آسيبها و نيازهاي زلزلهزدگان
در كرمانشاه
ليلي حاجي آقايي
در كشور ما با وجود سابقه لرزهخيزي طولاني به جز تحقيق در ابعاد اقتصادي و اجتماعي ناشي از بحران زلزله، تحقيق ديگري در خصوص مسائل انساني انجام نميشود و اين كاستي به نوبه خود تبعات خطيري به دنبال داشته است؛ به طوري كه در هنگام رخداد فاجعه برخوردهاي احساسي و شعاري با مساله محوريت يافته و پس از مدتي افراد آسيبديده مورد غفلت و بيمهري قرار ميگيرند. بدين دليل، در اين گزارش علمي محقق سعي كرده است تا با شناخت كافي از مصايب خاص منطقه جهت داشتن دورنماي نزديك به واقعيت در آيندهاي نهچندان دور بتواند با بررسيهاي همهجانبه مشكلات و با آگاهي از اوضاع اجتماعي و اقتصادي ساكنان منطقه به ارايه راهكارهاي اصولي بپردازد. «ريلي» بحران را چنين تعريف ميكند «موقعيتي غريب، بيسازمان و خارج از چارچوب رايج كنترل.» همچنين «اولمر»، باور دارد كه، بحرانها غالبا رويدادهايي ويرانگرند كه احساس كمك اورژانسي، تهديد جدي و فقدان فراگير را برميانگيزانند .با توجه به پديده بحران در مناطق زلزله زده شاخصهاي زير قابل ملاحظه بودند:
فقر، فقري كه سبب آسيبپذيري بيشتر مردم در برابر انواع خطرات شده است مانند فقر غذايي، فقر پوشاك و امكانات دارويي
شهرسازي سريع و بيقاعده
رشد قابل ملاحظه بيخانمانها و عدم امنيت جايگاهي موجبات رقابت بر سر منابع كمياب ساخت و ساز شده كه خود عامل مشكلات بعدي است.
تنزل كيفيت بهداشت محيطي
از بين رفتن محيط طبيعي و تخريب محيط زيست مشكلاتي از قبيل نابودي درختان و فضاي سبز، آلودگي هوا، آب، خاك و تجميع زبالهها و وجود حشرات موذي و برهم خوردن اكوسيستم منطقه
بيكاري
ولي بيشترين محوري كه مورد توجه محقق واقع شد پيرامون اين مساله بود كه زلزله در ابعاد روانشناختي چه تاثيراتي بر مردم آسيبديده گذاشته است؟ به تجربه اثبات شده است كه وقتي يك حادثه غيرمترقبه رخ ميدهد نگاه افراد درگير در آن نسبت به بسياري از اشيا و پديدههاي زندگي تغيير ميكند. قبل فاجعه زندگي آنان داراي نظم بوده و حال با يك حادثه ناگهاني تلفات جاني و خسارتهاي مالي فراوان ديدهاند و به نظر ميرسد توان كنترل شرايط خويش از آنان سلب شده است، پس در اين شرايط دچار ترس، نگراني، خشم و افسردگي ميشوند. در اين بررسيها محقق با تحليل محتواي مصاحبهها متوجه انواعي از واكنشهاي بازماندگان در مواجهه با فاجعه شد كه به شرح ذيل تقسيمبندي شدهاند:
1- انكار
برخي چنان دچار بهتزدگي و كرختي و بيقراري شدهاند كه از پذيرش هر گونه واقعيت خودداري كرده و گريه نكردن و عدم تخليه احساسات و حرف نزدن درباره سوگ عزيزان و صدمات حاصله نوعي انكار محسوب ميشود.
2- خشم عنان گسيخته
پرخاشگري، فحاشي و خشونت كلامي و نفرين كردن راهكارهاي برونداد اين خشم بود. زني كه با چاقو بدن خود را صدمه زده بود. مردي كه دست به خودكشي ناموفق زده بود و مادران بيشماري كه كودكان خود را تنبيه بدني ميكردند
3- متوسل شدن به معنويات
برخي به راز و نياز، نذر، قرباني و سپاسگزاري به خداوند و مقدسات متوسل شده بودند و خرسند از اينكه هنوز جاي اميدواري هست و زلزله نوعي آزمون الهي قلمداد ميشود و هر چه او مقدر كند همان خواهد شد و اينگونه خود را تسلي ميدادند.
4- افسردگي
وقتي فرد بحران را عريان ميبيند و راهكاري در جهت حل آن ندارد، ناچار به پذيرش واقعيت تن داده اما با بيقراريها و انزواطلبي همراه است. گريستن پيوسته، بي اشتهايي و تغيير خلق و عادات از نشانههاي بارز افسردگي بود و زناني كه بابت نداشتن حريم امن خصوصي گلهمندي داشتند از دوري احساسي و جنسي خويش از همسرانشان و رخداد طلاق عاطفي
5- پذيرش و برگشت به زندگي عادي و روزمرّگي
برخي نيز در خصوص درك و فهم بحران و تبعات آن از طريق مديريت احساسات خود با اين مساله كنار آمده و در هنگام روبهرو شدن با مشكلات «خودكنترلي» رفتار پيشه كرده كه البته تعداد اين افراد بسيار نيست. با توجه به بررسيهاي به عمل آمده نيازهاي آسيبديدگان مناطق زلزلهزده ميتوان پيشنهاداتي را براي بهبود وضع موجود مطرح كرد: نيازهاي غذايي امكانات دارويي و پوشاك، نياز مبرم به كالاهاي مصرفي خانگي از قبيل يخچال، بخاري، گاز خوراكپزي، امكانات بهداشتي، مسكن مقاوم، چون چادرهاي نازك توان محافظت در مقابل سرما ندارند، نيازهاي پزشكي درماني ويژه كودكان و سالمندان، اقدامات لازم براي مقابله با بيماريهاي مسري، تهيه سوخت مخصوصا در فصل سرما، داير كردن مكانهايي با كاركرد اجتماعي - فرهنگي، ترميم و بازسازي زيرساختها مثل تاسيسات برق، آب، تلفن و جادهها، بر پا كردن كارگاههاي كوچك درآمدزا ويژه زنان براي تامين معيشت، فراهم كردن تسهيلات تحصيلي براي مناطقي كه فاقد مدرسه هستند، از جمله اين اقدامات پيشنهادي است. همچنين مشاركت دادن خود زلزلهزدگان در جريان بازسازي و پرهيز از ورود نيروي كار غيربومي به منطقه كه موجبات رواج انواع انحرافات اخلاقي از قبيل شيوع اعتياد، بزهكاري و سرقت شده است. علاوه بر موارد گفته شده آموزش سريع نيروهاي بومي براي امدادگري و حل مشكلات ناشي از اختلافات فرهنگي بين مردم منطقه هم از نيازهاي شناسايي شده است. يكي از تبعات فرهنگي كه محقق در يافتههاي خود به آن رسيد وجود شكافهاي قومي و مذهبي در بين بوميان منطقه بود كه تعارضهايي را به وجود آورده است. همچنين شكاف بين مالكين خانه و مستاجران هم يكي ديگر از چالشهاي موجود است زيرا خوشنشينان بيخانمان از اينكه دولت به آنها تسهيلاتي بابت خانه نميدهد در فشار قرار دارند.
عضو هيات علمي دانشگاه