در ستايش اشكهاي رونالدو
صوفي ابنالوقت باشد اي رفيق
هومان دورانديش
مولانا در دفتر اول مثنوي، بيتي دارد كه ميتواند ملاكي باشد براي اينكه فرق آدمهاي خوشبخت و غيرخوشبخت را بدانيم. او در وصف صوفي ميگويد: صوفي ابنالوقت باشد اي رفيق/ نيست فرداگفتن از شرط طريق. منظور مولانا اين است كه صوفي فرزند لحظه و وقت است و چون چنين است، حق لحظه را تمام و كمال ادا ميكند. يعني او در هر مقام و در هر وقتي باشد، تمام وجودش وقف آن وقت است و با گذشته و آينده كاري ندارد. البته واژه ابنالوقت در ادبيات سياسي و عاميانه ما بار معنايي منفي دارد ولي در ادبيات عرفاني، ابنالوقت معناي مثبتي دارد. آدم ابنالوقت، به تعبير مولانا، آتش در گذشته و آينده زده است و «حال» را درمييابد. اشكهاي كريس رونالدو پس از مواجهه با كارت قرمز داور در بازي يوونتوس و والنسيا، يكبار ديگر نشان داد كه رونالدو يك ابنالوقت تمامعيار است. براي رونالدو فرقي ندارد كه مسابقه حساس فينال جام ملتهاي اروپا را
از دست ميدهد يا اولين بازي نه چندان ليگ قهرمانان اروپا را. او در هر صورت بر اين ناكاميها ميگريد. اولينبار در جام جهاني 2006 بود كه عموم مردم دنيا اشكهاي رونالدو را بابت از دست دادن يك مسابقه مهم ديدند. بازي پرتغال و هلند بود. همان مسابقهاي كه با درگيريهاي فراوان توام شد و 8 بازيكن دو تيم اخطار گرفتند و 4 بازيكن هم اخراج شدند. رونالدو در آن بازي با خطاي يكي از بازيكنان هلند آسيب ديد و وقتي كه برخاست، فهميد كه بايد زمين مسابقه را ترك كند. لنگان لنگان بيرون رفتن همان و گريستن همان. اشكهاي رونالدوي 21ساله در آن جام، بسياري از مردم و گزارشگران را تحت تاثير قرار داد. اما اگر آن بازي در جام جهاني برگزار ميشد، بازي والنسيا و يوونتوس كه اولين مسابقه يووه در ليگ قهرمانان اروپا بود. اگر آن موقع رونالدو 21 ساله بود، الان كه رونالدو 33 ساله است. پس چرا كريس رونالدو هنوز بابت از دست دادن يك مسابقه اشك ميريزد؟ پاسخ اين سوال ظاهرا اين است كه براي رونالدو، هر مسابقهاي در حكم مسابقه فينال است. فينال جام ملتهاي اروپا و يكچهارم نهايي جام جهاني و مرحله مقدماتي ليگ قهرمانان اروپا، براي او فرقي ندارند. او در هر مسابقهاي فقط به درخشش و پيروزي فكر ميكند. ولي اين همه اشتهاي سيريناپذير از كجا ميآيد؟ چرا رونالدوي برزيلي و رونالدينيو و كاكا، هر تكمسابقهاي اينقدر برايشان مهم نبود؟ اين سه برزيلي موفق، خيلي زود سيراب شدند و به نقطه اوجشان رسيدند. نقطه اوج آنها اگرچه بسيار درخشان بود، ولي چند سالي بيشتر دوام نياورد. رونالدينينو در 28 سالگي بازيكن تيم ميلان بود ولي شبنشيني و خوشگذراني، مانع از آن بود كه بازيهاي درخشانش در بارسلونا را در ميلان هم تكرار كند. آنجلوتي، سرمربي وقت ميلان، معمولا با او مشكل داشت كه چرا انگيزه كافي براي تمرين و مسابقه ندارد. او در 28 سالگي يكدهم انگيزه رونالدوي 33ساله را نداشت. نه فقط از حيث موفقيت كلي در يك تورنمنت، بلكه از حيث انگيزه درخشش در هر بازي. حتي مسي هم مثل رونالدو نيست كه نسبت به هر تكمسابقهاي اينقدر باانگيزه باشد و هر بازي برايش حكم فينال را داشته باشد. مسي 27ساله، وقتي فينال جام جهاني (2014) را از دست داد، به مراتب كمتر ناراحت بود در قياس با لحظهاي كه رونالدو در فينال جام ملتهاي اروپا آسيب ديد يا حتي در قياس با لحظهاي كه رونالدو در بازي يووه-والنسيا اخراج شد. اين اشتهاي سيريناپذير رونالدو، از همان ابنالوقت بودن او نشأت ميگيرد. او لحظه و زمان حال را ميزيد. وقتي كه وارد زمين مسابقه ميشود، گويا فتوحات قبلياش را از ياد ميبرد. به آينده هم فكر نميكند؛ كه بگويد اگر اين بازي اخراج شدم، هنوز بازيهاي ديگري در راه است. زيستن تام و تمام در لحظه حال، موجب ميشود كه به هر بازي چنان بنگرد كه گويي آخرين بازي زندگياش است. واقعا هم چيزي جز اين نيست. ماركو فانباستن و بسياري از بزرگان دنياي فوتبال، وقتي كه در روز شوم زندگيشان آسيب ديدند، چه ميدانستند كه آن بازي آخرين بازي زندگيشان است؟ از بزرگان نقل شده است كه در مقام عبادت چنان باشيد كه گويي آخرين عبادتتان است. يعني حق عبادت را چنانكه بايد، بايد ادا كرد. ظاهرا قصه نسبت رونالدو و مسابقات فوتبال هم چيزي جز اين نيست. او حق هر مسابقه را چنانكه بايد ادا ميكند؛ و چنان بازي ميكند كه گويي در آخرين مسابقه زندگياش به ميدان رفته است. و اين حالت، محصول همان خصلت است: ابنالوقت بودن و فارغ شدن از گذشته و آينده و زيستن كامل در زمان حال. در لحظه. در اكنون و اينجا. شايد يكي از علل موفقيت چشمگير رونالدو در زندگياش، همين ويژگي او باشد؛ كه گفت: صوفي ابنالوقت باشد اي رفيق/ نيست فردا گفتن از شرط طريق.