ادامه از صفحه اول
بياعتمادي در خاورميانه
اما در خصوص عربستان نيز بايد گفت كه با وجود وسعت فراوان فاقد توانايي استراتژيك نظامي است. حتي اگر به ارتش عربستان نگاه كنيد، آنها سعي كردهاند از مزدوران سوداني و پاكستاني و كشورهاي ديگر براي مبارزه در يمن استفاده كنند. عربستان سلاح گران قيمت خريده است اما فاقد ارتشي است كه بتواند يك جنگ را اداره كند. حتي در جريان كويت نيز شاهد مداخله امريكا بوديم و آنها توانستند ارتش عراق را از كويت خارج كنند. اگر امريكا مداخله نكرده بود صدام قصد داشت پيشروي نيروهاي خود را ادامه دهد. همانطور كه در نامهاي به آقاي رفسنجاني نوشته بود قصد داشت تا جنوب خليج فارس نيز پيشروي و عربستان و امارات را نيز ضميمه خاك عراق كند. اين وضعيتي است كه در منطقه ما وجود دارد و كشورها فاقد يك دولت ملت جدي هستند. همچنين از نيروي انساني مناسب براي دفاع از خود برخوردار نيستند. در ميان كشورهاي عربي ميتوان تا حدودي به عراق، الجزاير و مصر اشاره كرد كه توانايي دفاع از خود و از توانايي تشكيل يك ارتش ملي برخوردار هستند. اما سايرين چندان توانايي دفاع از خود را ندارند.
اشكال اساسي منطقه خاورميانه اين است كه اولا اين منطقه منطقهاي است كه در تحولات آن مداخلات خارجي تعيينكننده است، دوم اينكه در خاورميانه كشورها از لحاظ قدرت و توانايي بالانس نيستند. در بخشي كشورهايي قدرتمند حضور دارند و در بخشي ديگر كشورهايي فوقالعاده كوچك و ضعيف؛ از همين رو اين كشورها نميتوانند به يكديگر اعتماد كنند. مورد سوم اينكه خاورميانه به دليل وجود انرژي و آبراههاي بينالمللي، امنيت و ثبات آن به منافع كشورهاي بزرگتر و اقتصاد جهاني گره خورده است؛ از همين رو به دليل عدم بالانس كشورهاي منطقه و عدم توانايي در تشكيل يك اتحاد منسجم و قوي موجب آن شده است تا قدرتهاي خارجي وارد اين منطقه شوند و به دليل منافع و رقابتهاي بينالمللي كه در اين منطقه وجود دارد اجازه نميدهد يك مجمع جدي ميان كشورهاي منطقه شكل بگيرد. قدرتهاي بزرگ همواره در طول تاريخ تلاش كردند قدرت، نفوذ و همچنين حضور خود را در اين منطقه بسط دهند. از همين رو اجازه نميدهند قدرتهاي منطقهاي كنار يكديگر بنشينند و با گفتوگو مسائل خود را مرتفع كنند. بياعتمادي موجود ميان كشورهاي منطقه موجب شده كه بدون اين موانع نيز كشورها كنار هم قرار نگيرند و اين موضوع در طول تاريخ نيز ثابت شده است زيرا شاهد اين موضوع براي كويت بوديم. تنها راهحل آن است كه با حضور كشورهاي منطقه ميتوان براي آن يك چارچوب امنيتي مناسب تعريف كرد كه اين يكي از بندهاي قطعنامه 598 است كه به جنگ ميان ايران و عراق پايان داد.
