تلويزيون پس از انقلاب اسلامي، دوران متفاوتي را طي كرده است. حالا از روزگاري كه تنها يك يا دو كانال تلويزيوني وجود داشت و سريالهاي گوناگوني مثل «اوشين» و «سلطان و شبان» پخش ميشد، زمان زيادي گذشته است. اگرچه در سالهاي نخست دهه 60 تلويزيون با اندك برنامههاي محدودش بيهيچ رقيبي سر سفره مردم بود و يكهتازي ميكرد اما از اواسط دهه 70 مديران اين رسانه با اضافه كردن دو كانال ديگر به برنامههاي سيما، نشان دادند كه نياز به ايجاد تنوع و رنگ و لعاب بيشتر در برنامهسازي را دريافتهاند. در همين سالهاي طلايي است كه برنامهها و سريالهاي پربينندهاي چون «ساعت خوش»، «در پناه تو»، «پدر سالار»، «خانه سبز» و «روزي روزگاري» در سيماي جمهوري اسلامي ساخته و پخش شد اما اين جريان در اواسط دهه 80 با ورود ماهوارهها نه تنها دچار بلاتكليفي بلكه تا حد زيادي از حركت بازماند.
تا جايي كه مديران اين رسانه بيآنكه برنامهريزي دقيقي براي مقابله با جريان تازه وارد شده داشته باشند تنها درصدد آن برآمدند كه با شبيهسازي برنامههاي خود به شبكههاي ماهوارهاي مردم را از توجه به آنها برحذر دارند.
اگرچه اين موضوع بارها توسط افراد و رسانههاي تحليلي- خبري متعدد مورد بررسي قرار گرفته است اما هنوز نتوانسته آن طور كه بايد و شايد مسيري روشن پيش پاي تفكر مديران رسانه ملي قرار دهد. در اين گزارش اجمالي تلاش شده تا برخي آسيبهاي برنامهسازي در تلويزيون را مورد بررسي قرار دهيم.
صدا و سيما
فعاليتهاي صداوسيما در سالهاي اخير نشان داده كه در ادوار مختلف به خصوص برهههاي سياسي ميل به جهتگيري سوي جناحي خاص دارد. به گفته ابوالحسن داوودي- كارگردان، تهيهكننده و نويسنده سينما- صدا و سيما بيشتر يك تريبون حكومتي است كه اتفاقا از جريان خاصي پيروي ميكند:«ظاهرا براي مسوولان صداوسيما اهميتي ندارد كه ديگران چه عكسالعمل و بازخوردي نسبت به كاركرد اين رسانه نشان ميدهند. آنها صرفا در تمام اين مدت كار خود را ميكنند. اين رسانه انحصاري با انبوه شبكههاي ريز و درشتي كه راه انداخته عملا به شكلي عمل كرده كه تعداد كارمندهاي بعضي شبكهها از تعداد شنوندگان و بينندگان آنها بيشتر هستند. اين مساله نشاندهنده انحطاط است. تا زماني كه تلنگري به تصحيح ساختارشان نزنند اين معضل برطرف شدني نيست. اين مساله براي تنها رسانه ملي كه متعلق به تمام ملت ايران است باعث تاسف است.»
داوودي ميگويد:«صدا و سيما در سالهاي گذشته ثابت كرده كه چندان علاقهاي به شنيدن حرفهاي مردم ندارد و به آرا عمومي توجهي نميكند. اين رسانه ظاهرا بيشتر به آن نظراتي دقت ميكند كه در جهت اهداف و سياستهاي يكجانبه خودش تعريف ميشود. البته در اندك برنامههايي شاهد تضارب آرا بودهايم اما آنچه از 4 دهه برنامهسازي اين رسانه حاصل شده، نشان ميدهد نام صداوسيماي ملي بيمسماتر از آن است كه بتوان روي چنين رسانهاي قرار داد. شايد اطلاق نام شوخي كه عدهاي براي اين رسانه انتخاب كردهاند(صدا و سيماي «ميلي») در حال حاضر كاربرد بيشتري داشته باشد.»
