برخيز و اول بكش (57)
فصل ششم
مجموعهاي از مخاطرات –
خلق افراد جعلي
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
خلق داستانهاي پوششي كه استادانه درست شده باشد با يك نام جعلي كاري است كه بدون نقص پيش ميرود. از فرد تازه استخدام شده انتظار ميرود كه به خوبي بيوگرافي تازه و جعلي خود را بياموزد: كجا متولد و بزرگ شده است، والدينش چه كساني هستند در كدام بستر اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بزرگ شده است، سرگرميهايش و.. چيستند. يك پاسپورتي كه توسط يك كشور دوست صادر شده- يا توسط موساد جعل شده- به جنگجو اين امكان را ميدهد كه آزادانه به كشورهايي كه حتي اسراييليها اجازه ورود ندارند، سفر كند. حرفه جعلي در عين حال، حرفهاي است كه نوعا سفرهاي متناوب بينالمللي و زمانهاي زياد كاري را كه به تنهايي و بدون والدين، دفتر يا ساعات معمول ميطلبد، ايجاب ميكند. براي مثال، گزارشگر روزنامه يا عكاس يا سناريونويس كه براي يك فيلم سناريو مينويسد، همه اينها به خوبي به كار ميآيد زيرا هيچ يك از آنها نياز به توضيح زياد ندارند.
داستان پوششي كه در طول زمان قالب خود را پيدا ميكند، فرد استخدامي را از زندگي حقيقي خودش دور ميكند و يك زندگي جديد در يك كشور تازه كه هيچ سوءظني را نسبت به او برنينگيزد به او اعطا ميكند. مرحله بعد، افراد تازه استخدام شده به تمرين خلق پوششهاي سطح دوم كه مشخصا براي موقعيتهاي فردي است، ميپردازند. يك جنگجو نياز به اين دارد كه بتواند دلايل قابل تاملي براي يك افسر كنجكاو پليس كه او را مورد بازخواست قرار ميدهد، بياورد. چرا او در يك زمان مشخص و در يك مكان مشخص بوده است- براي مثال، توقف طولاني در خارج از يك وزارتخانه و رصد كردن اينكه چه تعداد افراد داخل و خارج ميشوند. براي اينكه اين توضيحات قابل باور باشند بايد به سرعت و به آرامي و با جزييات حتيالامكان كم گفته شود؛ دادن اطلاعات زياد ميتواند به همان راحتي كه هيچ توضيحي داده نشود، سوءظن برانگيزد.
مربيان با شبيهسازي بازداشت و بازجوييهاي سبعانه به افراد تازه استخدام شده مدام فشار وارد ميكنند. يك جنگجوي قيصريه با نام رمز «كورتز» گفت كه اين سختترين مرحله آموزش است. او گفت: «آنها دو نفر از ما را به بيتالمقدس فرستادند تا ديپلماتهاي خارجي را تعقيب كنيم. به نظر يك تكليف ساده ميآمد. فقط آنها را تعقيب كنيد و گزارش دهيد بدون آنكه ارتباطي برقرار كنيد. ما پاسپورتهاي خارجي داشتيم و دستورالعمل ما اين بود كه تحت هيچ شرايطي نبايد به كسي بگوييم كه چه كساني هستيم. ناگهان از جايي كه معلوم نبود سه خودروي پليس دور ما را گرفتند و چند لباس شخصي روي ما افتادند، كتكمان زدند، دستبند به ما زدند و ما را داخل يك ون انداختند. آنها ما را به محل بازجويي شين بت در بخش روسي بيتالمقدس بردند. ما سه و نيم روز را با شرايط سخت بدون خواب، دستبند زده و با چشمبند گذرانديم. ما را با دستبند به صندلي كه بازوهايمان را از پشت بسته بودند، نشانده بودند به طوري كه تمام بدنمان را تحت فشار قرار داده بود؛ بعضي مواقع ما را به سقف زنجير ميكردند و وادارمان ميكردند كه روي انگشتهاي پايمان بايستيم. طي بازجويي، افراد پليس و ماموران شين بت ما را ميزدند و روي ما تف ميانداختند. من حتي شنيدم كه آنها روي يكي از افراد شاشيدند. هدف اين بود كه ببينند چه كسي ميشكند و چه كسي با پوشش تقلبي باقي ميماند.» كورتز نشكست. اگر او ميشكست به احتمال خيلي زياد از برنامه كنار گذاشته ميشد.