صلاحيتهاي حرفهاي معلم
از ديگر سو در بسياري از نقاط جهان از جمله ايران همچنان معلمان گرفتار نيازهاي فيزيولوژيكي و الزاماتِ نخستين زندگي هستند. معلم درگير با غمِ نان و داري شغل دوم و سوم، معلم گرفتار با مدرسهها و كلاسهاي بيكيفيت، معلم گير افتاده در كلاسهاي پر جمعيت ۳۰-۴۰ دانشآموزه، معلم گرفتار در چارچوبهاي سفت و سخت، معلم گرفتار در مديريتهاي ناكارآمد و دور از دستاوردهاي علمي و تجربههاي نوين آموزشي، معلمِ بياختيار در سياستگذاريهاي آموزشي خُرد و كلان و آزرده از بيتوجهيها و بياعتناييهاي فرادستان به جايگاه حرفهاي آنان و .... بيگمان نميتواند به صلاحيتهاي حرفهاي درخور و شايستگيهاي شغلي كارآمد دست يابد.
از اين رو يكي از پيش زمينههاي مهمِ حقِ برخورداري از آموزشِ بهينه، داشتن معلم و آن هم معلمي بيدغدغه و به دور از نگرانيهاي يك زندگي شخصي و حرفهاي متوسط است. به هر روي باشد كه شعار امسال روز جهاني معلم زمينهاي شود براي كمك به پرورش معلماني داراي صلاحيتهاي حرفهاي و در نتيجه آموزشي بهينه و كارآمد براي فرزندان نوع بشر.
رماني سياه اما واقعي
چين كه ذخاير نفتياش عمدتا در اين استان قرار دارد از شكلگيري تركستاني مسلمان و مستقل در وحشت است. از آغاز دهه 1990 ميلادي، پكن تلاش كرده تا دموگرافي اين منطقه را با يك ابتكار عمل تغيير دهد. ابتكار عملي كه با وجود آنچه اين كشور بر سر تبت آورده است، ديگر امري «بيسابقه» نيست.
يك عمليات بازسازي جمعيت واقعي كه با افزودن به جمعيت «هونها» در منطقه و تخريب مساجد و بناهاي تاريخي آنجا به منظور تغيير تركيب جمعيت اين «تركستان» خيالي صورت ميگيرد.
روسيه نيز به نوبه خود به جنگ در سوريه ادامه ميدهد. حتي اگر در نظر بگيريم كه جنگ عليه داعش منافع خودش را دارد كه غرب به عنوان يك كل نميتواند آن را ناديده بگيرد، بمبارانهاي كوركورانه در ادلب سوريه احتمالا باعث مرگ هزاران غيرنظامي ميشود كه هيچ قانوني در دنيا قادر به پذيرش يا تحمل آن نيست، حتي در زمان جنگ. آنچه باعث تمايز يك دولت پايبند به قانون از يك دولت تبهكار ميشود، دقيقا احترامي است كه در زمان جنگ به مردم غيرنظامي ميگذارد.
در نهايت و بدتر ا زهمه تهديد به تحريم قضات و بازپرسان ديوان كيفري بينالمللي از جانب امريكا به عنوان شاخهاي از سازمان ملل متحد، سرحد سرپيچي ممكن از قوانين بينالمللي است. براي مثال به سخنان نسنجيده مشاور امنيت ملي دولت ترامپ ميتوان اشاره كرد؛ در آن هنگام كه اعضاي هيات قضات دادگاه را تهديد كرد و آنها را از تحقيق يا تصميمگيري عليه ايالات متحده يا اسراييل برحذر داشت.
ايالات متحده نه تنها قصد دارد آنها را از ورود به كشورش منع كند، بلكه همچنين ميخواهد داراييهاي آنها را مصادره كند و پروندههاي قضايي عليهشان در نظام قضايي امريكا مطرح كند. تاريخ حقوق بينالملل هرگز شاهد تهديد صريح اعضاي هيات قضات دادگاه بينالمللي از سوي يك كشور نبوده است. اين امري بيسابقه است. اگر آنچه در بالا نقل شد پيش نيامده بود، ميشد فكر كرد كه اين وضعيت امري خيالي است، يك رمان سياه. اما افسوس كه اين طور نيست بلكه در اين ايام حال و روز شوراي امنيت چنين است.