صداي مخالف
رنسانس در اصولگرايي
محمد عبداللهي در سرمقاله روزنامه رسالت كه اين روزنامه به ارگان رسمي جريان نواصولگرايي (جريان قاليباف) تبديل شده، به اين پرسش قصد دارد پاسخ دهد كه نواصولگرايي مورد ادعاي آنها چيست. او نواصولگرايي را «اصلاح اصولگرايي» و «تحولخواهي» در آن تعريف ميكند. همچنين تلاش دارد تا بگويد اين جريان قصد ندارد در اصولگرايي «انقلاب» ايجاد كند.
سرمقاله رسالت همچنين به تشريح عبارت «رنساس در اصولگرايي» ميپردازد. نويسنده با وجود مخالفتهايي با اين تعبير براي نواصولگرايي اما مينويسد: «ذهنيتي كه درباره دوران رنسانس در اروپا وجود دارد، ميتواند انحراف ذهني و برداشتي از واقعيت نواصولگرايي ايجاد كند. هر چند نبايد تلاش براي تولد دوباره و پوياي ارزشها، آرمانها و اهداف اصول اوليه انقلاب اسلامي را در نواصولگرايي كتمان كرد.»
اگر به اظهارات پدر معنوي جريان نواصولگرايي (قاليباف) رجوع كنيم، ميبينيم كه اتفاقا تعبير رنسانس ميتواند يكي از بهترين تعريفها براي نواصولگرايي باشد. خصوصا وقتي قاليباف از «نقش پدرخواندههايي» حرف ميزند كه در «اتاقهاي در بسته» براي همه تصميمگيري و ديگران را «به تبعيت از آن فراميخوانند.» اين دقيقا ميتواند يادآوري عصر حاكميت كليسا بر قاره اروپا باشد. عصري كه در آن كشيشها (پدرها) در اتاقهاي در بسته (كليساها) حكم ميكنند و جامعه بايد از آنها تبعيت ميكند.
اما با وجود آنكه ميتوان گفت همه شواهد حاكي از تمايل ايجاد رنسانس در اصولگرايان از سوي تيم قاليباف مشاهده ميشود، اما ظاهرا آن شجاعت لازم براي اين امر وجود ندارد از همين رو نويسنده تلاش ميكند نواصولگرايي را تحولخواهي معنا كند و بنويسد: «تحولگرايي يا تحولخواهي اصلاحگرايانه» در اصولگرايي، اصطلاحات جامعي براي تعريف نواصولگرايي خواهند بود.
نويسنده در پايان نواصولگراي را تغيير نگاه اصولگرايان به «حاكميت و تغييرات سبك زندگي» تعريف ميكند. به عبارت روشنتر او معتقد است كه نواصولگرايي «نقد عملكردها در ساير حوزههاي حاكميتي و حكومتي را از وظايف اصلي خود درنظر گرفته است.» آنچه نواصولگرايان روي كاغذ در مورد سبك زندگي مطرح ميكنند، (و البته پيش از آنها قاليباف هم بيان كرده بود) پذيرش سبك زندگي جديد مردم است. موضوعي كه وقتي به حجاب ميرسد آنها حاضر به پذيرش سبك زندگي مردم نيستند. با اين حال نواصولگرايي در نقد حوزههاي «حاكميتي» و «حكومتي» به عنوان نمونه برخورد با ويلاي سرلشكر فيروزآبادي و در حدي بسيار خفيف مسائل مربوط به علياكبر ولايتي را شاهدي بر نگاه خود به انتقاد به نهادها و افراد وابسته به نهادهاي حاكميتي ارايه ميكنند.
لاريجاني گزينه 1400 اصلاحطلبان
روزنامه فرهيختگان به دنبال گزينهسازي براي اصلاحطلبان در انتخابات آينده لاريجاني را گزينه اصلاحات معرفي كرده و مينويسد: «فعالان سياسي اصلاحطلب و البته بيشتر همان تكنوكراتهايي كه ترجيح ميدهند به جاي ايدئولوژي، عملگرايي را در پيش بگيرند، در يك سال اخير چندين و چند بار ايدهاي را مطرح كردهاند كه در صورت وقوع ميتواند ورژن دوم اتفاق سال 92 براي اصلاحات باشد. انتخاب علي لاريجاني به عنوان گزينه نهايي در انتخابات 1400 و اتفاق نظر حول وي به عنوان كسي كه روزي در ميانه راست سنتي قرار گرفته، ولي به واسطه نزديكي و همكاري با دولت روحاني و بعضا اصلاحطلبان مجلس، او را از پايگاه سياسي سابق جدا كرده است، ميتواند دومين ائتلاف اصلاحطلبان با راس غيراصلاحطلب باشد.»
به اعتقاد نويسنده «همراهي علي لاريجاني با اصلاحطلبان و دولت - از ماجراي برجام گرفته تا مناقشهبرانگيزترين وقايع روزهاي اخير يعني CFT- ميتواند يك تفاهم برد- برد براي اصلاحطلبان باشد؛ تفاهمي كه البته ممكن است اصلاحات را از بيسري و لاريجاني را از فقدان بدنه اجتماعي نجات دهد.»
دستاورد ايران در سوريه
مهدي محمدي در يادداشتي تلگرامي به منظور آنكه بشار جعفري (نماينده سوريه در سازمان ملل) را به رخ «ديپلماتها» بكشد (كه احتمالا منظورش وزارت خارجه ايران است، به روند نقش ايران در سوريه اشاره كرده و آن را از بركات اين حضور ميداند.
به اعتقاد او دستاورد ايران در سوريه تربيت نيروهاي وفادار و مخالف امريكا و اسراييل بوده است: «حزبالله به يك ارتش تبديل شده است ؛حزبالله پس از نبرد سوريه به ارتشي تمامعيار تبديل شده كه صهيونيستها خود ميگويند حتي به آغاز هيچ نبرد تازهاي با آن نميانديشند. ارتش سوريه، به يك ملت تكيه كرده و از دل دشوارترين جنگ غرب آسيا به سلامت بيرون آمده است. مرداني از افغانستان، پاكستان، عراق و حتي يمن، وقتي وارد اين آوردگاه ميشدند شايد حتي سربازي نميدانستند اما حالا كه خارج ميشوند هر كدام براي خود يك سردارند. در ايران، سرچشمه مقاومت، نيز تاريخ آينده خواهد گفت كه ظهور فتنه تكفير در منطقه چه مردان دلاوري پرورد كه امريكاييها و صهيونيستها در آرزوي آنند تا يكي از آنها را ولو براي چند دقيقه از نزديك ببينند اما حتي تصويري از آنها در دست ندارند كه بدانند در انتظار چه كسي بايد بنشينند!»