رسانهاي كه با مردم نيست
كارشناسان و منتقدان زيادي بر اين باورند وقتي عبارت رسانه ملي را به تلويزيون اطلاق ميكنيم اين توقع در شنونده ايجاد ميشود كه سلايق و علايق خود را در چارچوب اين رسانه ببيند اما تلويزيون نشان داده قادر نيست پلي رابط ميان خود و مخاطب ايجاد كند. از اين رو به معناي حقيقي كلمه شايد اين رسانه، ملي نباشد. نكتهاي كه بهروز غريبپور- نويسنده، كارگردان و مدرس دانشگاه- نيز بر آن تاكيد دارد.
غريبپور همچنين با طرح اين پرسش كه رسانه ملي براي نسل آينده اين كشور(كودكان) چه برنامهاي دارد؟ ميگويد:«بدترين طراحي صحنهها، ناتوانترين مجريها، تقليد صرف از ابتداييترين برنامههاي كودك 40-30 سال گذشته را در ساختار برنامههاي كودك امروزي ميبينيم. وقتي نوبت به پخش كارتن ميرسد، نازلترين مضامين و داستانها را به نسل آينده عرضه ميكنند اين درحالي است كه ما ميليونها كودك ايراني داريم كه تربيت آنها از منظر زيباشناسانه، اشراف به مسائل ملي، اجتماعي، خانوادگي و رفتاري بايد قابل اهميت باشد كه متأسفانه نيست. اين نكته كاملا مشخص ميكند كه نگاه ملي در رسانه وجود ندارد. چون كودك را با شعور تصور نميكند و تعمدا يا سهوا آنها را به سمت كانالهايي با كارتنهاي مختلف خارجي سوق ميدهد.»
انبوه شبكههاي ماهوارهاي نه تنها در جذب مخاطب بزرگسال موفق بودهاند بلكه به موازات آن شبكههاي ريز و درشتي هم براي كودكان ايجاد شدند كه اتفاقا آنها هم در جذب كودكان توانستهاند موفق باشند. چنانكه انواع و اقسام انيميشنهاي روز دنيا با دوبلههاي فارسي به طور چشمگيري كودكان را مجذوب خود كردهاند.
غريبپور به نكته جالبي اشاره ميكند:«كافي است شما سري به اسباببازي فروشها بزنيد. به راحتي درمييابيد تصاوير شخصيتهاي كارتوني رايج جهان در ميان اسباببازيها بسيار بيشتر از شخصيتهايي است كه در كارتونهاي تلويزيون ديده ميشوند. شايد مسوولان معتقد باشند كه كودك را بايد سرگرم كرد ولي به لحاظ تربيتي اين نظريه نوعي سطحينگري است كه قابل پذيرش نيست.»
به گفته غريبپور برنامههايي با موضوع خانوادگي هم در اين رسانه محلي از اعراب ندارد:«مجري برنامه درباره مشكلات يك دختر مجرد صحبت ميكند اما خود مجري، مجرد نيست. وقتي خانم مجري نتوانسته مسير يك دختر مجرد را(آن هم در جامعه فعلي) طي كند چگونه ميتواند درباره آسيبهاي اجتماعي و خطراتي كه يك دختر مجرد را تهديد ميكند، اظهارنظر كند؟ توجه به اين نكات كاملا مشخص ميكند كه رسانه ملي نه تنها دركي از مسائل خانواده ندارد بلكه تلاشي هم در اين زمينه نميكند و تنها چند دوربين كنار هم ميگذارند و از سطحيترين مسائل صحبت ميكنند.»
نگاهي گذرا به برنامههاي علمي شبكههاي تلويزيوني هم نشان ميدهد كه اين رسانه همچنان در گذشته سير ميكند. نكتهاي كه غريبپور نيز به آن اشاره ميكند:«واقعا اين پرسش مطرح است كه ما از تماشاي برنامههاي علمي تلويزيون چه بهرهاي از علم روز ميبريم؟ در حالي كه شبكههاي خارجي تازهترين اكتشافات علمي را به نسل آينده نشان ميدهند و مخاطب را با پديدههاي علمي نو آشنا ميكنند حتي يك دانشمند ايراني را در اين برنامهها نميبينيم.»
