اين بچههاي متفاوت
كاوه آرمان
بچههاي گروه موسيقي حال آن مقدار كه بايد و شايد در اين سالها مطرح نشدند. اگرچه به لحاظ كيفي از بسياري از گروههاي مشابه خود بهتر بودند اما كمتر از بقيه همكارانشان به چشم آمدند. شايد به اين دليل كه خيلي با مناسبات بازار آشنا نبودند. شايد هم به اين دليل كه كار و بارشان اندكي جديتر از بقيه بود.
يعني شعر و موسيقي و حتي شكل انتشار آلبومشان خيلي با ذائقه آسان پسند روزگار ما همخواني نداشت. با اين حال آنهايي كه كمي با موسيقي جديتر ارتباط دارند بانگ و آهنگ اين گروه دوست داشتني را شنيدند. من از سر اتفاق در يكي دو اجراي صحنهاي اين گروه حضور داشتم. اجراهايي كه البته مخاطبانشان اندكي تخصصيتر به موسيقي و شعر گوش ميدادند. اغلب مخاطبان از اينكه گروه حال شهرتي به اندازه ديگر گروههاي معروف به هم نزده است متعجب بودند. به بعضي از آنها گفتم و به شما هم ميگويم: اگرچه شرط شنيده شدن و به خلوت مخاطب خاص و عام راه پيدا كردن كيفيت يك اثر هنري است اما اين شرط كافي نيست. در روزگار ما و در غوغاي رسانههايي كه سرعت ديوانهوارشان جايي براي تامل و درنگ نميگذارد ديده شدن و شنيده شدن داستاني جداگانه دارد. اگرچه معتقدم هيچ اثر هنري خوبي تا ابد در محاق فراموشي باقي نميماند و بالاخره روزگاري مخاطب خود را خواهد يافت اما اين را هم ميدانم گاهي همين ناديده گرفتنها و ناشنيدنها سبب ميشود خيلي از مستعدان عطاي كار هنري را به لقايش ببخشند و بروند پي كار و بار ديگري.
بهتر است در آستانه نخستين كنسرت رسمي گروه حال بيش از اين نك و نال نكنيم و به جاي آن به حمايت از جواناني بپردازيم كه شعر و موسيقي را صرفا براي شركت در كارناوال پول و شهرت نميخواهند. آنها ميخواهند علاوه بر به اشتراك گذاشتن تجربههاي لذتبخششان با من و شما چيزي هم به فرهنگ و هنر اين سرزمين بيفزايند. تلاش عاشقانه آنها را ارج نهيم تا چراغ شوق و همتشان حالاحالا روشن بماند.