اگر نشود چه؟
حميد ميرزاده
يكي از مشهورترين رفتارهاي فعالان محيطزيست، نه فقط در ايران كه در بسياري از كشورها، مخالفت آنها با اجراي برخي پروژههاي بزرگ است. مجري پروژه عموما مدعي است كه اگر پروژه اجرا شود عوايد اقتصادي فراواني نصيب منطقه و كشور خواهد شد و فعالان محيط زيست ميگويند كه در صورت اجراي پروژه، چه آثار تخريبي بر طبيعت وارد ميشود كه جبرانناپذير است. در بسياري موارد، توجيحات هر دو سوي دعوا، از منظر خود قابل قبول است. همين مساله، باعث پيچيدگي در تصميمگيريهاي مربوط به امور توسعهاي است. اما اين دو منظر هم، تمام واقعيت نيستند و جنبههايي ديگر نظير مسائل اجتماعي و حتي سياسي معمولا در اين موضوعات چندان مورد توجه قرار نميگيرند. مبناي علمي تصميمگيري در اين زمينه، به مجموعه مطالعاتي به نام «مطالعات ارزيابي اثرات زيستمحيطي» سپرده شده است. در اين مطالعات، جنبههاي مختلف اقتصادي، محيطزيستي، اجتماعي و سياسي بررسي ميشوند تا بتوان به يك جمعبندي براي تصميمگيري رسيد. اما نكته جالب درباره ارزيابي اثرات محيط زيستي آن است كه در اين مطالعات، تنها گزينه اجراي طرح مورد بررسي قرار نميگيرد، بلكه گزينه عدم اجراي طرح نيز به صورت جداگانه مورد بررسي قرار ميگيرد و با مقايسه نتايج بررسي هر دو گزينه، تصميمگيري نهايي انجام ميشود. يكي از مثالهاي واقعي كه در روزهاي اخير اخبار آن شنيده ميشود، اكتشاف آنومالي D19 در استان يزد به عنوان جايگزيني براي معدن سنگآهن بافق است. شكل ظاهري موضوع آن است كه قرار است فعاليت عظيم معدنكاوي در پناهگاه حياتوحش درهانجير به عنوان يك زيستگاه مهم يوزپلنگ انجام شود و قطعا با تخريب و برهم زدن امنيت و آرامش زيستگاه همراه است. كسي در اين گزينه شكي ندارد. اما نيمه پنهان موضوع زماني پديدار ميشود كه نگاهي گذرا به گزينه عدم اجراي طرح بيندازيم. در معدن سنگ آهن بافق، بيش از دو هزار نفر مشغول به كارند و بخش عمدهاي از آنها ساكن شهرها و روستاهاي حاشيه زيستگاههاي يوزپلنگ در استان يزد هستند. آنها با اتمام ذخيره اين معدن، دو گزينه پيش رو دارند؛ بيكار شوند يا آنكه در معدني ديگر مشغول به كار شوند. قطعا گزينه دوم با توجه به وضعيت اقتصادي، گزينهاي مطلوبتر است ولي دست بر قضا، معدن جايگزين با زيستگاه يوزپلنگ به عنوان يك گونه شديدا در معرض انقراض در تعارض است. چه چيزي متضمن آن است كه با معدنكاوي، زيستگاه يوزپلنگ ارزش زيستگاهي خود را از دست ندهد و تخريب نشود؟ از سوي ديگر در صورت عدم بهرهبرداري از معدن، چه چيزي ضمانت آن را ميكند كه كارگران بيكار شده معدن، براي تامين معاش خود مجبور به تغيير كاربري زمين در حاشيه زيستگاههاي يوز براي كشاورزي نشوند يا در سناريويي تلختر، راه شكار غيرمجاز را براي امرار معاش در پيش نگيرند؟ يا آنكه يوزپلنگ و زيستگاهش را مانعي بزرگ براي امرار معاش خود تصور نكنند و با حس تنفر با آن برخورد نكنند؟ پاسخ اين سوالها تنها با انجام مطالعات ارزيابي اثرات محيط زيستي تا حد زيادي قابل دستيابي است. درواقع آنچه معمولا در فعاليتهاي اعتراضي فعالان محيطزيست نسبت به پروژههاي بزرگ و حتي تصميمگيريهاي با ابعاد كوچك (مانند صدور پروانه شكار) رخ ميدهد، كم توجهي به فاكتورهاي مهم و تاثيرگذاري همچون مسائل اجتماعي، اقتصادي و معيشتي است؛ فاكتورهايي كه معمولا از نظرها پنهانند اما تاثيراتشان بسيار عميق است. همانگونه كه به گواه محيطبانان با تجربه، گران شدن قيمت گوشت، تاثير مستقيمي بر تخلفات شكار و صيد دارد. مغفول بزرگ توسعه كشور در دهههاي اخير، همواره توجه به محيط زيست بوده، مغفول بزرگ فعاليتهاي محيط زيستي نيز توجه به فاكتورهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي بوده است. مثلا دوري از شكار حيوانات و كنار گذاشتن سلاح شكاري، اگرچه رفته رفته به عنوان رفتاري مطلوب در ميان بسياري از شهرنشينان به چشم ميخورد اما طبق تخمينها، هنوز حدود دو ميليون اسلحه شكاري در كشور وجود دارد كه به نظر ميرسد فقط يك سوم آنها داراي مجوز قانوني هستند. پس در چنين جامعهاي، ممكن است اعتراض به صدور پروانه شكار، حركتي پيشرو و زيبا به نظر برسد، اما آيا واقعيتهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي اجازه ميدهند تا هيچ شكاري (چه قانوني و چه غيرقانوني) در كشور انجام نشود يا دستكم از تعداد آنها كاسته شود؟ در صورتي كه صدور حسابشده و اصولي پروانه شكار ميتواند صاحبان اسلحه را به قانونمندي دعوت كند و آنها را از انجام شكار غيرمجاز بازدارد؛ خصوصا آنكه اگر بدانيم انگيزه تلافي و تسويهحساب با دولت يكي از انگيزههاي اصلي شكار غيرمجاز است. حفاظت محيط زيست، تنها توجه به فاكتورهاي زيستشناختي نيست بلكه در نظر داشتن تمامي فاكتورها و گزينههاي پيشرو است و بررسي آنها براي يافتن بهترين تصميم است. چون همانطور كه گاهي توقف انجام يك پروژه يا يك روال، بهترين تصميم براي داشتن محيط زيست پايدار است، ممكن است تصميم به انجام يك طرح يا پروژه با وجود ظاهر ناخوشايندش، تاثير مطلوبتري بر محيطزيست داشته باشد.