چهره زخمي محيطزيست
وقتي از لزوم رعايت اصول محيطزيست در برنامههاي توسعه حرف ميزنيم در واقع داريم از رعايت اصولي حرف ميزنيم كه بسياري از جوامع به اهميت رعايت آن پي بردهاند. براي نمونه آتشسوزي بسياري از تالابهاي ما نتيجه همين مدل از توسعه است. برداشت بيرويه از سفرههاي زيرزميني و چاههاي حاشيه تالابها موجب خشك شدن عرصههاي تالابي شده و اين طبيعي است كه عواقبي مانند آتشسوزي را در اين عرصهها در پي داشته باشد. با تمام اين احوال معتقدم هر زمان كه جلوي ضرر را بگيريم، ميتوانيم از بروز ضررهاي بعدي جلوگيري كنيم. اين كار نيازمند «بازسازي طبيعت» است. در صورتي كه ما شيوههاي غلط توسعه را كنار بگذاريم، با بازسازي طبيعت هزينههاي كشور را كاهش ميدهيم. اكنون ديگر فرصت بياعتنايي به محيط زيست نيست. حالا بايد ضمن بازنگري در برنامههاي توسعه، «توسعه پيوسته» را جدي بگيريم و از توسعه جزيرهاي پرهيز كنيم. زيرا بسياري از طرحهاي توسعه در مناطق مختلف كشور حاصل نگاه جزيرهاي و سليقهاي افراد است. از سوي ديگر لازم است زمينه استفاده از ديدگاه كارشناسان حوزه محيطزيست فراهم شود. نشنيدن صداي كارشناسان ميتواند لطمههاي جبرانناپذيري به ما بزند. هر چند متاسفانه در كشور ما با پديده خودسانسوري در سطح كارشناسي هم روبه رو هستيم. يعني نهتنها اشتباهات خودمان را به زبان نميآوريم بلكه وقتي اشتباهات ديگران را هم ميبينيم ترجيح ميدهيم سكوت كنيم. در صورتي كه اين رويهها تغيير كند ميتوان اميدوار بود كه نگاه مديريت ارشد كشور به محيطزيست واقعبينانه شده است.