چهره زخمي محيطزيست
اصغر محمديفاضل
اين روزها محيطزيست ايران شاهد اتفاقاتي تلخ است. از شهادت محيطبانان گرفته تا شليك شكارچيان به گونههاي ارزشمند حيات وحش، خشك شدن و آتش سوزي عرصههاي تالابي و دهها اتفاق ديگر همگي نشانههايي هستند از آنچه ظرف چند دهه بر محيطزيست ايران رفته است. به اعتقاد من اين اتفاقات طبيعي و بديهياند و اگر با چنين حوادثي روبه رو نشويم بايد متعجب شويم. حال ناخوش محيطزيست ايران ناشي از مدل توسعه نامتوازن طي چند دهه در كشور است. مدلي از توسعه كه در آن به موازين و اصول حاكم بر محيطزيست بيتوجهي شده است. همين بيتوجهي و دستاندازيهاي مكرر به حريم محيطزيست موجب شده تا تعارض ميان انسان و بخشهاي مختلف محيطزيست هم افزايش يابد. در مدلهاي توسعه ما به جنگلها دستاندازي كردهايم، به بهانه جادهسازي حريمهاي محيطزيست طبيعي را ناديده گرفتهايم، آب را از حوضهاي به حوضه ديگر منتقل كردهايم بدون اينكه به تبعاتش توجه كنيم، در عرصههاي طبيعي اجازه كشاورزي دادهايم، در مناطق مهم زيستي پالايشگاه ساختهايم و دهها تصميم غلط ديگر كه همگي يك نتيجه داشتهاند؛ به هم زدن ساختار محيطزيست در ايران. به عبارت روشن ما با تجربه چند ده ساله مدرن اخير به يك حوزه مديريتي پيچيده چند هزار ساله آسيب زدهايم. بدتر اينكه تصور كردهايم با تجربه اندكمان ميتوانيم از پس مشكلات بر بياييم و طبيعتا نتوانستهايم. در اين شرايط خيلي طبيعي است كه محيطزيست ايران زخم خورده و آشفته حال باشد.
وقتي از لزوم رعايت اصول محيطزيست در برنامههاي توسعه حرف ميزنيم در واقع داريم از رعايت اصولي حرف ميزنيم كه بسياري از جوامع به اهميت رعايت آن پي بردهاند. براي نمونه آتشسوزي بسياري از تالابهاي ما نتيجه همين مدل از توسعه است. برداشت بيرويه از سفرههاي زيرزميني و چاههاي حاشيه تالابها موجب خشك شدن عرصههاي تالابي شده و اين طبيعي است كه عواقبي مانند آتشسوزي را در اين عرصهها در پي داشته باشد. با تمام اين احوال معتقدم هر زمان كه جلوي ضرر را بگيريم، ميتوانيم از بروز ضررهاي بعدي جلوگيري كنيم. اين كار نيازمند «بازسازي طبيعت» است. در صورتي كه ما شيوههاي غلط توسعه را كنار بگذاريم، با بازسازي طبيعت هزينههاي كشور را كاهش ميدهيم. اكنون ديگر فرصت بياعتنايي به محيط زيست نيست. حالا بايد ضمن بازنگري در برنامههاي توسعه، «توسعه پيوسته» را جدي بگيريم و از توسعه جزيرهاي پرهيز كنيم. زيرا بسياري از طرحهاي توسعه در مناطق مختلف كشور حاصل نگاه جزيرهاي و سليقهاي افراد است. از سوي ديگر لازم است زمينه استفاده از ديدگاه كارشناسان حوزه محيطزيست فراهم شود. نشنيدن صداي كارشناسان ميتواند لطمههاي جبرانناپذيري به ما بزند. هر چند متاسفانه در كشور ما با پديده خودسانسوري در سطح كارشناسي هم روبه رو هستيم. يعني نهتنها اشتباهات خودمان را به زبان نميآوريم بلكه وقتي اشتباهات ديگران را هم ميبينيم ترجيح ميدهيم سكوت كنيم. در صورتي كه اين رويهها تغيير كند ميتوان اميدوار بود كه نگاه مديريت ارشد كشور به محيطزيست واقعبينانه شده است.