رسانه ملي در سالهاي اخير در زمينه ساخت سريالهاي تلويزيوني هم نتوانسته پر فروغتر از سريالهاي تركي ظاهر شود. اگرچه در اين سالها مجموعههاي زيادي ساخته و پرداخته شدهاند(سري پايتخت) اما در اكثر قريب به اتفاق آنها محتواي معنايي، سر رشته گم شده است. اين ضعف تا جايي پيش رفته كه مديران شبكههاي مختلف براي حفظ آبروي خود و البته مخاطب، مدام به آرشيو برنامههاي خود سرك ميكشند تا از گنجينه چيزي براي تحريك حس نوستالژيك مردم پيدا كنند. به عنوان مثال پخش چندباره سريال «مختارنامه» ديگر به شوخي خندهداري ميماند.
غريبپور ميگويد:«سريالها را ميتوانيم با اوايل انقلاب مقايسه كنيم. اگر اوايل انقلاب براي ساخت مجموعهها هزينه زيادي ميشد حداقل خروجي خوبي داشت اما در حال حاضر سريالها جز سرهمبندي داستان و عدم محتواي لازم چيز ديگري انتقال نميدهند. مثلا زماني كه من فيلم «اردك لي» را ميساختم بخشي از فيلم را در شهرك غزالي فيلمبرداري ميكرديم همزمان با ما،گروه توليد مجموعهاي ديگر نيز آنجا كار ميكردند و ميديدم كه اين برنامه با چه ديالوگها و بازيهاي پيش پا افتادهاي روانه آنتن ميشود. طوري كه سازنده اثر به من گفت من شرمنده مردمي هستم كه اين برنامه را از تلويزيون تماشا ميكنند. يعني سازندگان خودشان هم به افت كيفي محصولات خود اذعان دارند.»
داستان از جايي جالب ميشود كه حتي بعضي سازندگان برنامهها در گفتوگوي خود با رسانههاي خبري اعتراف ميكنند كه حتي برنامههاي توليدي خود را نميبينند. در چنين وضعيتي چه توقعي ميتوان از مخاطب داشت؟
كارگردان فيلم«اردك لي» ميگويد:«من تنها يك مورد به تماشاي تلويزيون مينشينم و آن همزمان پخش فوتبال زنده است كه اي كاش ميتوانستم از طريق ديگر مخاطب فوتبال زنده باشم تا اصلا تلويزيون خانهام را روشن نكنم.» اين كارگردان در ادامه چند پرسش مطرح ميكند:« آيا بين اقوام ايراني داستانهاي زيبا وجود ندارد؟ آيا داراي شايستگي ملي نيستيم كه به مسائل اجتماعي يا تاريخي اقوام بپردازيم؟ در سالهاي اخير رسانه ملي موفق به معرفي كدام شاعران ايراني به جوانان شده است؟ اگر جوانان ما خرده اطلاعاتي از سعدي، حافظ، خيام، عراقي، نظامي و عطار دارند همه جسته و گريخته از تلاش و كوشش خودشان است. تلويزيون كدام برنامه را با محوريت معماري و شهرسازي و روابط اجتماعي ديرين ايراني توليد كرده است؟»
او در ادامه صحبتهاي خود به برنامه پرمخاطب «نود» اشاره ميكند كه در حال حاضر حاشيههاي زيادي پيرامون آن به وجود آمده است:«از نظر طراحي صحنه اين برنامه هر چند وقت يك بار تغيير دكوراسيون ميدهد و ميليونها تومان خرج ميكند اما دريغ از كمترين زيباييشناسي در دكور برنامههاي آن.»
از نظر غريبپور سيماي ملي به حياط خلوتي تبديل شده و مسوولان مدام مراقب اين هستند كه مبادا حرفي خلاف شوونات اسلامي و اخلاقي در برنامههايشان گفته شود:«متاسفانه از نظر مذهبي هم اين رسانه براي مخاطب خود روشنگري نميكند و يك برنامه تلويزيوني كه به مخاطب ترتيل و قرائت قرآن را به درستي آموزش دهد، نداريم. اگر گفته ميشود كه شبكهاي به نام قرآن راهاندازي كردهاند صرفا قابل قبول نيست چون نگاه كارشناسانه در آن وجود ندارد. حتي برنامهاي كه درباره حوزههاي علميه كارشناسي كنند هم وجود ندارد.»
