ديپلماسي به اين معنا نيست كه يكسره پذيراي پيشنهادها يا ادعاهاي طرف مقابل باشد. بلوف زدن، ظاهرسازي، پنهان كردن كارتها و تقلب كردن، شايد مجموعهاي از كارآمدترين شيوههاي قماربازي باشند كه بخشي از اصليترين منبع درآمد رييسجمهور امريكاست.
اما اين روشها در مذاكرات ديپلماتيك هم تاكتيكهاي كارآمدي هستند، تاكتيكهايي كه دستگاه ديپلماسي امريكا آنها را به خوبي به كار گرفته است. ايرانيها هم اما ميتوانند اين شيوه بازي را ياد بگيرند.
به عنوان كسي كه سالها تدريس روش مذاكره كردهام، يكي از ايرادات اساسي كه به عملكرد دستگاه ديپلماسي وارد است اين بود كه همواره تمامي مطالبات و نتايج نهايي مورد نظر از يك مذاكره را پيشاپيش علنا بيان ميكنند. چنين كاري را در فن مذاكره، سوزاندن خواستهها ميدانند. عملا وقتي كه يك طرف تمامي خواستههاي خود را قبلا عينا و دقيقا قبل از مذاكره بيان كردهباشد، پاي ميز مذاكره هم دست خود را خالي كرده و هم طرف مقابل ادعا ميكند كه آنچه شنيده است مواضع اعلاني بود و حالا قرار است در مورد مواضع اعمالي صحبت كند.
ايرانيها بايد سعي كنند دست خود را از چشم طرف مقابل پنهان كنند. همزمان حفظ ظاهر در برابر پيشنهادهاي طرف مقابل مهمترين روش براي فريب دادن طرف مذاكره است. هيچ كس انتظار ندارد ايران دفعتا به سوي پيشنهاد دونالد ترامپ برود، اما ديپلماسي هوشمندانه، ميتواند پيشنهاد ترامپ براي مذاكره با تهران را به يك بازي بدل كند كه تماما منافع ايران را تامين كند.