• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4170 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۶ شهريور

مرور اجمالي بر ربع قرن استفاده صداوسيما از موسيقي پاپ در گفت‌وگو با ساعد باقري، قاسم افشار، خشايار اعتمادي و سامان احتشامي

از «من بهارم تو زمين» تا «هر بار اين در و...»

نيوشا مزيدآبادي

 

 

وقتي بهنام باني لحظه تحويل سال نو را با خواندن دعاي اين دقايق در شبكه سه سيما به كمدي تمام‌عياري تبديل كرد، وقتي هق‌هق ساختگي احسان عليخاني، بهنوش بختياري و ساير آنها كه در استوديو برنامه بهارنارنج جمع بودند، با حركات عجيب و غريب بهنام خان در حين لب زدن مدام اوج مي‌گرفت، مرغ پخته در ديگ هم دستگيرش مي‌شد كه فاتحه صدا و سيما در استفاده از موسيقي يكسره خوانده شده است. اگر در برنامه نوروز 73 استاد محمدرضا شجريان روبروي هرمز شجاعي‌مهر مي‌نشست و چند بيتي به صورت زنده در دستگاه ماهور مي‌خواند امسال سال نكوي‌مان را با ژانگولرهاي سراسر رنگ بهنام باني شروع كرد.

رويكرد صدا و سيما در استفاده از موسيقي در تمامي اين سال‌ها عجيب و گاهي شبهه‌برانگيز بوده است. موسيقي با وجود آنكه براي مديران سازمان حكم پر‌كننده زمان‌هاي خالي ميان برنامه‌ها را دارد، اما امري است كه در شكل‌گيري سليقه شنيداري مردم پرتاثير است. حتي اگر اين تاثير را در روزگار امروزي و با رشد شبكه‌هاي ماهواره‌اي يكجا كتمان كنيم، باز هم در تحليل جامعه و آنچه سال‌هاي پس از انقلاب برايش تعيين كرده، رويكردي قابل اعتنا است. در اين گزارش تلاش شده تنها بخش اندكي از نگاه رسانه ملي به موسيقي را آن هم فقط در حوزه پاپ مورد بررسي قرار دهيم. بي‌شك اين موضوع تحقيق و پژوهش آكادميك و مفصلي را مي‌طلبد كه از حوصله اندك روزنامه خارج است.

 

اوايل دهه 70؛ گذار از سرود به ترانه

پس از انقلاب ۱۳۵7 بعضي زمينه‌هاي هنري ممنوع و هنرمندان آنها ناچار به رها كردن پيشه خود شدند. موسيقي پاپ ايراني نيز از اين قاعده مستثني نبود اما پس از پايان يافتن جنگ تحميلي خواننده‌هايي مثل بيژن خاوري، حسن همايونفال، عباس بهادري، مهدي سپهر و... شروع به فعاليت كردند كه اگرچه مضامين مورد استفاده در ترانه‌هاي‌شان بيشتر حول محور طبيعت و رخدادهاي مذهبي مي‌گذشت اما مسيري تازه پيش پاي نسل‌هاي بعد در ميانه دهه 70 گذاشت.

سامان احتشامي، آهنگساز و نوازنده پيانو، كه از سنين كم وارد عرصه ضبط موسيقي و تهيه و توزيع آثار صوتي شده، درباره آن سال‌ها به «اعتماد» مي‌گويد: «در سال 1368 تازه جنگ تمام شده بود و ديگر سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي نمي‌توانست مثل گذشته مخاطب داشته باشد. همين باعث شد كساني كه خواننده نبودند، خواننده شوند. طبيعي است وقتي خوراكي براي مردم وجود نداشته باشد آنها به هرچه عرضه مي‌شود، عادت مي‌كنند. همين نبود موسيقي باعث شد مردم خيلي از صداها را تحمل و گوش ‌كنند؛ صداهايي كه چندان گيرايي نداشتند.»