غريبپور در نهايت معتقد است:«تلويزيون مخاطب خود را از دست داده و همچنان هم از دست خواهد داد. برنامهسازان تلويزيون مولدين هستند نه متخصصين. كساني هستند كه دلشان شور ميز خود را ميزند نه آنكه دغدغه مردمي داشته باشند.»
تلويزيون محصول شرايط جامعه است
اما اكبر نبوي- منتقد و نويسنده- وضعيت فعلي تلويزيون را متاثر از شرايط كشور ميداند: «تلويزيون يك تكه از پازل عمومي مجموعه كشور است. وقتي به اوضاع عمومي روز ميپردازيم، شرايط حاكم بر تلويزيون هم منفك و جدا از آن نيست. در سينما هم متاسفانه همين وضعيت بغرنج حاكم است. در رسانهها و فضاي مجازي هم آشفتهبازاري است و نكته مهم اينكه سياستمداران ما در جناحهاي مختلف هم همين وضعيت را دارند. يك جور سادهانگاري و سطحيانديشي كه همه ما رفتهرفته به آن خو كردهايم.»
او با اشاره به اينكه فلان وزير هيچ كارنامه پر باري ندارد اما در مواجهه با افكار عمومي به شدت طلبكارانه و سطحي برخورد ميكند، ميگويد: «كاملا موافقم كه اين روزها صدا و سيما به شدت وضعيت آشفتهاي دارد كه مربوط به يكي دو سال اخير نيست. از دوره آقاي ضرغامي صدا و سيما به سراشيبي نزول افتاده. آقاي ضرغامي زمين سوختهاي از خود باقي گذاشت، اين رسانه را خوار و خفيف كرد و با رفتار عوامزده با آن برخورد كرد و تفكر عوامزده بر اين رسانه حاكم شد. متاسفانه بايد بگويم كه همه ما هم به يك بيماري عمومي عوامانه دچار شدهايم و تلويزيون ما در همين اتمسفر و همين فضا تنفس ميكند.»
به گفته نبوي تمام سريالهاي ماندگار تلويزيون اعم از «شب دهم» و غيره همه مربوط به دوره رياست لاريجاني بود:«صراحتا ميتوانم بگويم كه توليد اكثر سريالهاي درخشان با آمدن آقاي ضرغامي به صداوسيما متوقف شد. اغلب مجموعههايي هم كه در زمان ضرغامي پخش شد محصول توليدي زمان ايشان نبوده اما در دوره وي به پخش رسيده است. به همين جهت من شرايط تلويزيون را در حال حاضر به تنهايي مقصر نميبينم. البته كه مقصر هم ميدانم؛ اما فرهنگ عمومي كشور به جاي عميقتر شدن رو به سطح حركت ميكند.»
نبوي معتقد است:«اگرسريالها و مجموعههاي تلويزيوني فحوا و كيفيت درخور توجهي ندارند اغلب توسط همكاران ما در خانواده سينما نوشته ميشود و مديران نويسنده و سازندگان اين مجموعهها نيستند. ضمن اينكه از 20 سال گذشته تا به امروز در اغلب حوزههاي نمايشي اين افت را شاهد بوديم تا زماني كه پولهاي كثيف وارد سينما نشده بود تا زماني كه پول تعيينكننده و جهتدهنده در توليدات نبود كيفيت توليدات هم به مراتب بهتر بود.»
شبكه 3 سيما هفته گذشته به شكل عجيبي دچار حاشيه شد. رفتار دون شأن مجريان اين مديوم در انتقامگيري از هم با انتقادات زيادي مواجه بود و اين انتقادات بيشتر از همه ماهيت تلويزيون را هدف قرار ميداد. نبوي ميگويد:«متاسفانه اداره شبكه 3 به دست افراد بيتجربه سپرده شده كه شبكه 3 را به هفتهنامه محلي تبديل كرده است.»
او همچنين در مورد حاشيههاي كه براي برنامه نود به وجود آمده، ميگويد:«برنامه نود (به غير از 10 سال اول توليدش) از نظر من بسيار برنامه سطحي و پرحاشيهاي است اما با حذف اين برنامه از تلويزيون به شدت مخالفم. بايد فردوسيپور را كنترل كرد و به او تذكر داد اگر با رويكرد برنامه نود مشكل داريم محكم و قاطع اين برنامه را حذف كنيم نه اينكه مدام نظرات متفاوت و بياساس صادر كنيم. متاسفم كه بايد بگويم مدير «شبكه 3» به جاي اينكه راهكار ارايه دهد براي اين شبكه هزينهساز است. اميدوارم اشتباه كنم اما روزهاي بدتري پيش روي اين شبكه خواهد بود.»
