كنشها و واكنشها در فضاي سياسي كشور بسيار زودتر از موعد تحت تاثير انتخابات بعدي قرار گرفته است
زير سايه 1400
مرجان زهراني
شنيدهها حاكي از آن است كه اسحاق جهانگيري ديگر تمايلي به ادامه همكاري با دولت ندارد. روز يكشنبه هم كه در مراسم روز ملي صادرات از «بياختياري» حتي در ايجاد يك تغيير و تحول ساده در دفتر كارش سخن گفت، نشان داد كه اين دلخوري عميقتر از آن است كه راهي براي چشمپوشي از آن وجود داشته باشد و از همين رو شايد پس از سخنراني روز يكشنبه خبرهاي غيررسمي استعفاي معاون اول محتملتر به نظر ميرسيد.
به نظر ميرسد آنچه براي جهانگيري تير خلاص بوده «فهرست پيشنهادي وزراي جديد» است. گويا او اصلا در جريان تغيير و تحولات كابينه نبوده و از رسانهها اسامي وزراي معرفي شده به مجلس را ميشنود. همين موضوع هم كاسه صبر معاون اول را لبريز كرده تا جايي كه پاي استعفا ايستاده است. الياس حضرتي، قائممقام حزب اعتماد ملي در گفتوگوي اخيرش با تسنيم گفته «مجموع اخبار و تحليلها بر اين است كه اسحاق جهانگيري قصد رفتن از دولت روحاني را كرده است.» با اين حال غلامحسين كرباسچي، دبيركل حزب كارگزاران سازندگي به ايلنا گفته نميتواند خبر استعفاي معاون اول كه اتفاقا همحزبياش است را تاييد كند. در صورتي كه جهانگيري براي تداوم كار خود در دولت دوازدهم قانع نشود، پر بيراه نيست اگر بگوييم كه اختلافات در دولت جديتر و البته علني شده و در معرض قضاوت افكار عمومي قرار دارد. عباس آخوندي، وزير راه و شهرسازي به تازگي استعفا داده و در متن استعفايش از «اختلاف» سخن گفته است. جهانگيري كه او را نماد اصلاحطلبي در دولت ميدانند از شرايط حاكم بر هيات دولت و احتمالا نفوذ برخي نزديكان روحاني گلايه دارد. از سويي همان طور كه محمدرضا تابش نيز ديروز تاكيد كرده بود در انتخاب وزرا با فراكسيون اميد، تنها صداي اصلاحطلبان در مجلس شوراي اسلامي هيچ مشورتي صورت نگرفته است.همه اين گزارهها نشان ميدهد كه اختلافات درون دولت و البته اختلافات ميان اصلاحطلبان و دولت جدي شده است.
اين اختلافات كه به تريبونها و متن استعفا راه يافته، پرسشهاي بسياري ايجاد كرده است.اسحاق جهانگيري در حال حاضر مسووليتهاي اقتصادي مهمي بر عهده دارد كه بخشي از آنها البته مسووليتي فراتر از قوه مجريه است. او در مدت اخير كه به قول خودش اختياراتي براي ايجاد تغيير و تحول نداشته اما مسووليتهاي خود را با همان دست فرمان قبلي انجام داده و حتي بيش از گذشته در برنامههاي اقتصادي شركت و سخنراني كرده از ايرانيان خارج از كشور خواسته به ايران بازگردند، از اقتصاد گفته و حتي وعده داده مشكلات تا پايان سال 97 پايان ميپذيرد و...
فرصت طلايي جهانگيري
حال با اين تفاسير سوال اينجا است كه چرا معاون اولي با اين اختيارات محدود آنقدر براي رفتن از دولت تعلل كرده است؟ اگر شائبههاي يك سال اخير در مورد كاهش اختيارات و عدم تاثيرگذارياش درست بوده چرا يك سال گذشته كجدار و مريز طي كرده و حالا استعفا ميدهد؟ در واقع برخي معتقدند كه فرصت طلايي جهانگيري براي استعفا پايان يافته است. اما وقتي از فرصت طلايي جهانگيري براي استعفا صحبت ميكنيم از چه حرف ميزنيم؟ جهانگيري در مناظرات انتخاباتي بسيار بهتر از روحاني حاضر شد تا جايي كه حتي در همان دوران، هشتگي با عنوان تا 1408 با جهانگيري به راه افتاد كه نشان ميداد افكار عمومي او را در قد و قامت رييسجمهوري ميبينند. اين مناظرات و البته عملكرد 4 سال اول او در دولت يازدهم باعث شد كه معاون اول اصلاحطلب روحاني به گزينهاي جدي براي انتخابات 1400 تبديل شود. همان زمان برخي معتقد بودند كه جهانگيري نبايد در دولت بعدي روحاني حضور داشته باشد. آنها بر اين باور بودند كه گردش به راست روحاني و افت كاركرد دولتهاي دوم در ادوار مختلف ميتواند مشكلساز شود. از همين روي بايد تا دير نشده حساب خود را از دولت جدا كند. حتي در ميانه راه هم برخي اصرار داشتند كه زمان كنارهگيري جهانگيري فرا رسيده است چرا كه نبايد كارنامه و عملكرد دولت دوم به پاي او نوشته شود تا همچنان گزينه اصلاحطلبان باشد كه به قولي «در آب نمك خوابيده است.» شايد از همين روي است كه حالا بسياري معتقدند اسحاق جهانگيري اين فرصت سياسي را از دست داده است. همچنين سوال ديگر ارتباط دولت روحاني با اصلاحطلبان است. آيا رفتن جهانگيري از دولت پايان ارتباط دولت و اصلاحطلبان و گرايش تام و تمام روحاني به اعتدال و توسعهايها است؟ آيا اصلاحطلبان همچنان تمايل دارند اخلاق را چاشني سياست كنند و تا پايان راه با دولتي كه نه ائتلافي اما شايد بتوان نام دولت «وحدت ملي» بر آن نهاد، همراه شوند يا بنا دارند كه پس از رفتن همين اندك گزينههاي اصلاحطلبان خيلي زود تكليفشان را با دولت يكسره كنند؟ برخي اصلاحطلبان بر اين باور بودند كه با عبور آرام از دولت ميتوانند بدنه از دست رفته خود را در دو انتخابات پيش رو يعني 1398 مجلس و 1400 رياستجمهوري نجات دهند اما به نظر نميرسد كه اين گزينه قطعي باشد و حتما تحقق يابد. از سويي آنها با عبور از روحاني كار طيفي از اصولگرايان معتدل را راحتتر ميكنند كه در اين مدت تلاش داشتند تا روحاني را به گردش به راست ترغيب كنند و براي انتخابات رياستجمهوري بعدي حامياني جديتر داشته باشند. به نظر ميرسد كنشها و واكنشهاي چند روز گذشته بيش از هر چيز زير سايه انتخابات قرار دارد. يك سال مانده به انتخابات مجلس و قريب به سه سال تا انتخابات رييسجمهوري بعدي زمان باقي است اما گويا خيلي زودتر از آنچه بايد، فضاي سياست كشور تحت تاثير دو انتخابات پيش رو قرار گرفته است.