در ضرورت ارتقاي «فرهنگ تماشاگري»
تماشاگران را دريابيم
مصطفي اعتزالي
در خبرها آمده بود كه جيوواني اينفانتينو، رييس فيفا، پس از حضور در ورزشگاه آزادي و مشاهده تماشاگران فينال ليگ قهرمانان فوتبال آسيا، گفته است «اين تماشاگران را اروپا هم ندارد.» اين جمله اينفانتينو را از قديم گزارشگران و ورزشينويسان خودمان هم ميگفتند و مينوشتند. البته شايد اندكي اغراق يا تعارف هم در چنين حرفي نهفته باشد ولي واقعيت اين است كه «شور فوتبال» در ايران شگفتانگيز است.
فوتبال و سينما مهمترين پديدههاي قرن بيستم بودند كه جهاني را مجذوب و مسحور كردند (اگرچه هر دو در قرن نوزدهم به وجود آمدند ولي در قرن بيستم پديدهاي جهاني شدند). ايرانيان نيز از آغاز مجذوب دوربين سينماتوگراف شدند و به فوتبال هم زود دل دادند و هر چه زمان گذشت، دلدادگيشان عميقتر شد. سالها پيش، در اوايل دهه 1370، يكي از هفتهنامههاي ورزشي با رودي فولر، مهاجم تيم ملي آلمان، مصاحبه كرده بود. فولر در جريان مصاحبه وقتي كه متوجه شده بود در ايران چقدر محبوب است و دوستداران تيم ملي آلمان و باشگاه رم او را بسيار دوست دارند، شگفتزده شده بود كه چرا ايرانيان اينقدر او را ميشناسند. ميزان آشنايي مردم فوتبالدوست ايران با جزئيات فوتبال اروپا و جهان، بسيار عميق است و چنين چيزي شايد در خود كشورهاي اروپايي تا اين حد رايج نباشد. تعداد و درصد فوتبالدوستان ايراني هم بسيار زياد است. تا مدتها بسياري در داخل كشور معتقد بودند كه تماشاگران ايراني بهترين تماشاگران دنيا هستند. ولي از اوايل دهه 1380، اين عقيده سستي گرفت چراكه حجم فحاشي در ورزشگاههاي ايران به شكل عجيبي رشد كرد. نگارنده نيز بر اين باور نيست كه ما بهترين تماشاگران دنيا را داريم. تماشاگر ايراني به دلايل عديده، كاستيهاي زيادي در رفتارش وجود دارد؛ ولي اگر بهترين تماشاگران دنيا را نداريم، تماشاگران ايراني قطعا يكي از پرشورترين تماشاگران دنياي فوتبالند. اينكه اين شور چه آبشخورهايي دارد و عللش چيست، بحثهاي درازدامن جامعهشناسانه و روانشناسانه لازم دارد. اما نكته مهم اين است كه فوتبال ايران چنين سرمايهاي در اختيار دارد؛ سرمايهاي كه كشورهاي عربي خاورميانه و بسياري از كشورهاي شرق اروپا و جايجاي آفريقا از آن بيبهرهاند. فوتبال ايران هم ظاهرا سالهاست كه حرفهاي شده ولي تماشاگر ايراني نه كه خدماتي متناسب با شور و عشقش دريافت نكرده، در سه دهه گذشته تقريبا رشد فرهنگي چنداني هم نداشته است. كافي است فحشهاي تماشاگران در دهه 60 را با فحشهاي آنها در
15 سال اخير مقايسه كنيم تا دريابيم كه مشكلي در كار است و يك جاي كار ميلنگد. خوشبختانه چنين برخوردهايي از سوي تماشاگران ايراني، در بازيهاي مهم بينالمللي، مثل همين بازي پرسپوليس و كاشيما، چندان متجلي نميشود. از زماني كه بحث محروميت تيم ملي بر اثر پرتاب نارنجك به داخل زمين توسط تماشاگران ايراني مطرح شد، مراعات در كار و بار تماشاگران ما بيشتر شد. ولي نكته مهم اين است كه ما در بازيهاي داخلي بيشتر و بهتر ميتوانيم كاستيهاي «فرهنگ تماشاگري» در فوتبال ايران را مشاهده كنيم. يكي از دلايل اين كاستي، شايد فقدان سرويسدهي و سازماندهي مناسب در ورزشگاهها باشد. ماجراي توالت اخيرا كشفشده ورزشگاه آزادي، نمونهاي كوچك از بياهميت بودن تماشاگران براي مقامات ورزش كشور است.
سرويسهاي بهداشتي كشفشده در ورزشگاه آزادي، كيفيت بالايي هم داشتند ولي تماشاگران ورزشگاه آزادي حق استفاده از آنها را نداشتند. يا در همين بازي فينال ليگ قهرمانان آسيا، صرفا به دليل حساسيت بالاي بازي، ناگهان قيمت بليتها بدون هيچ مبناي روشني افزايش يافت و بعد از اينكه صداي تماشاگران درآمد، قيمتها به حالت اوليه برگشت. مثالهايي از اين دست بسيار است. به قول شاعر: گر بگويم شرح اين بيحد شود/ مثنوي هفتاد من كاغذ شود. جان كلام اين است كه رفتار محترمانه با تماشاگران، چه مرد چه زن، راهگشاي ارتقاي «فرهنگ تماشاگري» در فوتبال ايران است. فوتبالي كه رقمهاي قرارداد بازيكنانش اين همه افزايش يافته، قطعا ميتواند خدمات و احترام بيشتري نصيب تماشاگرانش كند.