سامان احتشامي به اوايل دهه 70 اشاره مي‌كند كه مسوولان صدا و سيما تصميم گرفتند برخي زمان‌هاي خالي بين برنامه‌ها را با موسيقي پُر كنند. او ياد‌آوري مي‌كند: «دستور آمد هر صدايي از سازمان صدا و سيماي ايران پخش شود، بي‌اشكال است. ناگفته نماند از سال‌ها قبل برخي موزيسين‌ها استخدام سازمان بودند و برخي ديگر هم به صورت قراردادي كار مي‌كردند. موزيسين‌هايي كه استخدام بودند مثل كارمندهاي ساير اداره‌ها موظف بودند كارت بزنند و در اين زمان آهنگ‌هايي كه سازمان به آنها سفارش مي‌داد را مي‌ساختند. اكثر اين موسيقي‌ها مناسبتي بود و يك بار بيشتر هم پخش نمي‌شد. اما وقتي كم‌كم فضا بازتر شد و صداي چند ساز را از راديو و تلويزيون شنيديم، اعلام كردند از ساعت 6 بعدازظهر تا 12 شب استوديوي سازمان مي‌تواند در اختيار ساير موزيسين‌ها باشد.»

به گفته احتشامي اوايل دهه هفتاد، موسيقيداناني كه بعد از انقلاب به حاشيه رانده شده يا منزوي بودند به صدا و سيما دعوت شدند؛ كساني مثل فرهنگ شريف، جهانگير ملك، منصور نريمان، فضل‌الله توكل و غيره كه از نامدارترين موزيسين‌هاي برنامه «گل‌ها» به شمار مي‌رفتند. سامان احتشامي مي‌گويد: «آن زمان من اين افتخار را داشتم كه در اركسترهاي مختلف پيانو مي‌زدم و ناظر ضبط بودم اما هيچ كاري نساختم. صدا و سيما هم براي هنرمندان اهميت و احترام زيادي قائل بود مثلا وسايل اياب و ذهاب داشتيم و دستمزد بسيار خوبي هم مي‌گرفتيم. يكي از كارهايي كه آن زمان ضبط و پخش شد «جان عاشق» با صداي بهرام حصيري و نوازندگي اسدالله ملك بود. بهرام حصيري قبل ازهر خواننده پاپي شروع به كار كرد. آن زمان مديريت واحد موسيقي سازمان صدا و سيما را جناب مهدي كلهر برعهده داشت كه بعدها معاون احمدي‌نژاد شد و ديگر هم خبري از او نشد.»

مهدي كلهر زماني كه علي لاريجاني رياست سازمان صدا و سيما را برعهده داشت، رييس دفتر موسيقي اين سازمان بود. در كتاب «احياي سنت‌ها با رويكرد نو» به قلم عين‌الله مسيب‌زاده آمده است: «كلهر اگرچه گاهي موسيقي كار كرده، هرگز در هيات يك موسيقيدان كلاسيك ايراني نبوده است. وقتي از سابقه موسيقايي و فعاليت‌ها و تحصيلاتش پرسيده مي‌شود، در جواب به كشاندن اركستر سمفونيك به خيابان‌، باب كردن نقد موسيقي براي اولين‌بار در ايران، جهاني‌كردن موسيقي، تصدي‌هاي فراوان، باب كردن ساخت موسيقي براي فيلم به جاي انتخاب موسيقي، سي برابر كردن توليد موسيقي در واحد موسيقي سازمان، احياي موسيقي اصيل با دعوت از اسدالله ملك و فرهنگ شريف و احياي ويولن ايراني اشاره مي‌كند. اما آيا همه اين كارها را كلهر كرده است؟»

خشايار اعتمادي كه به زعم خود اولين خواننده موسيقي پاپ در ايران بعد از انقلاب است و براي فعاليت در اين حوزه تلاش‌هاي فراواني كرده به «اعتماد» مي‌گويد: « تا سال 72 آثار موسيقي به شكل سرود بودند و اساسا عنوان كردن نام ترانه يا آهنگ مسووليت داشت. البته كساني مثل بيژن خاوري، حسن همايونفال و غيره قطعاتي مي‌خواندند كه به‌ آنها بيشتر سرود مي‌گفتند و در اصل تلفيق موسيقي پاپ و كلاسيك بودند با ساختاري بسيار ضعيف كه مقبوليت اجتماعي نداشتند و جوان‌پسند نبود اما به هر حال همه اين افراد تلاش مي‌كردند.»

