محيطزيست ايران حال خوشي ندارد. اينقدر تعداد علايم هشداردهنده در حوزه محيطزيست طبيعي، انساني و دريايي زياد شده كه ديگر براي پيدا كردن نمونههايي به منظور اثبات ناخوشاحوالي محيط زيست، كار دشواري پيش روي مان نباشد. اما در همين ناخوشاحوالي نشانههاي مثبتي هم ميتوان پيدا كرد؛ از كوششهاي خردمندانه براي حفاظت از محيطزيست ايران. حالا آن كوششي كه ميخواهيم از آن نام ببريم چيست؟ عرض ميكنيم.
ماهي قزلآلاي رنگينكمان كه نزد مردم به قزلآلاي پرورشي مشهور است طبق تعاريف سازمان حفاظت محيطزيست يك گونه ماهي مهاجم به شمار ميرود. نام قزلآلاي رنگينكمان در سالهاي اخير خبرساز هم بوده است. ابتلا اين ماهي به بيماري وي اچ اس و تلفات گسترده در سالهاي گذشته (حوالي 92 – 93) از جمله اين حاشيههاست. همچنين ورود غيرقانوني اينگونه مهاجم به رودخانهها موجب شده تا شرايط زيست گونههاي بومي از جمله قزلآلاي خالقرمز به خطر بيفتد. حالا اميد صديقي «كارشناس ماهيان آبهاي داخلي سازمان حفاظت محيط زيست» در گفتوگو با «اعتماد» از تلاش موفقيتآميز يك تشكل مردمي با حمايت سازمان حفاظت محيطزيست سخن ميگويد. اجراي طرحي براي صيد ماهي قزلآلاي رنگينكمان از رودخانه هراز و در نتيجه ايجاد زمينهاي براي حفاظت از گونههاي بومي. اين روايت ميتواند چراغ كمسوي اميد را براي حافظان محيطزيست ايران روشن نگه دارد.
درباره آثار منفي ماهي «قزلآلاي رنگينكمان» بر محيطزيست كشور اظهارنظرهاي مختلفي شده است. به طور مشخص بفرماييد اين ماهي چه اثري بر گونههاي آبهاي داخلي ايران گذاشته است؟
ماهي قزلآلاي رنگينكمان گونهاي غيربومي و مهاجم است كه پيش از انقلاب براي پرورش وارد كشور شد و در جاهاي مختلف ايران پرورش آن شروع شد. قزلآلاي رنگينكمان مسائل و مشكلات خودش را دارد. يكي از اين مشكلات اين است كه بسياري از كارگاههاي پرورش ماهي كنار رودخانهها قرار دارند و از همين طريق اينگونه مهاجم بر خلاف ضوابط پرورش، وارد رودخانههاي كشور شده است. يكي از تعهدات پرورشدهندهها اين است كه از توريهاي ريز استفاده كنند كه از فرار قزلآلا جلوگيري كند. اما خيلي از پرورشدهندهها اين ضوابط را رعايت نميكنند. از 2 تا حتي 20 درصد ماهيهاي پرورشي گاهي وارد رودخانهها ميشود كه براي محيطزيست دردساز شده است.
