حوصله اصلاح
سيد علي ميرفتاح
كمتر كسي متوجه اقتضائات و معناي «اصلاح» است. مردم، نميگويم ژنتيك و تاريخي، اما در عمل، عموما حوصله اصلاح ندارند و دعوت به صبر را از هيچكس نميشنوند. در فيلم زاپاتا خاطرتان باشد، وقتي مقام مسوول/ شاه به مردم ميگويد صبر كنيد، قهرمان فيلم جواب ميدهد ما نانمان را با گندم درست ميكنيم نه با صبر. اين ديالوگ هنوز هم به ذائقه ما خوش مينشيند و فكر ميكنيم در جواب دولتمردان و مصلحاني كه دم از صبر ميزنند بايد چنين عكسالعمل تند و سريعي نشان دهيم و بگوييم اگر بنا بود با صبر چيزي درست شود تا حالا درست شده بود. احتمالا دور و بريها هم برايمان دست بزنند و هورا بكشند. اما هم ديالوگ زاپاتا راه به جايي نبرد و هم عكسالعمل ما راه به جايي نخواهد برد. اتفاقا وقتي بعد از كلي كشته و زخمي زاپاتا پيروز شد و بر مصدر قدرت نشست مجبور شد به مردم گرسنه رو كند و از آنها بخواهد كه صبر كنند. واقعيت تلخ اين است كه اگرچه نان با گندم پخته ميشود اما صبر هم ميخواهد، زياد هم ميخواهد. به قول حافظ، آري نشود وليك به خون جگر شود... بيصبر هيچ مشكلي حل و فصل نميشود. اصلاحات امري تدريجي است، احتياج به پايمردي و حوصله فراوان دارد. از من بپرسيد ميگويم كه مسير اصلاحات همان چيزي است كه در ادبيات فارسي به «آهسته و پيوسته» تعبير شده. اما غالب مردم دوست دارند تند و يكشبه ره صدساله را طي كنند. آهستگي و پيوستگي صبر و حوصله ميخواهد كه اكثرا- بنا به هزار دليل- نداريم. به رفتارهاي اقتصادي و معيشتي خودمان هم كه نگاه كنيم ميبينيم اكثرا دنبال اين هستيم كه تقي به توقي بخورد و در آسمان باز شود و ما يكباره ميلياردر شويم و تغيير طبقه بدهيم. از بد حادثه خيليها هم جلوي چشممان، همين كه تقي به توقي خورده تغيير طبقه دادهاند و ميلياردر شدهاند، اما هميشه كه قرار نيست مرغ تخم طلا، تخم طلا بگذارد. معني اين طلا و ارز خريدن، در اصل و اساسش چيزي جز همين نيست كه ما حوصله رشد و ترقي تدريجي نداريم. حوصله، در لغت يعني چينهدان مرغ. حواصيل هم از همين كلمه گرفته شده. يعني چينهداني كه بتواند لقمههايي را در خود ذخيره كند. سعدي در يكي از ابيات درخشانش خطاب به معشوق ميگويد «چون به دست آمدي اي لقمه از حوصله بيش». بنا بر مشاهداتم عرض ميكنم كم پيدا ميشوند مردمي كه حوصله فراخ داشته باشند و ظرفيتشان خيلي زود پر نشود. در جمعهاي خانوادگي وقتي بحث به دموكراسي ميرسد، خيلي زود ميشنويد كه اين همه راي داديم اما دريغ از يك اتفاق. سوال و جوابها را كه كش بدهيد معلوم ميشود منظورشان از «اتفاق» اين بوده كه چرا همهچيز زير و زبر نشده و آن راههايي كه در صد سال اخير نتوانستيم بپيماييم، يكشبه طي نكرديم. باز هم دعوتتان ميكنم كه در رفتارهاي فردي دوستان و آشنايانتان دقت كنيد. راه ترك سيگار يا هر عادت زشت ديگري، يك راه به نسبت طولاني است. پزشكها هم معتقدند كه ترك يكباره سيگار خطرناك است و ميتواند آسيبهاي جدي به جسم و روح ترككننده بزند. اما كي حوصله تحمل يك فرآيند چند ماهه دارد؟ ما يكدفعه تصميم ميگيريم و يك شبه عمل ميكنيم. بعد هم درست يا غلط آن را به اراده و همت گره ميزنيم و پاي هزارتا چيز ديگر را وسط ميآوريم. موفق شديم كه هيچ؛ فبهاالمراد. اگر نه آن وقت مثل بقيه امور زندگي سرخورده و مايوس به زمين و زمان و تقدير و دهر ناسزا ميگوييم. اين سيگار را به ديگر رفتارهاي اجتماعي تعميم دهيد تا حساب كار دستتان بيايد. صد سال بيشتر است كه ما داريم از فساد اداري ميناليم و ضرورت مبارزه با آن را به يكديگر تذكر ميدهيم. محض تنوع خوب است كه برويد و مذاكرات مجلس يا مقالات روزنامههاي عصر مشروطه را بخوانيد. تاريخ و اسم گوينده و نويسندهاش را كه حذف كنيد گويي مال همين امروز و ديروز است. ما هنوز دنبال يك انقلاب اداري هستيم كه يكشبه ريشه فساد را بخشكاند. غافل از اينكه «اداره» و اين نظام قدرتمند ديوانسالاري را با انقلاب نميتوان پاكسازي كرد بلكه بايد قدم به قدم و ذرهذره پيش رفت بلكه طي صد سال ريشه فساد بخشكد. اگر صد سال پيش طبق يك برنامه مدون و دقيق، كمر به اصلاح سيستم اداري ميبستيم احتمالا امروز با اخبار «چشمگردكن» مواجه نبوديم. اما كو حوصله؟ همين الانش هم كسي حوصله ندارد تا دست به اصلاحاتي بزند كه نه صد سال ديگر، لااقل سي سال ديگر جواب بدهد. اتفاقا همه منتظرند تا يك جاي ديگر و يك مقام مسوول بيايد و آستين بالا بزند و اصلاحاتي تدريجي را پي بريزد. غافل از اينكه اصلاحات چيزي نيست جز اينكه من و شما، دست به اصلاح خود بزنيم و رفتهرفته آن عادتهاي زشت و نامناسب را از سر خود دور كنيم. از بالا به پايين هم البته بايد اتفاقاتي بيفتد، اما تا زماني كه از پايين سوداي اصلاح به سر و دل مردم نيفتد، تا زماني كه ذهن و ضمير مردم حوصله اصلاح پيدا نكند، يقين كنيد كه صد سال ديگر هم فرزندان ما مجبورند همين حرفها را تكرار كنند و از اصلاحات به تعويق افتاده بنالند و دريغ بخورند.