او درباره سختي‌هايي كه آن زمان در مسير اخذ مجوز موسيقي پيش پايش بود، مي‌گويد: « من سال 72 در دوره‌اي كه مهدي كلهر رييس مركز موسيقي صدا و سيما بود به اين سازمان مراجعه كردم و به مدت 2 سال مدام مي‌رفتم و مي‌آمدم و مكررا مهر و امضاي «به دليل شبيه‌خواني غيرقابل پخش» يا «ساختار موسيقي قابل پخش نيست» كارم را متوقف مي‌كرد. آنها نگران بازتاب اين اتفاق در جامعه بودند چون به هر حال 15 سال بود كه اين موسيقي با سوءتفاهم مواجه شده بود. افراد زيادي در آن مقطع به من كمك كردند از جمله محمد اصفهاني، محمدرضا عقيلي و سايرين. در نهايت با مراجعه‌هاي پي‌درپي و قانع كردن افرادي كه تا حدودي نظر مثبت داشتند، توانستم قطعه «راز پنهان» را در اسفند 73 ضبط كنم كه نوروز 74 پخش شد. بلافاصله بعد از پخش اين اثر من را ممنوع‌الكار كردند و جالب است كه مي‌گفتند به دليل شبيه بودن صدايم به يكي از خوانندگان پيش از انقلاب است.»

خشايار اعتمادي دست از فعاليت برنداشت و سراغ مركز سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي رفت كه امروز با عنوان دفتر موسيقي وزارت ارشاد آن را مي‌شناسيم. او به گفته خودش توانست مجوز ضبط آلبوم «دلشوره» را با مشقت فراوان دريافت كند.

اما ساعد باقري، شاعر و ترانه‌سرا، كه در سال‌هاي ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ مديريت اداره كل موسيقي و سرود صداوسيما را برعهده داشت، در نگارش اين گزارش موضوع مهمي را به «اعتماد» گوشزد مي‌كند: «شروع موسيقي پاپ در ايران را نمي‌توان با ورود اين موسيقي به صدا و سيما اشتباه گرفت. تقريبا اولين جرقه‌هاي احياي موسيقي پاپ از دهه فجر 1371 زده شد كه مسير آن از مركز سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي مي‌گذشت. بنابراين ما دو سر منشا اصلي داريم؛ يكي جريان موسيقي پاپ در كشور است و ديگري جريان پاپ در صداوسيما كه ديرتر از مورد اول كارش را در اين حوزه شروع كرد. متاسفانه در بسياري از تاريخچه‌ها اين دو را اشتباه مي‌گيرند.»

 

جسارت صدا و سيما در پرداختن به پاپ

موسيقي پاپ، در دوره اصلاحات با گشايش سياست‌هاي فرهنگي و هنري، قدم به دوراني تازه گذاشت و مسوولان براي پيشي گرفتن از موسيقي‌هاي برون مرزي كه به شكل زير زميني ساخته يا وارد كشور مي‌شدند، تلاش كردند تا كارهايي همسو با چارچوب‌هاي قانوني خود توليد كنند. در همين دوران محمدعلي معلم دامغاني و فريدون شهبازيان، انجمني را در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران تشكيل دادند كه مبنايش بازگشت و پيشرفت موسيقي پاپ بود.

خشايار اعتمادي در اين باره مي‌گويد: «با ورود علي معلم دامغاني به عنوان رييس مركز موسيقي صدا و سيما، بستري با اولويت‌بندي‌هاي حمايت، هدايت، كارشناسي و مميزي فراهم شد و اساسا ساختار مديريت تغيير كرد اما نمي‌دانم نگاه سياسي به جريان اين طور بود يا واقعا به اين نتيجه رسيده بودند كه اين موسيقي مهجور و مظلوم را حمايت كنند. زماني كه جناب دامغاني روي كار آمدند لطف فريدون شهبازيان هم شامل حال من شد. اگرچه قبل از او آقاي شهبازيان همين سمت را در سازمان داشتند اما با حضور علي معلم دامغاني انگار تسلاي خاطري براي او و ساير پيشكسوتان به وجود آمد تا با همان المان‌ها و اولويت‌ها بستر موسيقي پاپ را فراهم آورند.»