تلويزيون مخاطبشناسي نميكند
طهماسب صلحجو- منتقد سينما- ميگويد:«به نظر من به شرايط تلويزيون يا سينما يا هر پديده ديگر از دو زاويه ميتوان نگاه كرد، يك شكل بيروني آن كه همه چشم دوختهايم به صفحه تلويزيون يا پرده سينما و فيلمها و برنامههاي آنها را ميبينم و بر اساس ديدههاي خود شرايط امروز سينما و تلويزيون را قضاوت ميكنيم كه اين برنامه خوب است و فلان فيلم كيفيت مناسبي ندارد. از زاويه و نگاه ديگر اينكه رخدادهاي پشت صحنه تلويزيون و سينما را هم در نظر بگيريم كه ما از آن بيخبريم.»
به گفته صلحجو يك روز تصميم به حذف برنامه نود گرفته ميشود و روز ديگر مسوولان سيما به اين نتيجه ميرسند كه اين برنامه به پخش خود ادامه دهد. نتيجه چنين تصميمات باري به هر جهتي اين نكته را ميرساند كه در مديريت صداوسيما هيچ برنامهريزي وجود ندارد.
اگر به سياست كلي حاكم بر صداوسيما در سالهاي اخير نگاه كنيم، درخواهيم يافت كه اين سياست همراه با نگاه عوامگرايانه بوده كه صلحجو ميگويد:«من موافق اين اصطلاح نيستم چون اساسا برنامهها و سريالهاي تلويزيون براي مخاطب عام ساخت ميشوند. مردم ميخواهند زمان استراحت خود را با پرهيز از هر گونه تنش صرفا برنامههاي تلويزيوني ببينند اين ابدا اسمش عوامگرايانه نيست. به اين نكته توجه كنيم كه رسانه تلويزيون يا سينما زماني موفق خواهد بود كه توده مردم را راضي نگاه دارد. ارزشهاي برنامه نود به چيست؟ جذابيت روزافزون آن به اين خاطر است كه براي عامه مردم از كودك 6 ساله گرفته تا پيرمرد 80 ساله جذاب است. همه علاقهمندند دوشنبهها برنامه نود را ببينند. اگر اين برنامه به مسائل تخصصي فوتبال بپردازد شايد تا اين اندازه جذاب نميبود. البته اين تعبير نشود كه نود برنامه تخصصي نيست.»
اين منتقد در ادامه صحبت خود با طرح اين پرسش كه چند برنامه ورزشي در قالب پوشش فوتبال در تلويزيون ساخته شده، ميگويد: تاكنون هيچ برنامهاي به اندازه نود محبوب خاص و عام نبوده است. چون گردانندگان اين برنامه متخصص هستند و به نكاتي كه مردم را جذب ميكنند، اشراف دارند.
صلحجو در بخش ديگر صحبتهاي خود به موفقيت شبكههاي برونمرزي اشاره ميكند: «قطعا كانالهاي ماهوارهاي در جذب مخاطب شقالقمر نميكنند. آنها مخاطبشناسي دقيقي دارند. مهم نيست به خورد مخاطب راست يا دروغ تحويل دهند. برايشان مهم اين است كه مخاطب چه چيزي را دوست دارد و همان را براي حفظ مخاطب پاي رسانه خود ميسازند. در مرحله بعد پشت ارتباطي كه با مخاطب برقرار ميكنند در زير لايههاي برنامه، سياستهاي اجتماعي سياسي خود را به خوبي لحاظ ميكنند و به مخاطب انتقال ميدهند. اين نكات فوت و فن دشوار برنامهسازي است كه تنها متخصصان به آن تسلط دارند.»
