چاپكار چاپيار
سيد فريد قاسمي
اسماعيل دميرچي را حدود سه دهه پيش ديدم. همكاري با مجله صنعت چاپ، برگزاري جلسههاي نخستين موزه اوليه چاپ و نشر در دهه هفتاد و حرفهاي مشتركي كه درآن نشستها ميزديم به دوستيمان انجاميد. بيش از شصت و پنج سال از عمر هشتاد و پنج سالهاش را با چاپ گذراند. اگر چه عمرش را با «گارسه» و «ورساپ» سپري كرد و اصحاب چاپ او را به عنوان استاد حروفچيني ميشناختند اما به زير و بم چرخه چاپ از پيشاليتوگرافي تا پساصحافي اشراف كامل داشت. زندگي دميرچي را بايد به دو دوره تقسيم كرد. يك: چاپكاري. دو: چاپياري. روزگار چاپكاري دميرچي سرشار از خاطرههاي تلخ و شيرين بود كه همه را با خنده مختص به خودش تعريف ميكرد. در آن دوره با بزرگان فرهنگ و هنر به خصوص قلمداران نامور بهواسطه آمد و شد به چاپخانه حشر و نشر پيدا كرد. يادماندههايش از حروفچيني كتابها و روزنامهها اثر مستقلي ميشد. در چاپخانههاي بزرگ ايران اشتغال داشت. چاپخانههاي علمي، تابان، بانكملي، روزنامه اطلاعات، روزنامه كيهان و چندين چاپخانه ديگر كه هريك خود به تنهايي دانشگاه و مجتمع چاپ محسوب ميشدند. در نخستين مدرسه چاپ و حروفچيني نورياني تجربههاي ارزندهاي انباشت. موسسه كيهان و نورياني او را براي آموزش به خارج از كشور فرستادند. دست پر بازگشت و در نظام استاد شاگردي پيشين، بسياري را تربيت كرد. دميرچي پس از بازنشستگي از چاپكاري به چاپياري رسيد. ايده موزه چاپ را دنبال كرد و آثاري پديد آورد. او هم گوهري داشت و صاحبنظري ميجست كه نبود. موزه چاپ فرو پاشيد كه داستانش در اين مجيزه نميگنجد. آثارش روي دستش تلنبار شده بود. كتاب «آشنايي با صنعت چاپ» اثر دميرچي -كه پس از انتشار كتاب سال شد- به او جرات بيشتري در نگارش بخشيد. كتاب «چاپسنگي» و يكي دو اثر ديگر را با سرمايه شخصي چاپ كرد و در پي مستندپردازي آثارش بود. ميدانستم كه ناشر براي خاطراتش و يك كتاب حقگذارانه درباره نورياني ندارد. پس از آنكه سال 1393مركز كتابپژوهي ايران تاسيس شد او را با خود به خانه كتاب بردم و سه اثرش چاپ شد. اين سرآغاز همكاري او با خانه كتاب بود كه تا امروز و فردا ادامه دارد. فردا را به آن سبب ميگويم كه يكي دو اثرش در زمينه چاپ در خانه كتاب در دست انتشار است. يادش گرامي كه محل سكونتش را در خيابان سي تير حفظ كرد تا بتواند روزها با پيادهروي پيگير كارهايش باشد. همه اين سالها او را پر تكاپو و دونده ديدم. بسيار براي حفظ ميراث چاپ ايراني كوشيد اما آزار ديد و صد حيف قدرش به درستي دانسته نشد.