قاسم افشار، ديگر خواننده موسيقي پاپ كه در ميانه دهه 70 فعاليت حرفه‌اي‌اش را آغاز كرد درباره تجربه شخصي‌اش از آن سال‌ها به «اعتماد» مي‌گويد: «شخصا يادم هست در دهه 70 وقتي براي تست صدا رفتم با مرحوم بابك بيات بودم. دو كار خواندم و تست دادم كه ببينند صدايم مورد قبول هست يا نه. اين قطعات را ضبط كرديم و به سازمان فرستاديم تا آنها را بررسي كنند. اما يازده ماه طول كشيد تا از من بخواهند كاري بخوانم. آن زمان آقاي علي معلم دامغاني به همراه فريدون شهبازيان رياست شوراي موسيقي سازمان را برعهده داشتند و فضاي كار بسيار خوب و حرفه‌اي بود.»

يكي از مهم‌ترين بخش‌هاي مركز موسيقي و سرود سازمان صدا و سيما شوراي ارزشيابي آثار هنري بود كه به گفته بسياري از هنرمندان آن دوران، در كار خود سختگيري بسياري مي‌كردند تا جايي كه حتي آلبوم‌هاي موسيقي كه از طريق مركز سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي مجوز مي‌گرفتند براي پخش در راديو و تلويزيون، دوباره توسط كارشناسان سازمان ارزشيابي مي‌شدند.

سامان احتشامي درباره اين شورا مي‌گويد: «موسيقي‌ها و ترانه‌ها را شوراي موسيقي صدا و سيما بررسي مي‌كرد و وقتي تأييد مي‌شد تمامي هزينه‌هاي ضبط را خودشان تقبل مي‌كردند. اين باعث مي‌شد ما ترغيب شويم تا با سازمان كار كنيم. اما هر قطعه‌اي كه ساخته مي‌شد، ديگر صدا و سيما صاحبش بود و نمي‌توانستيم به شخصه آن را منتشر كنيم. به همين دليل من هيچ آهنگي براي صدا و سيما نساختم.»

خشايار اعتمادي نيز مي‌گويد: « راديو (بخش صدا) كارها را پخش مي‌كرد اما باز هم با ملاحظه. حتي برخي كارهايي كه مجوز داشتند دوباره براي پخش، كارشناسي مي‌شدند. واقعيت اين است كه جسارت پخش موسيقي پاپ را بايد در آن دوران به صدا و سيما داد چون در همان زمان آلبوم من از سال 75 تا 77 (به مدت دو سال) در مركز سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي در انتظار مجوز ماند. وقتي صدا و سيما اين كار را كرد دست مركز هم براي صدور مجوز باز شد و بلافاصله سه آلبوم منتشر كردند كه يكي «سيب نقره‌اي» اثر كوروش يغمايي و آن دو ديگري «خواب در بيداري» فرهاد مهراد و «گل گندم» مازيار بود.»

 

اواسط دهه 80؛ ستيز با موسيقي

اما در ميانه دهه 80 رويكرد صدا و سيما در استفاده موسيقي پاپ بار ديگر دستخوش تغيير شد. در سال‌86 يعني سه سال بعد از تكيه زدن عزت‌الله ضرغامي بر مسند مديريت اين سازمان، بخشنامه‌اي به قسمت‌هاي مختلف فرستاده شد كه در آن پخش برخي موسيقي‌ها را كه تا آن زمان مجاز بودند، ممنوع اعلام كرده بود. همچنين بخش صدا كه سياستش بر پخش 70 درصد موسيقي و 30 درصد گفتار بود، موظف شد كه اين ارقام را معكوس كند و 70 درصد را به گفتار و 30 درصد را به موسيقي اختصاص دهد. علاوه بر اين پخش موسيقي و آوازي كه به اصطلاح پاپ ناميده مي‌شد نيز ممنوع اعلام شد. شوراي نظارتي آثار هم ديگر به سياق گذشته بر كيفيت آثار ارايه شده دقت نظر نشان نداد.