از ديده انصاف اگر به موضوع نگاه كنيم در سالهاي اخير تلاشهايي براي ساخت و ارايه برنامههاي با محتوا در تلويزيون صورت گرفته است اما از آنجا كه اولويت اين برنامههاي جذب و حفظ مخاطب نبوده، ايده تهيهكنندگان اين برنامهها منتقل نشده و بيشتر به شعاري تكراري تبديل شده است. صلحجو در اين باره ميگويد: «متاسفانه برنامهسازان در ساخت برنامههايشان مخاطب را در نظر نميگيرند. مخاطبشناسي بزرگترين و مهمترين شرط مديريت در رسانه است حتي در نشريات. مسوولان بايد رصد كنند كه چرا فلان سريال يا آيتم با اوج بيننده همراه است و فلان سريال را مخاطب نميپسندد؟ متاسفانه آنچه در برنامهسازي ناديده گرفته ميشود و قدرت دركش هم وجود ندارد عدم مخاطبشناسي است. اينكه نميدانيم براي چه كسي حرف خود را ميزنيم.»
نكته مهم ديگري كه بايد در سريال يا برنامهسازي در نظر گرفته شود حال و حوصله و شرايط روحي مخاطب در شرايط مختلف جامعه است. صلحجو در اين باره ميگويد:«رسانه بايد خود را مدام بهروزرساني كند و بداند شرايط روحي حاكم بر مخاطب در اين برهه از زمان چگونه است؟ بايد از افراد كارشناس و متخصص بهره ببرد، همان كاري كه شبكههاي ماهوارهاي ميكنند. افتادن روي دور تكرار و استفاده از قالبهاي هميشگي باعث سر آمدن حوصله مخاطب ميشود.»
جامعه رو به جلو تلويزيون رو به عقب
مهدي صباغزاده- كارگردان، تهيهكننده و نويسنده سينما- معتقد است بايد بپذيريم كه تلويزيون در شرايط حاضر فاقد فكر و انديشه افراد خبره است:«آدمهاي با تجربه و آگاه در شرايط فعلي در تلويزيون حضور ندارند و يك سري افراد بيتجربه در برنامهسازي در راس كار قرار گرفتهاند كه نميتوانند برنامههاي جذاب براي مخاطب توليد كنند. نميتوانند مردم را راغب به تماشاي شبكههاي داخلي كنند. فضاي كاري حاكم بر صدا و سيما تغيير كرده است و به همين جهت ميبينيم جامعه رو به جلو حركت ميكند اما تلويزيون اين حركت را ندارد و با شرايط و نگاه امروزي و سياستهاي مد نظر حركت كرده و پسرفت ميكند. اين به خاطر بيتجربگي آدمهايي است كه در اين رسانه كار ميكنند.»
به عقيده اين كارگردان بايد از افراد با تجربه كه به تلويزيون آشنايي دارند استفاده كرد؛«بايد از افرادي كه به دنبال رانت و رانتخواري نباشند و به كيفيت محصولي كه به مخاطب ارايه ميدهند، بهره گرفت. مخاطب سريال خوب و با محتوا از رسانه ميخواهد. مسوولان بايد از افرادي كه توانايي رفع اين نياز مردمي را دارند، استفاده كنند نه افراد خام و بيتجربه.»
صباغزاده نسبت به اتفاقات هفته اخير صدا و سيما ميگويد:«نمونه اين خالهزنك بازيها را در سينما هم شاهد هستيم. اما براي رسانه ملي اين نوع رفتار شايسته نيست. اختلاف نظرهاي موجود بايد به صورت داخلي حل شود. مردم نبايد در جريان تمام اتفاقات و حاشيههايي كه در سيما ميافتد، قرار بگيرند. يك سري مجلات قديمي سينمايي بودند كه براي هر موضوع زردي در سينما جنجال به پا ميكردند، وضعيت تلويزيون نبايد اينگونه شود. اين مسائل دردي از سيما دوا نميكند بلكه فقط براي مردم جذابيت دارد. به نظر من مسوولان صدا و سيما بايد تمام هم و غم خود را در جذب مخاطب بگذارند و به توليد محتواي مطلوب فكر كنند. مشكلات درون سازماني را درون خود حل كنند. حاشيه براي تلويزيون خوب نيست.»
