بايد به موسيقي اعتماد كنيم
من در وركشاپ شما ميديدم كه جوانان مدام از اين ترس داشتند كه توسط مخاطبان قضاوت شوند. به عنوان موسيقيدان فكر ميكنيد اين به شيوه آموزشي در ايران بستگي دارد يا يك موضوع كاملا متداول براي همه نوازندگان دنياست كه با تمرين درست ميشود؟
بله. بداههنوازي با تمرين زياد، آهنگسازي و آشنايي با موسيقيدانان مختلف و ديدگاههاي آنها در درون يك نوازنده رشد مييابد، چراكه اگر بخواهيد فقط يك شيوه از موسيقي را با يك استاد خاص دنبال كنيد تا آخر عمر همان يك فرم و سبك را ياد گرفتهايد. به عنوان مثال اگر من يك معلم داشته باشم فقط نصيحتهاي او را در كارم دنبال كردهام اما اگر استادان بيشتري داشته باشم، راههاي زيادي براي انجام كارها پيدا ميكنم. بنابراين ممكن است يك نفر به شما چيزي بگويد، ديگري به آن اعتقادي نداشته باشد و نفر سوم كلا در مسير ديگري رفتار كند. بهترين حالت براي هنر به خصوص موسيقي اين است كه همچنان ذهنتان را براي تفسيرهاي متفاوت و شيوههاي مختلف باز بگذاريد تا به اين درك برسيد كه چطور ميتوان به موسيقي اعتماد كرد. در اين ميان ممكن است قضاوت و اظهارنظري هم از سوي مخاطبان وجود داشته باشد اما مهم اين است كه خودتان را در مسير مثبت ارتقا دهيد.
فكر ميكنم اين موضوع به درونيات موسيقيدان بستگي دارد.
بله. همه ما ممكن است انتقاداتي درباره كارمان بشنويم اما اين نقدها تأثيري روي موسيقياي كه اجرا ميكنيم، نميگذارد. مهمترين نكته اين است كه خودتان درباره خودتان چطور فكر ميكنيد چون اظهارنظرها بسيار است و بهتر است همه آنها را در احترام و صلح بشنويد اما اين خود شما هستيد كه در نهايت راهتان را انتخاب ميكنيد.
اكثر آلبومهاي شما توسط كمپاني «اي سي ام» منتشر شده است كه ديدگاه خاص و ويژهاي در ارايه موسيقي دنبال ميكند. تجربه همكاري شما با اين كمپاني تا امروز چگونه بوده است؟
بايد بگويم براي من همكاري با «اي سي ام» شبيه به اين بود كه تمامي آرزوهايم به واقعيت پيوسته باشد چون اغلب موسيقيداناني كه قهرمانان زندگي من هستند با اين كمپاني كار ميكنند و حالا من هم خودم يكي از آنها هستم كه ميتوانم ساز بزنم و بشنوم. مهمترين نكته «اي سي ام» اين است كه نگاه زيبايي به موسيقي دارد كه بنيان آن بر آزادي هنري بنا شده و جالب است كه در دنياي امروزي ميتوانيد مجالي پيدا كنيد كه بيدغدغه همان چيزي را كه ميخواهيد، اجرا كنيد.
اين دومين تجربه حضور شما در ايران است. ميخواهم درباره مواجهه شما با مردم ايران بدانم و اينكه آيا در اين سفر تفاوتي در مواجهه مردم با خودتان حس ميكرديد؟
صادقانه اگر بگويم من نميتوانم تفاوتي را احساس كنم چون معمولا وقتي براي اجرا سفر ميكنم، نهايتا يك يا دو روز را در آن شهر ميگذرانم و مردم زيادي را نميبينم. اگر درباره ايران بگويم من چند روزي در تهران بودم و توانستم روزهاي متمادي به محل برگزاري فستيوال بيايم و افراد زيادي را ببينم. اتفاق خوبي بود چون توانستم هنرمندان زيادي را ببينم كه در اين روزها گرد هم جمع شده بودند. مردم ايران واقعا كنجكاو، پذيرا، گرم و مهربان هستند. يادم نميآيد در هيچ جاي دنيا چنين مردمي را ديده باشم. اگر چيزي به ذهنم برسد گاهي اوقات در كشور خودم ديدهام اما كاملا طبيعي است. بنابراين، اين ارتباط مستقيم و چهره به چهره را بسيار دوست دارم. مردم تجربيات و تفكرات خودشان را با تو به اشتراك ميگذارند.
از علي بوستان شنيدم كه چند شب پيش سهتار دست گرفته بوديد و امتحانش ميكرديد. تجربه مضراب زدن روي يك ساز ايراني چطور بود؟
تكنيكهاي زيادي دارد كه يك عمر طول ميكشد تا آنها را ياد بگيرم اما ساز بسيار زيبايي است و من ديشب فهميدم علي در اجراي آن واقعا استاد است چون حركت دست موقع اجرا با اين ساز هيچ نشانهاي ندارد. من به موسيقي خاورميانه به خصوص لبنان علاقه زيادي دارم و از طرفي هم بدم نميآيد بتوانم يك ساز ايراني بنوازم اما زندگي واقعا براي دانستن همه اين چيزها كوتاه است.