خشايار اعتمادي در اين‌بار مي‌گويد: «صدا و سيما تا اوايل دهه80 از موسيقي پاپ حمايت مي‌كرد و به نوعي جوان‌گرايي در مركز موسيقي صدا و سيما ايجاد شده بود كه تحول و انرژي خاصي به سازمان مي‌داد. جوانان احساس مي‌كردند بستر حمايتي فراهم آمده و براي همكاري به سازمان مراجعه مي‌كردند. در آن مقطع علاوه بر مسوولان، كارشناسان هم با فراغ بال از هنرمندان حمايت مي‌كردند البته تا حدودي هم تبعيض‌هايي وجود داشت. مثلا يادم هست آن نگاه مثبتي كه نسبت به بقيه وجود داشت به شادمهر نداشتند. در صورتي كه او موزيسين توانمند و توانايي بود و همين حالا هم توانمندي‌هايش را جاي ديگري نشان داده و مي‌دهد.»

قاسم افشار هم درباره اين تغيير رويه مي‌گويد: «صدا و سيما از اواسط دهه 70 كارش را بسيار خوب در زمينه موسيقي پاپ آغاز كرد و همكاري قوي‌اي با آهنگسازان و خوانندگان جوان داشت اما يك دهه كه گذشت اين حمايت‌ها كمرنگ شد تا جايي كه الان از سازمان صدا و سيما روز به روز كارهاي ضعيف‌تري مي‌شنويم.»

خشايار اعتمادي در ادامه سخنانش محدود شدن حمايت‌هاي سازمان صدا و سيما را همزمان با ورود شبكه‌هاي ماهواره‌اي به ايران مي‌داند و معتقد است اين دو در كيفيت آثار پاپ ارايه شده تأثير زيادي گذاشتند: « آن شبكه‌ها 80-70 درصد برنامه‌هاي خود را با موسيقي تامين مي‌كردند و اين باعث شد كه نسل سوم موسيقي پاپ، به‌جاي آنكه از ما الگوبرداري كند، از آنها الگو بگيرد. همين هم ذوق و سليقه مخاطبي را كه به كيفيت كارهاي داخلي جذب شده بود، يك‌باره تغيير داد و متوجه ساختار شبكه‌هاي آن‌ور آبي كرد. صدا و سيما با آن رويكرد، اول به خودش كه آن حركت خوب را آغاز كرده بود، لطمه زد و بعد به هنرمندان نسل من و روند موسيقي در سازمان.»

اين خواننده نقش صدا و سيما را در شنيده شدن آثار موسيقي بسيار پررنگ مي‌‌داند و معتقد است همان زمان هر كاري كه از تلويزيون پخش مي‌شد خيلي زود آوازه‌اش به آن سوي آب‌ها مي‌رسيد اما با محدود شدن حمايت‌ها و صدور بخشنامه‌هاي جديد ضربه مهلكي، هم به موسيقيدانان و هم خود سازمان وارد شد: «واقعا صدا و سيما مي‌توانست هم براي هنرمندان و هم براي شخصيت موسيقايي كشور سليقه‌سازي كند. چون كاري كه از اين رسانه پخش مي‌شد خوش‌ساختار بود و مي‌توانست براي كساني كه فعال بودند ملاك و معيار دقيقي باشد. نوروز 77 زماني كه اثر من با عنوان «من و تو و درخت و بارون» روي اشعار شاملو ساخته و از تلويزيون پخش شد، 10 دقيقه قبل از سال تحويل بود و همين عامل موفقيت، شهرت و توفيق من شد. اين نشان مي‌دهد كه چقدر صدا و سيما تاثيرگذار است. اما نمي‌دانم با چه سياست و نگاهي جلوي اين حمايت‌ها گرفته شد.»

