گروه اجتماعي
يك سال از زلزله كرمانشاه ميگذرد. هوا رفته رفته رو به سردي ميرود و بازسازي عمراني مناطق زلزلهزده همچنان ادامه دارد. مشكلات مردم آسيبديده از زلزله اما به مسائل عمراني محدود نميشود. بازماندگان زلزله كرمانشاه از آسيبهاي پرشماري رنج ميبرند كه توجه به آنها نيازمند درك دقيق وضعيت كنوني و برنامهريزي چند بعدي براي مداخله در آنهاست. با وجود اينكه ايران كشوري زلزلهخيز است و تاكنون زلزلههاي متعددي رخ داده، اما هنوز هم فرآيند بازسازي از يك مدل چندبعدي كه در آن نيازهاي اجتماعي، رواني، بهداشتي و... بازماندگان زلزله پيشبيني شده باشد، پيروي نميكند. از سال گذشته انجمن جامعهشناسي ايران كوشش كرده براي شناسايي وضعيت اجتماعي و پاسخ به اين نيازها اقداماتي را در چارچوب ماموريتهايش صورت دهد. اخيرا شماري از جامعهشناسان و فعالان اجتماعي در قالب «كمپين كارگروههاي جامعهشناسي فاجعه» از مناطق زلزلهزده بازديد كردهاند تا براي ارايه خدمات ناديده گفته شده از سوي دستگاههاي دولتي چارهاي بينديشند. به همين مناسبت «اعتماد» با عثمان محمودي (سيروان) مدير دفتر انجمن جامعهشناسي ايران در «سردشت» و يكي از مديران كمپين كارگروههاي جامعهشناسي فاجعه گفتوگو كرده است. محمودي كه خود دانشآموخته كارشناسي ارشد پژوهشگري اجتماعي است در اين گفتوگو هم از مشكلات مردم زلزلهزده كرمانشاه سخن گفته و هم از تمهيداتي كه بايد پيش از فجايع بعدي انديشيده شود.
هدف از شكلگيري كمپين جامعهشناسي فاجعه از سوي دفاتر انجمن جامعهشناسي ايران در سردشت و سرپلذهاب چه بوده است. گروههايي كه در قالب اين كمپين شكل گرفته قرار است چه كاري انجام دهند؟
هدف كمپين در وهله اول ترويج نگاه جامعهشناختي و فرارشتهاي به بلاياي طبيعي است. در اين نگاه بلاي طبيعي به عنوان «فاجعه» تعريف ميشود. لازم است يادآوري كنم جامعهشناسي فاجعه به عنوان شاخهاي از جامعهشناسي از سال 1960 پايهگذاري شد. در اين شاخه جامعهشناسي از «سوانح» و «بلايا» به عنوان «فاجعه» تعبير ميشود. سوانح و بلايا امري طبيعي در بستر طبيعت هستند و در بستر طبيعت هم رخ ميدهند اما فاجعه امري اجتماعي است كه در يك بستر تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي رخ ميدهد. در واقع در اين رويكرد كوشش ميشود دلايل اجتماعي، سياسي و... بروز فجايع و پيامدهاي آنها تحليل و بررسي شود. كمپين كارگروههاي جامعهشناسي فاجعه بعد از وقوع زلزله آبان ماه سال 96 استان كرمانشاه تشكيل شد. اين كمپين از سوي دفتر انجمن جامعهشناسي ايران در سردشت و با همكاري دفتر انجمن جامعهشناسي ايران در سرپلذهاب در چهار كارگروه شكل گرفت. كارگروه «جامعهشناسي فاجعه» كه متشكل از دانشآموختگان گرايشهاي مختلف رشته جامعهشناسي است. در اين كارگروه آسيبشناسي دلايل و پيامدهاي اجتماعي زلزله، تحقيق ميداني و مستندسازي دادهها از جمله اهداف اين كارگروه است. كارگروه دوم، «توانبخشي، رواني، اجتماعي و پزشكي» متشكل از استادان و دانشجويان روانشناسي، مددكاري اجتماعي، توانبخشي و پزشكي است. شناسايي افراد داراي اختلالات رواني و اجتماعي با همكاري تسهيلگران جامعه محلي و همچنين ارايه خدمات مشاوره، توانبخشي و درمان براي اين افراد از مهمترين اهداف اين كارگروه است. سومين كارگروه با عنوان «اشتغالزايي و كارآفريني» متشكل از خيران، كارشناسان و فارغالتحصيلان رشتههايي چون مديريت مالي، صنايع دستي، اقتصاد و... شكل گرفت. شناسايي ظرفيتهاي سرمايهگذاري، شناسايي كارآفرينان، ارايه آموزش به آنان و... هم در اين كارگروه دنبال ميشود. چهارمين كارگروه هم در حوزه «فرهنگي، هنري و آموزشي» متشكل از كارشناسان اين حوزههاست. شناسايي هنرمندان و فعالان فرهنگي مناطق هدف، تجهيز مراكز فرهنگي همچون مهدهاي كودك، مستندسازي پيامدهاي زلزله و... از جمله اهداف اين كارگروه است.
كار ميداني شما قرار است يك تحليل دانشگاهي صرف باشد يا ميتوان اميدوار بود كه نتايج آن به عرصه عمل هم پيوند بخورد. ديگر اينكه دقيقا جامعهشناسي كه به مناطق زلزلهزده كرمانشاه در پي پاسخ به چه سوالاتي خواهند رفت؟
متاسفانه در اجتماع جامعهشناسي كشور بسياري از دانشآموختگان و جامعهشناسان به كار ميداني و كشف ميدان و نگاه كيفي به واقعيات اجتماعي اعتقادي ندارند. آفت پشت ميزنشيني در مورد جامعهشناسان هم صدق ميكند. «پيتر ال برگر» معتقد است جامعهشناسي نمايان كردن
«كژ كاركردهاي» نهادها و ساختارها و وظيفه جامعهشناس، «افشاگري» است يا جامعهشناس امريكايي «سي رايت ميلز» معتقد است بايد با «بينش جامعهشناختي» به مسائل و پديدههاي اجتماعي نگريست. يعني بينشي كه فرد را با تاريخ و جامعه پيوند ميدهد. اگر ما با همين رويكرد به فاجعه زلزله نگاه كنيم. از نگاه جامعهشناسي، «زلزله» فقط يك بلاي طبيعي نيست بلكه يك «برساخت اجتماعي» است كه در يك بستر اجتماعي رخ ميدهد و عوامل و پيامدهاي اجتماعي متعددي دارد. حضور جامعهشناسان در مورد فاجعه زلزله از همين منظر اهميت دارد. همان زماني كه زلزله كرمانشاه روي داد، زلزله با بزرگي مشابه در حلبچه اقليم كردستان هم روي داد اما خسارات كمتري به جا گذاشت. حالا نميخواهم خودمان را با شرق آسيا مقايسه كنم. بايد اين سوال را پرسيد كه چرا اقدامات پيشگيرانه مغفول مانده است. در اينجا رويكرد جامعهشناختي مهم است. سوال مهم اين است كه چرا بعد از وقوع زلزله مهيب در ايران شيوههاي نظارت بر ساختوسازها و مقاومسازي بهبود نمييابد؟ دولت چرا در اين بخش به مسووليتهايش عمل نميكند؟ در اينجاست دوباره جامعهشناسي فاجعه وارد ميشود و با پرسشگري و مطالبهگري از مديريت شهري مانند شهرداري سوال ميكند. يا از طرف ديگر سوال ديگر اين است كه آيا ما ديد دورانديشانه و آيندهنگرانه داشتهايم؟ يا رسانهها در زمان زلزله و بعد از آنچه رويكردي دارند؟ چقدر درباره بلايا آموزشهاي عمومي ارايه ميشود و...
كمپين جامعهشناسي فاجعه چند عضو دارد. اعضا چگونه به كمپين پيوستند؟
كمپين 60 نفر عضو دارد. ما از طريق اعلام فراخوان در شبكههاي اجتماعي افراد علاقهمند را از سراسر ايران به اين كمپين دعوت كرديم. اين همكاريها به صورت داوطلبانه است. 27 تا 30 شهريور ماه امسال هم از كمپهاي سرپلذهاب بازديد داشتيم. تاخير در سفر به اين مناطق هم دلايل متعددي داشت. همان سال گذشته قصد داشتيم به اتفاق همكاران به مناطق سفر كنيم اما هر بار بنا به دليلي اين سفر به تعويق افتاد.
گام بعديتان پس از اين بازديد چيست؟
ما قصد داريم به صورت مستمر در مناطق زلزلهزده فعاليت داشته باشيم. به همين دليل به دنبال تقويت و عضوگيري جديد هستيم. خيليها به صورت خودجوش بعد از زلزله اقدام به كمكرساني كردند، انجمنها و كمپينهايي هم شكل گرفت اما حالا آن تب و تاب خوابيده است. و اكنون گروه و انجمني در مناطق زلزلهزده حضور ندارند. شايد به اين دليل كه مطابق نظريه جامعه كلنگي «محمدعلي همايون كاتوزيان» كارهاي ما بيشتر گذري و لحظهاي است. به هر حال در آيندهاي نزديك تيمهايي متشكل از پزشك، مددكار اجتماعي، روانپزشك و... به اين مناطق اعزام ميشوند. از طرف ديگر مستندسازي فاجعه از نكاتي است كه براي كمپين اهميت دارد. تحليل مسائل پس از زلزله يكي از اهداف كمپين جامعهشناسي فاجعه است.
شما پس از بازديد از مناطق زلزلهزده در سرپلذهاب چه آسيبهايي (رواني و اجتماعي) را شناسايي كرديد؟ آيا ميتوان گفت اين آسيبها پيامد زلزلهاند يا بعد از زلزله تشديد شدهاند؟
انسانشناسان درباره تاثير فاجعه بر «ناخودآگاه» فرد و اجتماع و همچنين تاثير فاجعه بر «خودآگاه» فردي و جمعي تفكيك قائل شدهاند. بخش اول «روان» نام دارد و بخش دوم جهانبيني يا همان نظام ايدئولوژيك خوانده شده است. مهمترين مساله اجتماعي كه بعد از بازديد و پيگيريهاي فراوان و همينطور مصاحبه با بازماندگان مشخص شد؛ وجود «شكاف اجتماعي» ميان مردم و نهادهاي رسمي موجب تشديد خسارتهاي زلزله شده است. براي مثال بازماندگان از بيتفاوتي سازمانهاي رسمي نسبت به مشكلاتشان گلايهمند هستند. مساله بعدي فقر عمومي شده در اين مناطق است. الان بيشتر سرپرستهاي خانوادهها در كمپها بيكارند. مساله سوم از هم گسستن روابط ميان افراد است. خشونت و پرخاشگري كه بعد از زلزله به وجود آمده روابط بين فردي را تحتتاثير قرار داده و طلاق يكي از پيامدهاي اين اتفاق است. از بين رفتن مرز و حريم خصوصي در ميان افراد خانواده و همچنين بين چادرها و كانكسها در محوطه كمپها. احساس عدم امنيت و اميد به آينده، اقدام به خودكشي، اختلال در سيستم آموزشي مدارس و مهدهاي كودك، فقدان امكانات بهداشتي، درماني و تفريحي و... از جمله اين مشكلات است. در زمينه آسيبهاي رواني اختلال اضطراب (فوبياي پس از زلزله) در بيشتر بازماندگان زلزله مشهود است. اختلالات خلقي به صورت غم و اندوه مدام در ميان بازماندگان زلزله ظاهر ميشود. يا اختلالات روانپريشي كه براي مثال بسياري از بازماندگان از صداها ترس دارند. «وسواس اجباري» و «استرس پس از سانحه» از ديگر اين اختلالات هستند. اما اينكه آيا اين موارد جزو پيامدهاي زلزلهاند يا پس از زلزله تشديد شدهاند؛ ميتوان گفت زلزله بهانهاي براي نمايان شدن گسلهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي اين مناطق بوده است. مسائلي مانند بيكاري، فقر، كمبود امكانات آموزشي، تبعيض، طلاق، خشونت و غيره از قبل هم وجود داشتهاند اما اكنون سر برآوردهاند.
با توصيفي كه از وضعيت مناطق زلزلهزده كرمانشاه ارايه كرديد، به نظرتان چه نوع برنامههايي در حوزه اجتماعي در اين مناطق بايد در اولويت قرار گيرد؟
اقدامات بايد به قبل و بعد از وقوع فاجعه تقسيم شوند. در مرحله قبل از فاجعه بايد براي تمام شهرهاي كشور خصوصا مناطق در معرض آسيب بانك اطلاعاتي شامل اطلاعات در زمينه شاخصهاي جمعيتي، رفاهي، فرهنگي، مذهبي و همينطور مسائل اجتماعي تهيه شود. اين بانك جامع اطلاعاتي در زمان وقوع فاجعه و امدادرساني اهميت فراواني دارد. بعد از فاجعه اما بايد بازسازي اجتماعي و رواني با بازسازي عمراني همراه باشد. بايد براي پيامدهاي اجتماعي و فردي اين رويدادها بهطور دقيق چارهانديشي شود. دولت مسووليت اصلي را در اين زمينه برعهده دارد اما بايد از توان علمي و تحليلي تشكلهاي علمي و همينطور توان اجرايي سازمانهاي مردمنهاد بهره ببرد.
بارها گفته شده كه ساكنان مناطق زلزلهزده نيازمند دريافت خدمات اجتماعي هستند. آيا در اين باره پروتكل مشخصي در ايران تدوين شده است؟
متاسفانه هيچ پروتكلي درباره خدمات اجتماعي در ايران تعريف نشده است. اگر هم تدوين شده باشد به صورت كليشهاي و فرماليستي در سيستم بروكراسي كشور پياده شده اما خيلي در عمل به كار نيامده است. زلزلهزدگان كرمانشاه به انواع خدمات اجتماعي نياز دارند. اما از سوي نهادهاي رسمي در زمينه ارايه خدماتي مانند توانبخشي، مشاوره و كارهاي ديگر اقدام يكپارچه و مناسبي شكل نگرفته است. خيلي مواقع دولت و نهادهاي رسمي هم مانع فعاليتهاي مردمي بودهاند چيزي كه براي ما هم رخ داد. يكي از مشكلات نگاه امنيتي به فعاليتهاي مردمي است كه مانع ايجاد ميكند.
بهتر نيست براي اينكه مسائل اجتماعي مناطق زلزلهزده بهتر درك شود، نتايج حضور جامعهشناسان در اين مناطق تدوين شود و دراختيار مديران دولتي در سطح محلي و ملي قرار گيرد. آيا شما موفق شديد دغدغههايتان را به گوش مسوولان محلي برسانيد؟
بهتر است اول مسووليتها و وظايف نهادهاي علمي و پژوهشي را بشناسيم. در وهله بعد بايد وظايف دستگاههاي اجرايي را بدانيم. مسوولان بايد بگويند چرا از نتايج اين همه پژوهش جامعهشناسي در كشور استفاده نميكنند و سليقهاي و كليشهاي تصميم ميگيرند. بعد از هر زلزلهاي چندين همايش برگزار شده، تعداد زيادي يادداشت، گزارش و مقاله دانشگاهي چاپ شده اما كدام مسوول از نتايج اين دادهها استفاده كرده است؟ وظيفه جامعهشناس اين نيست كه برود جلوي فرمانداري و بگويد لطفا از نتايج پژوهش من استفاده كنيد. اين وظيفه نهادهاي رسمي است كه چنين رويكردي داشته باشند. جامعهشناسي واقعا در انزوا قرار گرفته است و بسياري اوقات جامعهشناسان با برچسبهاي مختلف طرد ميشوند. خيلي وقتها نهادهاي رسمي اصلا پژوهشها را قبول ندارند چه برسد به اينكه بخواهند از اين منابع استفاده كنند. وظيفه پژوهشگر اين است كه بدون هر گونه پيشفرض سراغ تحقيقات ميداني برود و با يك ادبيات تئوريك و دانش كافي آن را در ميدان پياده كند. به هر حال ما موظفيم مسووليتمان را انجام دهيم. طبيعتا اين بحثها به گوش مديران ميرسد اما اينكه چقدر اين بحثها را عملياتي ميكنند خيلي اميدواركننده نيست.
چه بايد كرد كه در حوادث بعدي مانند زلزله و سيل جامعه علمي و مسوولان دولتي نيازهاي اجتماعي حادثهديدگان را بهتر درك كنند و به صورت نظاممندتري اين خدمات را ارايه دهند؟
كشور ما چندين زلزله هولناك را تجربه كرده است. اين اولين و آخرين فاجعه نيست. بعد از زلزلههايي كه در شهرهاي ايران رخ داده مطمئن باشيد كه چنين سوالي پرسيده شده و به آن هم پاسخ داده شده است. اما چرا الان بعد از زلزله كرمانشاه همين سوال پرسيده ميشود؟ چون اتفاقي نيفتاده است. ممكن است بعد از حادثهاي ديگر هم همين سوال را بپرسيم. در موضوع جامعهشناسي فاجعه يكي از مباني مهمي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد ارايه راهكار براي رفع شكافهاي موجود بين مردم و نهادهاي رسمي است. اكنون بين دانشگاه و سازمانهاي رسمي شكاف وجود دارد. بايد از خودمان بپرسيم چرا بعد از چندين فاجعه تجربه لازم را كسب نكردهايم؟ هنوز مطالعه عميقي نكردهايم و سياستگذاريهاي متناسب با آن را انجام ندادهايم. من از روزي ميترسم كه شاهد بلاي ديگري باشيم و همين سوال را بپرسيم. در درجه اول بايد براي شكافهاي اجتماعي راهكاري ارايه شود. قبل از هر اقدامي بايد نگرش و ديدگاهمان را نسبت به دلايل اصلي بروز خسارتهاي ناشي از حوادث تغيير دهيم. در اين راه گروههاي علمي و انجمنها ميتوانند مفيد باشند. وقتي مسووليت اجتماعي و وظيفه تعريف شود و به عنوان بخشي از كار دانشگاهيان تلقي شود ما شاهد اين همه فاجعه در سطح مسائل اجتماعي و رواني نخواهيم بود. اميدوارم نهادهاي حاكميتي تجديدنظر كنند. بايد نسبت به علوم انساني و خصوصا علوم اجتماعي تجديدنظر كنيم.
عثمان محمودي (سيروان): ما صرفا با زلزله به عنوان يك مساله فني روبهرو نيستيم. سوال مهم اين است كه چرا بعد از وقوع زلزله مهيب در ايران شيوههاي نظارت بر ساخت و سازها و مقاومسازي بهبود نمييابد؟ دولت چرا در اين بخش به مسووليتهايش عمل نميكند؟ اگر زلزلهاي در كلانشهرها رخ دهد واقعا چند درصد ساختمانها در برابر زلزله مقاومند؟ در اينجاست دوباره جامعهشناسي فاجعه وارد ميشود و با پرسشگري و مطالبهگري از مديريت شهري مانند شهرداري سوال ميكند. يا از طرف ديگر سوال ديگر اين است كه آيا ما ديد دورانديشانه و آيندهنگرانه داشتهايم؟ يا رسانهها در زمان زلزله و بعد از آن چه رويكردي دارند؟ چقدر درباره بلايا آموزشهاي عمومي ارايه ميشود و...