با تكميل شدن دوره، دانشجويان موفق، به عنوان ماموران اجرايي شايسته تلقي ميشدند و براي مامويت در كشورهاي هدف اعزام ميشدند. حراري نظم و انضباط آهنين را بر قيصريه اعمال كرده بود و اطاعت مطلق را خواهان بود. هر كسي كه اين راه را طي نميكرد، سريعا متوجه ميشد كه در خارج از گروه قرار دارد. دفاتر واحد كه در طبقه يازدهم شماره 2 خيابان كاپلان در تلآويو است، به آرامي و با يك نظم نمونه، اداره ميشود. ايتان گفت: «مايك با خودش يك جو اروپايي به قيصريه آورد. صحبت كردن، دقيق بودن، سلوك و رفتار. دفترش هميشه پاك و تميز بود، در حد اعلي همچنين رفتار و لباسش. او هميشه آراسته بود، ريش تراشيده و عطر ادكلن محبوبش ماكازا هر جايي كه ميرفت، ميپيچيد. اين مهم بود زيرا تمام واحدش را عادت داده بود كه در اتمسفر كشورهايي كه او ظاهرا از آنجا ميآيد، كار كنند.»
حراري به آميت گفته بود كه «اطلاعات خوب و قيصريه قوي، پول ميخواهد.» او بودجه بيشتر و بيشتري ميخواست كه صرف آموزش افراد و شكلدهي چارچوبهاي عملياتي و شبكهها كند. افراد حراري صدها شركت تجاري در كشورها و حاشيههاي بيشماري باز كردند كه براي موساد حتي سالهاي زيادي پس از رفتن او خدمت ميكردند. بسياري از آنها براي استفاده فوري به كار نيامدند اما حراري اين بصيرت را داشت تا ببيند كه براي مثال يك روزي براي قيصريه كه ميخواهد كنترل يك شركت كشتيراني در يكي از كشورهاي خاورميانهاي را در دست بگيرد، مفيد واقع شود. همين بس كه زماني آمد كه واحد نياز به يك كشتي در آبهاي يمن داشت تا براي تيم موساد يك پوشش درست كند. واحد موساد بستههاي گوشت را سوار كشتي كردند تا آنها را از مكاني به مكان ديگري كه به طور محرمانه ماموريتهاي جاسوسيشان را انجام دهند، منتقل كرد.
در سال 1967، تغييرات حراري نتايج قابل توجهي را به بار آورد و ماموران قيصريه در كشورهاي هدف، هر روز اطلاعات ارزشمندي را به اسراييل ارسال كردند كه عمدتا به دشمنهاي اصلي آن دوران اسراييل مرتبط بود يعني: مصر، اردن و عراق.
موساد، آمان و حكومت با توجيه قابل قبول منابع بسيار زيادي را براي آماده شدن مقابله نظامي با دولتهاي عرب كه در ماه ژوئن رخ داد، اختصاص دادند.
هرچند، اطلاعات اسراييل نتوانست چالش اصلي بعدي را متوجه شود: ميليونها فلسطيني براي بازگشت به سرزمين مادريشان آماده نبرد بودند. به زودي موجي از تروريسم فلسطيني عليه اسراييليها و ديگر يهوديها سراسر خاورميانه و اروپا را در مينورديد.
حراري گفت: «ما براي اين مخاطره جديد آماده نبوديم.»
پايان فصل ششم