وعدههايي كه فراموش شدند
حفيظالله مشهور
آغاز تحول بر اساس سند تحول بنيادين، تلاش براي تربيت نسلي متدين، با اخلاق، كارآفرين و با نشاط و همچنين تلاش براي ارتقاي منزلت و معيشت معلمان و بازنشستگان سه وعدهاي بود كه وزير آموزش و پرورش پس از كسب راي اعتماد مجلس و از درون اتومبيل شخصياش منتشر كرد.
امروز يكسال از انتشار اين فايل ويدئويي و مطرح شدن وعدهها ميگذرد و به نظر ميرسد گذشت يك سال مالي و تحصيلي فرصت مناسبي براي بررسي ميزان تحقق وعدههاي وزير فراهم كرده باشد.
البته آنچه بايد مدنظر داشت، ذكر اين مساله است كه نهاد آموزش و پرورش دهههاي متمادي است كه از كمبودها رنج ميبرد و كسري بودجه، مشكلات معيشتي كاركنان و كمبودهاي هميشگي مدارس جزو لاينفك همه سالهاي اين نهاد بودهاند و انتظار حل تمامي مشكلات انباشته شده در يك دوره كوتاه دور از ذهن مينمايد، اما همواره انتظار از دولتها و وزرايي كه از سوي آنها براي سكانداري اين نهاد معرفي ميشوند، اين بوده تا آنجا كه ممكن است از كوه مشكلات بكاهند و افقي به سمت شكوفايي و خارج شدن از گرفتاريها بگشايند.
بررسي كارنامه يكساله وزارت بطحايي نشان ميدهد كه نه تنها هيچ يك از وعدههاي داده شده عملي نشدهاند بلكه حتي ارادهاي براي تحقق آنها وجود نداشته و در بسياري از موارد به جاي برنامهريزي براي برونرفت از مشكلات بر تعداد آنها افزوده شده و حركتي رو به عقب را شاهد بودهايم.
كمبود شديد نيروي انساني كه بخشي از آن حاصل تفكري نادرست از زمان وزارت فاني و معاونت پشتيباني وزير فعلي مبني بر وجود نيروي مازاد در آموزش و پرورش بود، عملا باعث شد جذب نيروي انساني متخصص از طريق دانشگاه فرهنگيان و آزمونهاي استخدامي با كاهش مواجه شود و امروز به عنوان اصليترين مشكل مدارس در تمامي نقاط كشور مطرح باشد. مشكلي كه به تنهايي تمامي صحبتها در خصوص تحول در آموزش و پرورش را تحتالشعاع قرار ميدهد و كيفيت آموزشي را بيمعنا ميكند.
تعطيلي و ادغام مدارس، كاهش كادر اداري مدارس، تدريس اجباري مديران، معاونان و سرپرستان كارگاهها، افزايش جمعيت كلاسها، عدم وجود سرانه براي امور جاري مدرسه و قرار دادن مدير در مقابل والدين، حذف حقالتدريس معلمان ابتدايي بالاي 20 سال سابقه به بهانه حضور مدير و معاونان در كلاس كه منجر به بيكاري يك روز كامل دانشآموزان اين كلاسها شده است همه و همه مواردي است كه در مقابل دو وعده اول جناب وزير خودنمايي ميكند و معناي تحول و تربيت دانشآموز خلاق و با نشاط را زير سوال ميبرد. البته در اين بين حذف آزمونهاي تستي از مدارس ابتدايي را ميتوان گامي مثبت ارزيابي كرد، اما كاهش ساعت درسي دانشآموزان پايه دوازدهم كه فقط دروس مرتبط با مهارتهاي زندگي و اجتماعي را از برنامه رسمي خارج كرد، نشان داد كه آموزش و پرورش دنبالهرو آزمون كنكور است و برنامهريزيهايش از اين آزمون تاثير ميپذيرد. اما در خصوص ارتقاي منزلت و معيشت معلمان بايد گفت نه تنها هيچ تلاشي در اين زمينه صورت نگرفت بلكه معلمان امروز نسبت به يك سال قبل در شرايط حادتري از نظر مشكلات معيشتي و اقتصادي قرار گرفتهاند. در حالي كه نقش معلمان در انتخابات دولت دوازدهم بسيار پررنگ بود و اميد ميرفت شعارهاي دوران انتخابات در خصوص آموزش و پرورش اين نهاد را در اولويتي بالاتر نسبت به قبل قرار دهد، آنچه در عمل اتفاق افتاد كمترين افزايش حقوق سهم فرهنگيان بود آن هم در ميان سازمانهاي دولتي كه گاه خبرهايي از افزايشهاي 50 درصدي كاركنان برخي از آنها منتشر ميشد.
نوع خدماتدهي دور از شأن بيمه آتيهسازان به معلمان نام بيمه طلايي را بيشتر به يك طنز تلخ تبديل كرده است. تاخيرهاي بيسابقه در پرداخت حقالتدريس معلمان و قصه پرتكرار وعدههاي پرداخت پايان خدمت بازنشستگان كه شرايط اقتصادي كشور نيز به همراهي اين تاخيرها آمده و ارزش پول آنان را به يكسوم رساند، همچنين حذف حق سختي كار معلمان به بهانه فشار ديوان محاسبات و زمزمههايي در خصوص حذف بندهايي ديگر از حقوق 2 ميليوني معلمان از ديگر تلاشهايي بود كه در جهت بهبود معيشت معلمان انجام شد. وعدههايي كه خيلي زود فراموش شدند، اين نكته را به اثبات ميرساند كه با در دست داشتن چرتكه صرفهجويي در نهادي كه سالهاست در رياضت اقتصادي به سر ميبرد و نفسهايش به شماره افتاده نميتوان صادقانه وعده تحول، شادابي و ارتقاي معيشت و منزلت داد.