نگاهي ديگر به واقعه عاشورا
مصاف تاريخي امر عدالت با مشي اطاعت
عاشورا؛ واكنشي به انحراف جامعه اسلامي
محمدصادق معتمدي
واقعه عظيم عاشورا را نكات ارزندهاي است كه هر ديده بيدار و ذهن هشياري را به خود جذب ميكند. دراين ميان بررسي كاركرد و جايگاه عدالت و شيوه حكمراني بر مبناي آن در روزگار قيام حسين بن علي(ع) مجال و محمل
خاصي ميطلبد.
روزگاري كه شخصيتي چون يزيد بن معاويه بر مسند و منبر جانشيني پيامبر تكيه زده و رداي رهبري امت اسلام را بر تن كرده، جامعه اسلامي از مسير و مدار اسلام منحرف شده است. نام چندتن در تاريخ آمده است كه اينان به مخالفت با يزيد پرداختند مانند عبدالله بن عمر و عبدالله زبير كه البته نيت ما سخن از آنان نيست.
قيام حسين بن علي(ع) در ميان ديگر مخالفان و معترضان به حكومت يزيد، ماجرايي متفاوت و بينظير در تاريخ است. اكنون به ميدان جنگ برويم و اين مصاف تماشايي را به
نظاره بنشينيم.
يك سوي ميدان سپاهي است كه عبيدالله بن زياد جمعآوري كرده است. قومي كه بر اساس اطاعت و فرمانبرداري محض، لباس رزم پوشيدند. فرمان خليفه يزيد بن معاويه را بيچون و چرا شنيده و كوچكترين انتقاد و اعتراضي به حكم خليفه را گناه و خطايي بزرگ و
نابخشودني ميدانند.
اما آن سوي ديگر جنگاوراني دلاور هستند كه بر مدار صدق و سلم و عقل و عدل، بر گرد سيماي آفتاب مولايشان در گردشند. امامشناسي و لبيكشان پس از شناخت و معرفتشان حاصل شده است. در ميان سپاه يزيد تنها سوالي كه مطرح نميشود اين است كه چه كسي ميتواند خليفه و جانشين پيامبر (ص) باشد؟ اساسا دغدغه زيستن در هواي پاك عدالت براي بسياري از مسلمين از قرون ابتدايي حاكميت اسلام تا امروز مساله پر اهميتي نبوده است. چنانكه ميدانيم مستعصم، آخرين خليفه عباسي به راي و تدبير خواجه نصيرالدين طوسي بزرگ، لاي نمدي پيچيده و خلافت عباسي به طور كامل برچيده شد. اما نكته عجيب اين است خواجه در ازاي اين براندازي امپراتوري ظلم و استبداد، مورد لعن و نفرين و تكفير علما و روحانيون مسلمان قرار گرفت.
در تاريخ آمده است شخصي از شمر پرسيد: كنون ناراحت نيستي كه حسين(ع) نوه پيامبر خدا را كشتي؟ شمر نگاه عاقل اندر سفيهي به مرد كرد و گفت: نادان! ما اگر دستور خليفه را انجام نميداديم الان از اين هم كمتر بوديم... اما در سپاه امام حسين منطق عدالت حكم ميكند. قطعا يكي از اهداف قيام كربلا دو پرسش مهم چه كسي بايد حكومت كند و چگونه بايد حكومت كرد، است. البته منظور از طرح اين پرسش اين نيست كه هدف اصلي و نهايي قيام امام حسين(ع) كسب خلافت و داعيهداري حكومت بر سرزمينهاي اسلامي باشد؛ بلكه پرسش از تاريخ مذهبي است كه پيامبرش ستوده آسمان و سكينه زمينيان است. اما معلوم نبود جانشينان نبي برچه اساس و ملاك و معياري بر اريكه قدرت
تكيه زدند.
شمر چنان كه شنيدهايد و ميدانيد در جنگ صفين در صف سربازان اميرالمومنين(ع) بود. اما انساني كه قدرت تمييز حق و باطل، ظالم و عادل و جاهل و عارف را نداشته باشد و همواره چشم و گوشش راهبر عقلش باشد جز اين توقع نميرود. چونانكه در صفين قرآنها را سر نيزه ديدند اما صورت و سيرت قرآني مولايشان را نديدند.
در تاريخ جنگهاي بعد از وفات پيامبر اسلام، نبردهايي ازين دست يعني هردو طرف مسلمان بسيار روي داده، اما هيچ كدام حكايت مصاف تاريخي امر عدالت با مشي اطاعت و سرسپردگي، (واقعه كربلا) نشده است. شايد يكي از فلسفههاي اشك ريختن بر مظلوميت حسين بن علي(ع)، زلال شدن دلها و پاك شدن چشمها باشد تا بار ديگر چشمها دقيق ببينند و قلبها درست
قضاوت كنند.