از جمله در رودخانه هراز كه يكي از رودخانههاي حفاظت شده هم محسوب ميشود. رودخانه هراز با مشكلات عديدهاي از جمله آلودگيهاي ناشي از فعاليت كارگاههاي شن و ماسه، رستورانها و واحدهاي صنعتي، فاضلاب انساني و تخريب بستر رودخانه روبهرو است. 37 كارگاه پرورش ماهي در كنار رودخانه هراز داريم كه ماهيهاي پرورشي آنها وارد رودخانه شدهاند و رقيب ماهي خالقرمز اين رودخانه شدهاند. در رودخانه هراز نزديك به سه دهه قبل در اكثر مناطق روخانه به خصوص مناطق بالادست از گزنك و پلور به بالا تا منطقه لار ماهي خالقرمز را داشتيم. تقريبا در سراسر رودخانه اين ماهي با تراكم خوبي وجود داشت اما بعد از اين اتفاقات زيستمحيطي به تدريج جمعيت قزلآلاي خالقرمز كم شد به طوري كه در بسياري مناطق ديگر اينگونه بومي را نميبينيم. ماهي قزلآلاي رنگينكمان رقيب قزلآلاي خالقرمز هم شده است. از پايين دست پارك ملي لار تا انتهاي رودخانه هراز نمونهبرداريهاي ما نشان ميداد كه تعداد ماهيهاي خالقرمز به حدي كم شده كه دارد به صفر نزديك ميشود. همين اتفاقات موجب شد سازمان حفاظت محيطزيست از حدود 12 سال پيش كم كم به اين فكر افتاد كه طرحي اجرا كند تا به تدريج تعداد ماهي قزلآلاي رنگينكمان كاسته شود.
چند كارگاه در كشور مشغول پرورش ماهي رنگينكمان هستند؟
تعدادش خيلي زياد است؛ آمار دقيقاش را ندارم. اما آخرين آماري كه از ميزان توليد ماهي قزلآلا رنگينكمان در اختيار داشتم هفت هزار تن در سال بود. ضمن اينكه بسياري از كارگاهها مجوز ندارند و بدون رعايت ضوابط زيستمحيطي در كشور فعاليت ميكنند. بسياريشان حتي در بستر رودخانه اين كارگاهها را راهاندازي كردهاند كه غيرمجاز است.
مهمترين آلودگيهايي كه اينگونه مهاجم در پي داشته چه بوده است؟
مهمترين بيماري كه ماهي قزلآلاي رنگينكمان به آن مبتلا شده بيماري وياچاس (VHS) است. يك نوع بيماري ويروسي كه موجب خونريزي زيربافتي ميشود و تلفات خيلي زيادي هم در پي دارد. علاوه بر خسارت اقتصادي براي پرورشدهندگان، خود بيماري هم سرعت همهگيري بالايي دارد. بيماري وياچاس در سالهاي اخير خسارات زيادي به بار آورده است. وقتي ماهيهاي بيمار وارد رودخانهها شوند براي گونههاي ديگر هم مشكلساز ميشوند. ماهي بيمار كه از كارگاه وارد رودخانه ميشود حتي اگر بيماري را انتقال هم ندهد بعد از مدتي خودش ميميرد. با فاسد شدن ماهيهاي مرده كيفيت آب هم پايين ميآيد. سازمان دامپزشكي البته استدلال ما را قبول ندارد و حتي ميگويند اين موضوع بر عكس است و بيماري از ماهيهاي خالقرمز به قزلآلا پرورشي منتقل ميشودكه البته اينگونه نيست.
شما از نظر تحقيقاتي موفق شدهايد اين ادعا را رد كنيد؟
بحث بيماريهاي آبزيان و حيوانات در حيطه اختيار سازمان دامپزشكي است. امكاناتش هم در اختيار آنهاست. البته ما در سازمان حفاظت محيط زيست تعدادي همكار دامپزشك داريم اما خب امكان انجام تحقيقات را مانند سازمان دامپزشكي نداريم. اما بحث ما ثابت شده است. بيش از 50 سال است كه در ايران صنعت پرورش ماهي قزلآلاي رنگينكمان راهاندازي شده اما همچنان «تخم چشم زده» آن را وارد ميكنيم. اين يك معضل بزرگ است. چيزي حدود 400 ميليون تخم چشم زده در سال وارد ميكنيم. در حالي كه بايد ما «بهگزيني» و «اصلاح نژاد» ميكرديم و خط توليد آن را در كشور راهميانداختيم. فقط كافي بود يك بار مولد اصلاح نژاد شدهاش را وارد ميكرديم و بعد خط تجاري توليد را راهاندازي ميكرديم. كاري كه متاسفانه سازمان شيلات انجام نداده است.
