برخيز و اول بكش(34)
فصل پنجم
گويي آسمان
بر سر ما افتاده بود
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
صبح روز 21 جولاي سال 1962، اسراييليها با بدترين كابوس خود تا آن زمان از خواب بيدار شدند: روزنامههاي مصر خبر از آزمايش موفق پرتاب موشكهاي زمين به زمين دادند. مدل دو فروند از موشك الظفر و دو فروند ديگر القاهر بود. دو روز بعد موشكها – 10 فروند از هركدام كه منقش به پرچم مصر بودند – در قاهره و در كنار رودخانه نيل، رژه رفتند. حدود 300 ديپلمات خارجي همراه با تعداد زيادي از ساكنان قاهره اين رژه را تماشا ميكردند. رييسجمهور جمال عبدالناصر، از جايگاه ويژه جلوي مقر حكومتي و در نزديك رودخانه نيل اين رژه را تماشا ميكرد. او با غرور ادعا كرد كه ارتش مصر اكنون قادر است كه هر نقطه از «جنوب بيروت» را بزند. با توجه به قلمروي اسراييل كه ميان مصر تا جنوبيترين بخش لبنان، كه بيروت بهعنوان پايتختش به شمار ميرود، قرار دارد، اشارات ناصر كاملا واضح بود.
روز بعد، يك پخش برنامه راديويي به زبان عبري از ايستگاهي در مصر با عنوان «صداي رعد از قاهره» اين موضوع را شفافتر كرد. مجري اين برنامه گفت: «اين موشكها قرار است راه آزادي براي عربها را باز كند تا سرزمين مادري كه به عنوان بخشي از توطئه امپرياليست و صهيونيست از آنها دزديده شده را بازستانند.»
ناآرامي مردم اسراييل زماني بزرگي خود را نشان داد، درست چند هفته بعد، كه مشخص شد يك تيم از دانشمندان آلماني در توسعه اين موشكها نقش داشتهاند. جنگ جهاني دوم 17 سال پيش پايان يافته بود و ناگهان زخم دوباره هولوكاست همراه با تصويري از دانشمندان آلماني در يونيفورمهاي ورماخت جامعه را فراگرفته و راه تازهاي را در تهديد هستي اما متفاوت باز كرده بود، سلاحهاي كشتار جمعي در دستان دشمن بزرگ و تازه اسراييل- ناصر- فردي كه اسراييليها او را به صورت هيتلر خاورميانه ميديدند. روزنامههاي يهودي دراينباره مينوشتند كه، «نازيهاي سابق آلمان هماكنون به ناصر در پروژه ضداسراييلي نسلكشياش او را ياري ميدهند.»
و موساد با وجود آنكه طبق منشورش موظف بود تا تهديدهاي بيروني را رصد كند و اسراييل را در برابر اين تهديدها محافظت كند، از اين موضوع كاملا ناآگاه بود.سرويسهاي اطلاعاتي ملت يهود - حال از ندانستن رهبران سياسي و نظامي آن حرفي نميزنيم- وقتي چند روز قبل از آزمايش پرتاب موشكهاي مصر متوجه موضوع شدند، ميخكوب شدند. اين نشانه آسيبپذيري و نابودي كشور كوچك و شكست تحقيرآميز موساد هارل بود.
بدتر آنكه، براي اسراييليها دانشمندان آلماني كه موشكهاي مصري را توسعه ميدادند كه ميتوانست اسراييل را نابود كند تكنيسينهاي گمنامي نبودند. آنها ارشدترين مهندسان رژيم نازي بودند؛ مرداني كه طي جنگ در مركز تحقيقاتي «پنموند»، شبهجزيرهاي در ساحل بالتيك كه پيشرفتهترين سلاحهاي رايش سوم در آنجا شكل ميگرفت، كار ميكردند. آنها در ساخت موشك وي-1 - بمب پرندهاي كه انگلستان را در وحشت فرو برده بود - و موشك وي-2 كه آلمان براي تخريب بخشهاي وسيعي از آنتروپ ولندن كه نمونه امروزي آن موشكهاي دوربرد است، كمك ميكردند.
آشر بن ناتان مديركل وزارت دفاع گفت، «من احساس ميكردم كه هيچ كمكي ندارم، انگار آسمان بر سر ما فرود آمده بود. بن گوريون مدام از كابوسي كه او را شبها بيدار نگه ميداشت ميگفت و اينكه او اولين نخستوزيري است كه يهوديهاي زنده اروپا را به دولت اسراييل آورده، فقط براي اينكه در كشور خودشان، دومين هولوكاست را تجربه كنند، حرف ميزد»
خود موساد، در يك تحقيق بسيار محرمانه دروني كه در سال 1982 به اجرا درآمد، آن را اينگونه جمعبندي كرد: «اين يكي از مهمترين اتفاقات و زخمها در تاريخ جامعه اطلاعاتي اسراييل بود از آن نوعي كه منجر به واكنشهاي زنجيرهاي شد كه مسبب كنشهاي افراطي شد.»
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.