 

دهه 90؛ خداحافظي با يك آرمان

حالا با گذشت نزديك به ربع قرن از اعتناي نخست صدا و سيما به موسيقي پاپ، به نظر مي‌رسد ديگر شوراي نظارت و ارزشيابي اين سازمان محلي از اعراب ندارد. خواننده‌هايي كه تيتراژ سريال‌ها و برنامه‌هاي پر مخاطب را اجرا مي‌كنند كه به زعم بسياري از كارشناسان و صاحبان فن، از كمترين درجه كيفي برخوردار هستند. موسيقي‌اي كه امروز از صدا و سيما پخش مي‌شود ديگر چيزي جز «شو» نيست و اين «شو» بي‌هويت كه نه ايراني است و نه غير ايراني لطمات مهلكي را بر بدنه فرهنگ كشور وارد كرده است.

طبيعي است بخش عمده اين مشكلات متوجه عملكرد مديران و مسوولاني است كه در سازمان صدا و سيما فعاليت مي‌كنند. عملكرد اين مسوولان در مقابله با موج روزافزون شبكه‌هاي ماهواره‌اي و رسانه‌هاي جمعي بيش از آنكه كنشگرانه و فعال باشد، واكنشگرايانه است و دليل اين عكس‌العمل‌هاي موسمي، عدم وجود يك استراتژي دقيق در زمينه توليد آثار فرهنگي و هنري است.

سامان احتشامي مي‌گويد: «در حال حاضر چون ضبط موسيقي هزينه‌بر است كسي ترغيب نمي‌شود كه با سازمان كار كند بنابراين كارها همه كامپيوتري شده‌اند و كيفيت، بسيار پايين آمده است. ضمن آنكه همين حالا هم بعد از گذشت 30 سال اعلام كرده‌اند هر كسي كه دو كار به ارشاد ارايه كرده و اسمش در حراست باشد ديگر لازم نيست پروسه اخذ مجوز را طي ‌كند. اين يعني فاجعه!»

قاسم افشار كه حالا مثل گذشته فعال نيست درباره شيوه امروزي صدا و سيما در انتخاب موسيقي‌ها مي‌گويد: «من هميشه معتقدم حد و اندازه و شأن قاب تلويزيون بسيار بالاتر از كارهايي است كه امروز پخش مي‌شود. آن زمان آثار موسيقي را به لحاظ كيفي مميزي مي‌كردند و اگر بسياري از كارهايي كه امروزه از تلويزيون پخش مي‌شوند براي اخذ مجوز مي‌رفتند، قطعا اجازه پخش نداشتند. به نظر من بخش عمده اين اتفاق متوجه جريان مديريتي (هم در وزارت ارشاد و هم سازمان صدا و سيما) است. زماني كه شوراي سياستگذاري شعر و ملودي را مورد سنجش قرار داده و به كاري مجوز مي‌دهد ديگر نمي‌توان از مردم توقعي داشت. مديريت فرهنگي و بدنه كار، در اين سال‌ها ضعيف عمل كرده است و كساني كه كارها را مميزي مي‌كنند به نظرم گاهي اوقات سهوا، اشتباها يا عمدا موسيقي‌ها را رد يا قبول مي‌كنند.»

خشايار اعتمادي اما نقش مردم را در به وجود آمدن بازار آشفته موسيقي پاپ امروز، بي‌تاثير نمي‌داند:«اين مخاطبان هستند كه عرضه را تعيين مي‌كنند. اگر متقاضي، به كار نازل عادت نكند هيچ‌وقت كار بد شنيده نمي‌شود اما وقتي از كارهاي نازل (هم از منظر ترانه و هم موسيقي) استقبال مي‌شود، مطمئن باشيد كه خواننده تاثيري ندارد چون هر روز نمي‌تواند براساس سليقه مردم تغيير كند.»

علاوه بر اين، اعتمادي به روابط پشت پرده پخش آثار موسيقي از صدا و سيما نيز اشاره دارد و معتقد است: «وقتي موسيقي خوب پخش نشود، مافيا نقش پررنگي داشته باشد و آن چيزي را كه دلش مي‌خواهد به گوش مردم برساند و كنسرتي را كه مي‌خواهد برگزار كند و فقط به اقتصاد موسيقي فكر كند و نه وجه هنري آن، طبيعي است همين اتفاق مي‌افتد. چند سال آينده با اين موسيقي شرايط اجتماعي مملكت را تحليل مي‌كنند. وقتي كار به دست كساني باشد كه فقط وجه اقتصادي ذهن‌شان فعال است قطعا سراغ افراد ارزان‌تر مي‌روند كه سهل‌الوصول هستند.»