تلويزيون بازنده است
سيروس تسليمي- تهيهكننده قديمي سينماي ايران- ميگويد:«به نظر من با گسترش شبكههاي ماهوارهاي، انواع و اقسام وبسايتها و فضاي مجازي، تلويزيون رقباي سختي پيدا كرده و با ابزاري هم كه در دست دارد، نميتواند با اين جريان مقابله كند. فضاي حال حاضر هم با دهه 60 و 70 فرق ميكند چون مخاطب با انواع و اقسام برنامههاي بازاري مواجه است كه تمام تصاوير را با زبان فارسي به او ارايه ميدهند و طبيعي است كه در اين مسير نتواند پيروز شود.»
او ميگويد:«برنامههايي مثل «دورهمي» يا «نود» كه مردم را به تماشاي تلويزيون ترغيب ميكنند آنقدر محدودند كه بيننده را قانع نميكنند. به همين جهت لازم است كه سياستها تغيير كند.» به گفته تهيهكننده فيلم «پرنده كوچك خوشبختي» تلويزيون با عملكرد خود در اين سالها ثابت كرده كه براي تعداد محدودي مخاطب برنامه ميسازد، همان تعداد اندك را براي خود تعريف كرده و با بضاعتي كه دارد تلاش ميكند مايحتاج همين تعداد اندك را تامين كند. انگيزه تلويزيون جذب مخاطب كلي در سطح كشور نيست و نيازهاي عامه مردم را در نظر نميگيرد. اينگونه است كه اغلب شبكههاي تلويزيوني با كمترين بازده به مخاطب ارايه ميشوند.
داودي: ظاهرا براي مسوولان صداوسيما اهميتي ندارد كه ديگران چه عكسالعمل و بازخوردي نسبت به كاركرد اين رسانه نشان ميدهند. آنها صرفا در تمام اين مدت كار خود را ميكنند. اين رسانه انحصاري با انبوه شبكههاي ريز و درشتي كه راه انداخته عملا به شكلي عمل كرده كه تعداد كارمندهاي بعضي شبكهها از تعداد شنوندگان و بينندگان آنها بيشتر هستند.
غريبپور: زماني كه من فيلم «اردك لي» را ميساختم بخشي از فيلم را در شهرك غزالي فيلمبرداري ميكرديم همزمان با ما، گروه توليد مجموعهاي ديگر نيز كار ميكردند و ميديدم كه اين برنامه با چه ديالوگها و بازيهاي پيش پا افتادهاي روانه آنتن ميشود. طوري كه سازنده اثر به من گفت من شرمنده مردمي هستم كه اين برنامه را از تلويزيون تماشا ميكنند.
نبوي:متاسفانه اداره شبكه 3 به دست افراد بيتجربه سپرده شده كه اين شبكه را به هفتهنامه محلي تبديل كرده است.برنامه نود بسيار برنامه پرحاشيهاي است اما با حذف اين برنامه از تلويزيون مخالفم. بايد فردوسيپور را كنترل كرد و به او تذكر داد. اگر با رويكرد برنامه نود مشكل داريم محكم و قاطع اين برنامه را حذف كنيم نه اينكه مدام نظرات متفاوت و بياساس صادر كنيم.
صلحجو: اساسا برنامهها و سريالهاي تلويزيون براي مخاطب عام ساخته ميشوند. مردم ميخواهند زمان استراحت خود را با پرهيز از هر گونه تنش صرفا برنامههاي تلويزيوني ببينند اين ابدا اسمش عوامگرايانه نيست. رسانه تلويزيون يا سينما زماني موفق خواهد بود كه توده مردم را راضي نگاه دارد.
صباغزاده: بايد از افرادي كه به دنبال رانت و رانتخواري نباشند و به كيفيت محصولي كه به مخاطب ارايه ميدهند، در تلويزيون استفاده كرد. مخاطب سريال خوب و با محتوا از رسانه ميخواهد. مسوولان بايد از افرادي كه توانايي رفع اين نياز مردمي را دارند، استفاده كنند نه افراد خام
و بيتجربه.
تسليمي: با گسترش شبكههاي ماهوارهاي، انواع و اقسام وبسايتها و فضاي مجازي، تلويزيون رقباي سختي پيدا كرده و با ابزاري هم كه در دست دارد، نميتواند با اين جريان مقابله كند.برنامههايي كه مردم را به تماشاي تلويزيون ترغيب ميكنند آنقدر محدودند كه بيننده را قانع نميكنند. به همين جهت لازم است كه سياستها تغيير كند.