شايد سود واردكنندگان اين بوده كه مانع اين كار شوند؟
بله در اين باره مسائل زيادي مطرح است. ميتوانم شما را ارجاع بدهم به اتحاديه شركتهاي آبزيان كه آمار دقيقي در اين حوزه دارند. آنها به اين روند بهشدت معترضند اما كاري پيش نبردهاند. الان در مورد ماهي تيلاپيا هم همين بحثها مطرح است. متاسفانه سازمان شيلات و موسسه تحقيقات شيلات با توجه به شرح وظايف و اعتباراتي كه در اختيار داشتهاند به خوبي به وظيفهشان عمل نكردهاند.
واردكننده بودن چه مشكلاتي را براي ما به وجود آورده كه اگر توليدكننده بوديم با آنها كمتر روبهرو ميشديم؟
يكي از مشكلات همين ورود بيماريها به كشور است. چند شركت وجود دارند كه نمايندگي انحصاري تعدادي از شركتهاي اروپايي را در اختيار دارند. از واردات تخم چشم زده سود بسيار خوبي نصيبشان ميشود. يكي از مشكلات اين است كه در برخي سالها تعدادي از واردكنندگان تخم چشم زده آلوده وارد كردهاند. گفته ميشود چون قيمت اين محصول در اروپا ارزانتر بوده ترجيح دادهاند همين محصول را وارد كنند. سازمان دامپزشكي هم متاسفانه واردات تخم چشم زده را در آن مقطع زماني تاييد كرده است.
براي اين موارد تخلف كه شما اشاره كرديد آيا مدركي وجود دارد؟
من در اختيار ندارم. اما قبل از اين اتحاديه شركتهاي تعاوني آبزيان در اين باره بارها به صراحت موضوع را مطرح كردهاند. به گفته اتحاديه يك سازمان بينالمللي كه درباره بيماريهاي آبزيان صلاحيت علمي دارد همان چهار، پنج سال قبل محصول وارداتي به ايران را تاييد نكرده بود. شيوع اين بيماري باعث شده كه بسياري از واحدهاي پرورش قزلآلاي رنگينكمان تلفات زيادي دادند و خيليهايشان هم واحدهايشان را تعطيل كردند.
به نظر ميرسد در اين ميان سازمان حفاظت محيط زيست از منظر زيستمحيطي نظارت كافي نداشته است؟
نظارت داشتهايم. اما خب شايد به اندازه كافي موثر نبوده است. البته درباره بيماريها هيچوقت به سازمان حفاظت محيطزيست فرصت داده نشده كه در اين باره نظارت كند. سازمان دامپزشكي در اين حوزه قدرتمند است و اين مسائل در انحصار آنهاست. اين موضوع به بيماري آبزيان محدود نيست؛ درباره چهارپايان هم مثلا اگر ما با تلفات تعداد زيادي كل و بز مواجه شويم باز هم سازمان دامپزشكي قدرت را در اختيار دارد و همكاري مشتركي با دامپزشكان سازمان محيطزيست شكل نميگيرد.
پس قبول داريد كه وظيفه نظارتيتان به خوبي ايفا نشده است؟
بله قبول دارم. به طور كلي متاسفانه سازمان محيطزيست درباره آبزيان چه در حوزه آبهاي داخلي و چه دريايي در حد لازم نتوانسته نظارت كند. عمدتا با سازمان شيلات روبه روييم و موانعي در اين باره وجود دارد. در سال 1372 قانون حفاظت و بهرهبرداري منابع آبزي تصويب شد. متاسفانه در اين قانون بخش زيادي از وظايف پايش و كنترل و حتي در مواردي حفاظت به سازمان شيلات سپرده شده است. البته در جايي از متن گفته شده كه اين قانون وظايف قانوني سازمان حفاظت محيطزيست را نقض نميكند. به همين دليل ما با سازمان شيلات خيلي بحث داريم. مثلا درباره تكثير گونه غيربومي ماهي تيلاپيا شيلات به همين قانون استناد ميكند كه گفته است شيلات گونههاي پرورشي را انتخاب و معرفي ميكند. بند ديگر قانون تاييد گونههاي پرورشي را بر عهده سازمان محيطزيست گذاشته است. ولي خب اجماع دقيقي درباره گونههاي مهاجم مانند تيلاپيا وجود ندارد.
خب به بحث قزلآلا رنگينكمان و ماجراي رودخانه هراز برگرديم. براي نجات قزلآلاي خالقرمز چه كردهايد؟
هدف اصلي ما اين است كه ماهي قزلآلاي خالقرمز در همه محيطهاي طبيعي حفظ و تكثير شود. يكي از راههاي حفظ قزلآلاي خالقرمز، حذف قزلآلايرنگينكمان از رودخانههاست. يكي از راهحلهايي كه در پيش گرفتيم صدور صيدهاي جايگزين بود. يعني اينكه براي صيدهاي ورزشي ما مجوز صادر كنيم بيايند قزلآلاي رنگينكمان را صيد كنند. اين طرح به گونهاي است كه صياد ماهي قزلآلاي رنگينكمان را صيد و برداشت ميكند و اگر ماهي خالقرمز صيد كرده بود موظف است آن را رها كند. صيد هم بايد به شيوهاي باشد كه ماهي خالقرمز آسيب نبيند. چون صيد با قلابهاي معمول به گلوي ماهي آسيب ميزند.
اين طرح از كي شروع شد و چقدر موفق بوده است. آيا در اين باره آمار روشني وجود دارد؟
سال 1382 بود كه مدير يكي از انجمنهاي صيد ورزشي با علاقه شخصياش اين پيشنهاد را به سازمان ارايه كرد. البته ايشان در اين راه با موانع اداري زيادي روبهرو شد. سرانجام پروژه در سال 1387 مجوز گرفت ولي در اين مرحله فقط در حد حفاظت و كنترل رودخانه و جمعيت ماهيان بود و مجوز بهرهبرداري داده نشد. اين مجوز تا سال 1391 ادامه داشت. از سال 1391 مجوز حفاظت مشاركتي و بهرهبرداري در رودخانه هراز صادر شد. اين طرح بسيار موفق بود و حفاظت از گونههاي ديگر هم تقويت شد. البته سالهاي 94 و 95 مجددا به دليل برخي ايرادات ديوان محاسبات و كارشكني برخي افراد پروژه متوقف شد و از سال 96 مجدد فعال شد.
در كدام منطقه اجرا شد؟
از حوالي گزنك تا بالادست در منطقهاي به وسعت 12 كيلومتر اجرايي شد.
اشاره نكرديد كه نتايج طرح هم پايش شده است يا نه و نتايج اين بررسيها چه بوده است؟
طرح حفاظت مشاركتي و بهرهبرداري در رودخانه هراز يكي از نمونههاي موفق حفاظت در ايران است كه با مشاركت خود مردم رخ داده است. يكي از دلايل اين موفقيت به حمايتهاي آقاي علمي، رييس گروه آبزيان آبهاي داخلي سازمان حفاظت محيطزيست مربوط است كه موجب شد طرح در نيمه راه متوقف نشود. بررسيهاي ما نشان ميدهد تا قبل از سال 91 جمعيت ماهي مزاحم و غيربومي قزلآلاي رنگينكمان در رودخانه غالب بوده (بالاي 1 قطعه در متر مربع) و برعكس گونه حمايت شده قزلآلاي خالقرمز در اكثر موارد حضور نداشت و نزديك به صفر بود. بعد از گذشت چند سال حفاظت و بهرهبرداري و علاوه بر ايجاد اشتغال افراد بومي و ايجاد درآمد و حفاظت موثر، وضعيت به نفع گونه حمايت شده خالقرمز عوض شد. در آخرين نمونهبرداري در خرداد 97 در رودخانه هراز و منطقه پلور و گزنك و درياچه امامزاده علي، گونه قزلآلاي خالقرمز احيا شده و به گونه غالب رودخانه تبديل شده و تراكم بالاي 1 قطعه در مترمربع داشته است. در مقابل شمار گونه مزاحم قزلآلاي رنگينكمان بهشدت كاهش يافته و فراواني بسيار كمي در حد 1/0 در مترمربع و كمتر ثبت شده است. اين آمار معنياش اين است كه قزلآلاي رنگينكمان تقريبا به طور عمده حذف شده و شرايط زيستگاه رودخانه به نفع گونه حمايت شده قزلآلاي خالقرمز تغيير يافته است. اين طرح چند مزيت ديگر هم داشته ازجمله اينكه رودخانه به خوبي حفاظت شده است.
