گونههاي مهاجم، مشكلي جهاني
آسيبشناسي گونههاي مهاجم
و راهحلهاي مقابله با آنها
محمد حسين بهشتي
معمولا زماني كه از گونههاي مهاجم صحبت ميكنيم، ذهنمان به موجوداتي بسيار عجيب و ناشناخته معطوف ميشود، در حالي كه در واقعيت، موجودي به كوچكي و زيبايي ماهي قرمز شب عيد كه از سر مهرباني در رودخانهاي رها شده نيز ميتواند نمونه بارز يك گونه مهاجم به حساب آيد! گونههاي مهاجم در تعريفي علمي به گونههايي اطلاق ميشود كه در اثر رشد سريع و خصوصيات رقابتي، ساير گونههاي محلي را مورد تهديد قرار ميدهند و ميتوانند شامل تمام موجودات زنده، از گياهان تا جانوران و حتي موجودات ميكروسكوپي، شوند. به زباني سادهتر گونههاي مهاجم، اكوسيستمي كه به حالت تعادل رسيده و طي ميليونها سال تكامل يك شبكه غذايي خاص توليد كرده است را مورد تهديد قرار ميدهند.
بنا بر گزارش وبسايت nwf.org گونههاي مهاجم هميشه از محلي ديگر به داخل محيط منتقل نميشوند، بلكه در مواردي مانند قزلآلاي درياچهاي
(lake trout) در درياچههاي بزرگ (great lakes)، با اينكه گونهاي بومي به شمار ميآيند، با رقابت با قزلآلاي گلوگير (trout cutthroat) به عنوان گونهاي مهاجم حساب ميشوند. گونههاي مهاجم به علت اينكه در محيط حاضر هيچگونه شكارچي طبيعي كه جمعيت آنها را متعادل كند ندارد و همچنين اين محيط غالبا عوامل محدودكننده طبيعي براي رشد آنها ندارد، به انفجار جمعيتي ميرسند. از اين رو، تمام زنجيره غذايي و اكوسيستم آن زيستگاه تحت تاثير افزايش ناگهاني و نامتعادل اينگونهها قرار ميگيرد و درمواردي به مرز نابودي ميرسد. گونههاي مهاجم در برخي موارد توسط توفانها، بادهاي شديد و سيلها امكان جابهجايي بين محيطهاي مختلف را پيدا ميكنند، ولي در اغلب موارد توسط انسانها به مقصد مطلوب خود ميرسند. گونههاي مهاجم غالبا در محيطهاي آبي با سرعت بيشتري جابهجا ميشوند، به خصوص در مناطقي كه عاملي مانند رودخانه، جويبارها، چندين درياچه و حتي دريا را به هم متصل ميكند. يكي از بارزترين عوامل جابهجايي گونههاي مهاجم، كشتيهاي بزرگ هستند.
اينگونهها در مخازن تعادل كشتيهاي بزرگ و نفتكشها، برروي پره قايقهاي كوچك و در مواردي توسط افرادي كه ماهيهاي زينتي خود را در آب رها ميكنند، جابهجا ميشوند. گونههاي مهاجم مشكلات زيادي را براي محيط زيست به وجود ميآورند كه نه فقط به محيط طبيعي، بلكه به نظام اقتصادي و همچنين سلامت انسانها نيز آسيب وارد ميكنند. برخي گونههاي مهاجم مانند ماهي شير (lion fish) در كاليفرنيا با شكار بسياري از گونههاي ماهي و بهخصوص ماهيهاي جوان، باعث نابودي اكوسيستم دريايي اين منطقه شده است. بر اساس برخي نظريهها، اينگونه توسط افراد بهواسطه آزادسازي از اكواريومهاي زينتي وارد محيط آبي اين منطقه شده است. اينگونه به علت فقدان وجود شكارچي طبيعي در اين منطقه در حال تكثير سريع و نابودي اقتصاد ماهيگيري است كه سالها با مركزيت گونههاي بومي شكل گرفته و براي هزاران نفر منبع در آمد شده است. كمي دورتر، در آبهاي داخلي انگلستان، خرچنگ نشانگر (signal crayfish) كه از سختپوستان به حساب ميآيد، با شكار تقريبا تمام موجودات زنده از قورباغه، ماهي و گياهان گرفته تا همنوعان خود، مشكلات زيستمحيطي بسياري را بهبار آورده است. علاوه بر اينكه اينگونه به علت ناقل بودن طاعون خرچنگي باعث نابودي جمعيت گونه بومي آبهاي انگلستان يعني خرچنگ چنگال سفيد
(white-clawed crayfish) ميشود، فشارهايي زيادي را نيز به اكوسيستم رودخانههاي اين كشور وارد ميكند.
نكته قابل توجه اين است كه اينگونه به صورت قانوني و براي افزايش توليد مواد غذايي در سال 1970 ميلادي توسط دولت در پرورشگاهها معرفي و تكثير شد، اما به مرور زمان وارد آب رودخانههاي محلي شدند. در ايران نيز گونههايي كه به علت عدم رعايت كارشناسي و يا صرفا در نظر گرفتن سود اقتصادي كوتاهمدت وارد آبهاي آزاد و رودخانهها شدهاند، وضعيتي را به وجود آوردهاند كه دست كمي از مواردي كه در بالا گفته شد ندارند. به عنوان مثال، ميتوان از سرخس آزولا نام برد. طبق گفتههاي دكتر هوشيارفرد در مصاحبهاي با ايسنا، اينگونه به علت عدم مطالعه تمام جوانب، به عنوان گياهي براي تثبيت ازت خاك وارد كشور شد و عواقب آن اكنون گريبانگير تالابهاي شمال كشور از جمله تالاب انزلي شده است. در ايران گونههاي مهاجم شناختهشدهتري نيز مانند تيلاپيا و قزلآلاي رنگينكمان وجود دارند كه امروزه تبديل به بخشي از عادت غذايي مردم شدهاند. اقداماتي كه زمينهساز حل اين مشكلات و آغاز مقابله با آنها است را شايد بتوان در مطالعه دقيق الگوي زندگي گونههاي بومي، جمعآوري اطلاعات دقيق از جمعيت گونههاي مهاجم و همچنين همكاريهاي بينالمللي جستوجو كرد. در دنياي امروز، آزمون و خطاهاي بسياري در مورد راههاي مقابله با گونههاي مهاجم صورت گرفته است. در برخي موارد، اين روشها نيز مشكلزا بودهاند.
يكي از مهمترين و شناختهشدهترين روشها، منع ورود كشتيهاي بزرگ به بنادر و آبهاي داخلي است كه در زلاندنو امر عادي به شمار ميرود. همچنين، در بسياري از نقاط اروپا قايقهاي كوچك بايد پس از خروج از آب مورد شست وشو قرار گيرند. در بسيار از موارد با همين كارهاي به ظاهر ساده، گونههاي مهاجم در پشت مرزهاي آبي و در محل بومي و طبيعي خود باقي ميمانند.
در نهايت، بهترين راه براي مبارزه با گونههاي مهاجم را ميتوان صدور مجوز براي شكار آنها در حيات وحش دانست كه نه تنها باعث نابودي گونههاي مهاجم ميشود، بلكه مسووليت را به دوش انسانها كه آفريننده اين مشكلات هستند ميگذارد. و بالاخره اينكه با بررسي علمي و محاسبههاي بلندمدت، ميتوان نه تنها جلوي پيشروي اين مشكل را گرفت بلكه با از بين بردن آن، تبديل به الگويي جهاني شد.