آزمون بزرگ فردوسيپور
سيد عبدالجواد موسوي
مثل روز روشن است تلويزيونيها دل خوشي از عادل فردوسيپور ندارند. او اگرچه آدم ظاهرالصلاحي است اما حرفهايي ميزند كه درست خلاف سياستهاي رسمي صدا و سيماست. به سياستمداراني اظهار ارادت ميكند كه مغضوب حضراتند. از هنرمنداني ستايش ميكند كه در قاب تلويزيون چندان جايي ندارند و گاه معترض كساني ميشود كه چشم و چراغ تلويزيونيها محسوب ميشوند. با اين حال تلويزيونيها تا حالا با او خوب تا كردهاند.
اين ميزان از تساهل و تسامح نسبت به عادل فردوسيپور در چشم خيليها مشكوك بوده و هست. تلويزيوني كه به بيطاقتي در مقابل منتقدان شهره است و خيليها را به راحتي ممنوعالتصوير ميكند چطور به اين جوان جسور كرماني اجازه ميدهد پايش را از خطوط قرمز فراتر بگذارد و آنچه دل تنگش ميخواهد آن هم در يكي از پربينندهترين برنامههاي تلويزيوني بر زبان بياورد؟ خيليها هم معتقدند فردوسيپور خودش به تنهايي يك رسانه است و تلويزيون كه سالهاست با بحران مخاطب دست و پنجه نرم ميكند با وجود ميل باطنياش مجبور است با او كنار بيايد.
عدهاي هم معتقدند فردوسيپور در ميان بالادستيها طرفداراني دارد كه مانع از آزار و اذيتش ميشوند. نميدانم. هرچه هست اين طور كه باد ميآيد و شاخه ميجنبد ديگر چوب خط شيطنتهاي فردوسيپور پر شده و دير يا زود عذرش را ميخواهند.
اين بالا و پايين كردنها و شايعات گاه و بيگاه هم براي اين است كه موضوع ماندن يا نماندن عادل فردوسيپور كاملا لوث و لوس شود و كار به جايي برسد كه ديگر كسي برايش اصل موضوع مهم نباشد؛ البته همين ماجرا نيز براي عادل فردوسيپور آزموني بزرگ است. او يا همچنان بچه تخس و سرتقي كه ما ميشناختيم باقي ميماند يا به بازي روزگار تن خواهد داد. منتظر ميمانيم.