همانطور كه اشاره كرديد پرورش گونه مهاجم قزلآلاي رنگينكمان در بسياري از استانها انجام ميشود. طبيعتا ديگر رودخانههاي كشور هم با مشكل مواجهند. آيا براي تسري اين طرح در ساير نقاط هم برنامهاي داريد؟
فعلا برنامه مان اين است كه اين طرح را تا پاييندست رودخانه هراز در منطقه «بلده» گسترش دهيم و امسال همين طرح را به صورت آزمايشي شروع كردهايم. در مناطق ديگر مانند رودخانههاي منطقه كرج، چهارمحال و بختياري و استانهاي ديگر هم به تدريج اين طرح را اجرايي ميكنيم. برنامهمان اين است كه براي صيادان ورزشي گواهينامه صادر كنيم. الان فعلا در مرحله تدوين شيوه نامه اين كار هستيم اما اميدواريم زمينه مشاركت مردم را بيش از پيش فراهم كنيم. به نظر ما با مشاركت مردم و افزايش تعداد ذينفعان محيطزيست ايران در همه بخشها بهتر حفاظت ميشود وگرنه نميتوان صرفا به دستگاههاي دولتي و توان محدود آنها دل بست.
يــكـي از تـعـهـدات پرورشدهندههاي قزلآلاي رنگين كمان اين است كه از توريهاي ريز استفاده كنند. اما خيلي از پرورشدهندهها اين ضوابط را رعايت نميكنند. از 2 تا حتي 20 درصد ماهيهاي پرورشي گاهي وارد رودخانهها ميشود كه براي محيطزيست دردساز شده است.
بيش از 50 سال است كه در ايران صنعت پرورش ماهي قزلآلاي رنگينكمان راهاندازي شده اما همچنان «تخم چشم زده» آن را وارد ميكنيم. چيزي حدود 400 ميليون تخم چشم زده در سال وارد ميكنيم. در حالي كه بايد ما «بهگزيني» و «اصلاح نژاد» ميكرديم.
متاسفانه سازمان شيلات و موسسه تحقيقات شيلات با توجه به شرح وظايف و اعتباراتي كه در اختيار داشتهاند به خوبي به وظيفهشان عمل نكردهاند.
در برخي سالها تعدادي از واردكنندگان تخم چشمزده آلوده وارد كردهاند. گفته ميشود چون قيمت اين محصول در اروپا ارزانتر بوده ترجيح دادهاند همين محصول را وارد كنند.
تا قبل از سال 91 جمعيت ماهي مزاحم و غيربومي قزلآلاي رنگينكمان در رودخانه غالب بوده (بالاي 1 قطعه در متر مربع) و برعكس گونه حمايت شده قزلآلاي خالقرمز در اكثر موارد حضور نداشت و نزديك به صفر بود. بعد از گذشت چند سال حفاظت و بهرهبرداري و علاوه بر ايجاد اشتغال افراد بومي و ايجاد درآمد و حفاظت موثر، وضعيت به نفع گونه حمايت شده خالقرمز عوض شد.