قاسم افشار معتقد است زماني كه مردم غذاي موسيقايي درستي نداشته باشند بازار عرضه و تقاضا به‌هم مي‌ريزد: «اين درست مثل بازار دلار است همان‌طور كه نشد جلوي دلار را بگيرند با اين شيوه كه پيش گرفته شده نمي‌توان جلوي موسيقي را هم گرفت.»

حالا سليقه موسيقي مردم را نه رسانه ملي و شوراي مركز موسيقي و سرودش، بلكه ذائقه شنيداري تهيه‌كنندگان برنامه‌هاي تلويزيوني شكل مي‌دهند؛ تهيه‌كنندگاني كه به فراخور روابط شخصي‌شان افراد تازه كار را براي اجراي موسيقي به استوديوهاي خود دعوت مي‌كنند و شايد مهم‌ترين هدف، وجه اقتصادي و نقدي باشد كه در اين ميانه رد و بدل مي‌شود. حالا رسانه ملي از موسيقي‌هاي شناسنامه‌دار فاصله گرفته و روز به روز چهره‌هاي متنوع‌تري مثل علف هرز از آن سر برمي‌آورند. انگاري ديگر تلويزيون روي از كيفيت هنري برتافته و نگاه خود را به اقتصاد ناشي از موسيقي دوخته است با چنين روندي به نظر مي‌رسد بايد به كل از آرمان «صدا و سيما بايد دانشگاه باشد» چشم و دست شست.

 


قاسم افشار: من هميشه معتقدم حد و اندازه و شأن قاب تلويزيون بسيار بالاتر از كارهايي است كه امروز پخش مي‌شود. آن زمان آثار موسيقي را به لحاظ كيفي مميزي مي‌كردند و اگر بسياري از كارهايي كه امروزه از تلويزيون پخش مي‌شوند براي اخذ مجوز مي‌رفتند، قطعا اجازه پخش نداشتند. بخش عمده اين اتفاق متوجه جريان مديريتي است. زماني كه شوراي سياستگذاري به كاري مجوز مي‌دهد ديگر نمي‌توان از مردم توقعي داشت.

 

خشايار اعتمادي: وقتي موسيقي خوب پخش نشود، نقش مافيا پررنگ باشد و آن چيزي را كه دلش مي‌خواهد به گوش مردم برساند و كنسرتي را كه مي‌خواهد برگزار كند و فقط به اقتصاد موسيقي فكر كند و نه وجه هنري آن، طبيعي است نزول هنري رخ مي‌دهد. چند سال آينده با اين موسيقي، شرايط اجتماعي مملكت را تحليل مي‌كنند. وقتي كار به دست كساني باشد كه فقط وجه اقتصادي ذهن‌شان فعال است قطعا سراغ افراد ارزان‌تر مي‌روند كه سهل‌الوصول هستند.

 

سامان احتشامي: در حال حاضر چون ضبط موسيقي هزينه‌بر است كسي ترغيب نمي‌شود كه با سازمان كار كند بنابراين كارها همه كامپيوتري شده‌اند و كيفيت بسيار پايين آمده است. ضمن آنكه همين حالا هم بعد از گذشت 30 سال اعلام كرده‌اند هر كسي كه دو كار به ارشاد ارايه كرده و اسمش در حراست باشد ديگر لازم نيست پروسه اخذ مجوز را طي ‌كند. اين يعني فاجعه!

 


ساعد باقري: تقريبا اولين جرقه‌هاي احياي موسيقي پاپ از دهه فجر 1371 زده شد كه مسير آن از مركز سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي مي‌گذشت. بنابراين ما دو سر منشا اصلي داريم؛ يكي جريان موسيقي پاپ در كشور است و ديگري جريان پاپ در صداوسيما كه ديرتر از مورد اول كارش را در اين حوزه شروع كرد. متاسفانه در بسياري از تاريخچه‌ها اين دو را اشتباه مي‌گيرند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون