برخيز و اول بكش (65)
فصل هفتم
مبارزه مسلحانه تنها راه آزادي است - چفيهاي با نقشه فلسطين
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در حالي كه آميت پيروزي اسراييل را به عنوان فرصتي براي صلح ميديد، ياسر عرفات و ابوجهاد شكست سنگين ملل عرب را به عنوان خطري كه ميتواند مورد سوءاستفاده قرار گيرد، ميديدند. آنها متوجه شدند كه شكست بيرحمانه رهبران دولتهاي عرب، فضاي جديدي را در افكار عمومي براي رهبران جديد كه به عنوان رهبراني جوان، شجاع و سالم، باز خواهد كرد. ابوجهاد همچنين فهميد كه اكنون خيلي راحتتر ميشود مبارزه جنگ چريكي عليه اسراييل را آغاز كند. 10 روز پس از پايان جنگ، يعني در 20 ژوئن، عرفات و ابوجهاد از بيروت اظهار كردند كه فتح مبارزهاش عليه اسراييل را اكنون فقط از درون قلمروهايي كه به تازگي فتح شده، ادامه خواهد داد. ابوجهاد براي اثبات حرفش يك موج مخربي از حملات تروريستي در غزه و كرانه باختري راه انداخت – 13 حمله تروريستي طي ماه سپتامبر سال 1967، 10 حمله در ماه اكتبر، 18 حمله در ماه نوامبر و 20 حمله در ماه دسامبر صورت گرفت. اهداف عموما غيرنظامي بودند: كارخانجات، منازل، سينما و شبيه اينها. در آستانه اين حملات، هيچ كس در اطلاعات اسراييل جرات پيشنهاد مذاكره با فتح را نداشت. هر چند كه ابوجهاد، جنگ را شروع كرده بود اما براي اسراييليها واضح بود كه رهبر فتح ياسر عرفات بود. او تنها فردي بود كه خطوط ايدئولوژيكي و ديپلماتيكي را ميريخت و تنها فردي بود كه تمام گروههاي متعدد فلسطيني را تحت اقتدار خود متحد كرده بود. او همچنين شروع به واسطهگري روابط با رهبران دولتهاي عرب كه در ابتدا فتح را به عنوان يك تهديد خطرناك ميديدند، كرد. در سال 1964، دولتهاي عرب سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) را بنا نهادند و دست نشاندهاي از خودشان به نام احمد شكري را به عنوان رهبر آن گذاشتند. اما بهخاطر عملكرد ضعيف آن در جنگ 6 روزه و با غلبه رو به صعود عرفات، فتح به تدريج كنترل ساف را دراختيار گرفت تا اينكه عرفات درنهايت به عنوان رييس آن انتخاب شد. ابوجهاد هم هماهنگكننده فعاليت نظامياش شد، در اصل او نفر دوم فرماندهي بود. عرفات كه چفيهاش را طوري دور سرش ميپيچيد كه به نظر شبيه نقشه فلسطين بيايد، نماد جنبش فلسطين شد.
يهودا آربل، فرماده شـيــنبــت در بيتالمقدس و كرانه باختري در خاطرات خود نوشته بود، «اسراييل بايد به قلب سازمانهاي تروريستي، دفتر مركزي اشان ضربه بزند. حذف ابوعمار –عرفات– پيششرط پيدا كردن راهحل براي مساله فلسطين است.» آربل بر كميته سه نفره فشار وارد ميكرد كه براي رسيدن به اين هدف گامهايي را بردارند. او به سهم خودش، پوستري از يك فرد تحت تعقيب، اولويت اول از ميان هزاران نفر، را ترسيم و توزيع كرد كه شامل توصيفات زير بود: «كوتاهقد بين 155 تا 160 سانتيمتر، چهره سياه. چاق و چله؛ يك زگيل بزرگ در وسط سرش. موهاي وسط سرش، خاكستري. سبيل تراشيده. رفتار: سركش. چشمان: بهطور دايم چپ و راست ميشود.»