نگاهي به نمايشگاه نقاشي باغ مقدس
نقش و فرش
ساره بهروزي
در بازديدها و گشت و گذار فرهنگي يك نكته برايم اهميت ويژهاي دارد. اينكه ذهنم درگير اصالت هنر شود. فرقي نميكند كداميك از هنرها باشد اما جستوجو و تحقيق درباره هر يك از هنرها كه باشد، جذاب و دوست داشتني است. حالا اگر شيوه ارايه بعضي از هنرمندان بهگونهاي باشد كه از زواياي مختلفي قابل بررسي است صدچندان لذتبخش است. وقتي با هنري مواجه ميشوم كه واقعيتي را نشان ميدهد هم دلنشين و جذاب ميشود. نقاشيهاي «آناهيتا غضنفري» با نام «باغ مقدس» در گالري شيرين بيش از هر چيز اشاره به اصالت ايران دارد. اصالت هنر دست ايراني، فرش ايراني كه توسط دستان نقاش، نقاشي شده است. فرش دستباف وهنرمندانش كه امروزه به دلايل متعددي كمتر مورد توجه قرار ميگيرند. تابلوهاي نقاشي غضنفري ما را معطوف تار و پود قاليبافي ميكنند. قالي ايراني با طرح و نقشي اصيل كه از ديرباز مورد توجه بوده و قدمتي طولاني دارد.
بيشتر محققان معتقدند قديميترين فرش يافت شده در روي زمين به نام «پازيريك» را مادها و پارتها بافتهاند. در يك فرش تراكم گرهها و ظرافت نمايانگر مرغوبيت است. يعني هرچه تعداد گرهها زياتر باشد كيفيت فرش بالاتر است.گره، رج، تار و پود فرش، اصالت قاليبافي ايراني در هريك آثار مشهود و ملموس است. گوشههايي از طرحها و اصالت نقشهاي ايراني با قلم مو روي بوم به تصوير كشيده شدهاند، اما نكته مشترك و قابل توجهي كه در آثار مرا بيشتر مجذوب كرد؛ اينكه از اين هنر اصيل و زيبا حالا تنها تكههايي باقي مانده است. در حقيقت هنرمند به زيبايي هم جلوه و شكوه فرش را تصوير كرده و هم هشدار از بين رفتن اين هنر زيبا را گوشزد ميكند.در نگاه اول با نقشهايي مشترك و درهم تنيده مواجهيم؛ گلهاي رنگي در پس زمينههاي زيبا در آثار نقاشي فرشي ساختهاند كه تنها نقش نيست. بلكه تفكر در لابهلاي نقش و فرش است. از اين جهت ميتوان ساعتي خيره ماند و خسته نشد، خيره ماند و به ريشههاي تنومند هنر ايراني فكر كرد و لحظههايي هم حسرت خورد. چراكه اين هنر زيبا امروزه دستخوش تغييراتي شده كه خوشايند دستان تار و پود زن قاليبافان نيست. ظهور ماشينهاي فرشبافي و ديگر عوامل دنياي مدرن بر اين هنر تاثير فراواني گذاشته است تا جاييكه بيشتر خانههاي ايرانيان فرش را فراموش كردهاند. فرشي كه زيرپاي ايرانيان همچون باغي زيبا خودنمايي ميكرد. عنوان باغ مقدس براي اين نمايشگاه شايد برگرفته از طرح و باغي است كه ساليان درازي زيرپاي ايرانيان بوده و هنوز هم كم و بيش هست. لحظههايي فكر كردم كاش اين باغهاي زيبا را ميتوانستيم سقف كنيم. اين باغهاي زيبا و با لطافت در زير پاي ايرانيان تنها زينت بخش خانهها نيستند، بلكه اهميت و توجه به اين هنر خاص و دوست داشتني را نيز يادآوري ميكنند. زيبايياي كه الهام بخشي از دنياي آفريدگار است. اين دنياي وسيع و گسترده براي چشم تيزبين و نگاه عميق خلق آثاري به يادماندني است.
«طبيعت در درون ما است همانطور كه در اطراف ما است و ما از آن سرچشمه ميگيريم و مدرنيته اين حقيقت را رد نميكند. طبيعت اولين خلاقيتهاي درون يك هنرمند را لمس و طلب ميكند. بنابراين آثار هنري روح و شخصيت هنرمند را به دنياي بيرون بروز ميدهد.» (غضنفري، استيتمنت؛ مرداد97)
در دوران ساساني كه فرشبافي از رونق بالايي برخورداربود كارگاههاي پيشرفته و مجهز رنگرزي وجود داشت و الياف به صورت گياهي و طبيعي رنگ ميشدند. دوران سلجوقيان هم علاوه بر رنگرزي طراحي و مينياتور ايرانيان به شهرت رسيد. گياهان رنگي، پوست گردو و پوست انار رنگهاي طبيعي بودند كه الهام بخش اين نقشهاي زيبا ميشدند. همانطور كه هنرمند هم بيان داشته طبيعت چه از ديدگاه رنگ و چه از ديدگاه نقش و طراحي و ديگر زمينهها هميشه بهترين و زيباترين آموزگار بوده و خواهد بود. اين ما انسانها هستيم كه انتخاب ميكنيم كدام تكه از نقش طبيعت را ميهمان خانههايمان كنيم. تابلوي نقاشي يا فرش، تفاوتي نميكند زيرا در هر يك نشاني باشكوه از زيباييهاي طبيعت است كه ميتواند ما را به خالق آثار نزديك كند. در نهايت تابلوهاي نقاشي غضنفري علاوه بر جلوههاي طبيعي و نقش گلهاي رنگي فرش و اصالت ايراني، گوشزدي بر از بين رفتن اين هنر زيبا و اصيل هم هست كه بايد بيشتر دربارهاش انديشه كرد.