برخيز و اول بكش (85)
فصل نهم
ساف بينالمللي ميشود –
تيم سرنيزه
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
ورود ساف به فعاليت جهاني، چالش سياسي را براي اسراييليها ايجاد كرد. طي آن سالها كشورهاي اروپايي با ترور مبارزه نميكردند و اجازه هم نميدادند كه اسراييليها هم در مرزهاي خودشان اين كار را انجام دهند. اروپاييها، درگيريهاي خاورميانه را به عنوان يك درگيري كه در دوردستها واقع و بيمعني هم است، ميديدند و انگيزهاي براي دخالت نداشتند. موساد صدها نكته درباره عملياتهاي طراحي شده تروريستي عليه اسراييليها و يهوديها در اروپا جمعآوري كرده بود اما براي بهكارگيري آنها نيازمند همياري دوستانه سرويسهاي اطلاعاتي بود. گلدا مئير در يك نشست محرمانه كميته دفاعي و امورخارجه كنست توضيح داده بود: «ما آنها را يكبار، دوبار، سهبار يا پنجبار مطلع كرديم اما هيچ اتفاقي رخ نداد.»
نااميدي در درون موساد ريخته شده بود. آبراهام «رومي» پورات، افسر اطلاعاتي قيصريه در نشستي كه در دفتر مركزي موساد برگزار شده بود، اين گونه گلايه كرد: «من نميفهمم كه چرا ما در اينجا آرام نشستهايم، در حالي كه هر روز تروريستها دارند، توطئه ميكنند كه چگونه يهوديها را بكشند. ما ميدانيم كه آنها كجا هستند. دفاتر آنها در آلمان و فرانسه و ايتاليا و قبرس كاملا شناخته شده است. آنها حتي سعي نميكنند كه آن را پنهان كنند. اجازه دهيد كه براي هر هواپيما ربايي يكي از دفاترشان را منفجر كنيم»، او سپس از كتاب داوران انجيل نقل قولي كرد كه «زمين براي چهل سال آرام خواهد بود.»
راهحل حراري، ايجاد يك تيم ويژه در درون قيصريه بود كه وظيفهشان جمعآوري اطلاعات پيش از ستيزهجوييها نبود بلكه بر «عمليات پوششي و انجام شناسايي، مراقبت و اعدام اهداف انساني و عمليات خرابكاري» متمركز بود. اسم مستعار اين واحد هم كيدون يا «سرنيزه» بود و فقط در اروپاي غربي و در كشورهاي دموكراتيك عمل ميكرد.
شكلگيري اوليه هسته «سرنيزه» در اواسط دهه 1969 و تحت فرماندهي يك مامور عملياتي به نام «داني» صورت گرفت اما براي ساليان زيادي حراري نتوانست آن را در حوزه به كار گيرد و مجبور شده بود كه فعاليتهايش را به منظور آموزش و اعمال يك دكترين مبارزه محدود كند. گلدا مئير با آنكه از دست كشورهاي غربي ناراحت بود با همه اين احوال به حاكميت آنها احترام ميگذاشت. او فهميده بود كه اگر كشتنهاي هدفمند را در قلمروي ملتهاي دوست بدون اجازه آنها انجام دهد آنها به هيچوجه با اسراييل همكاري نخواهند كرد. از زبان او، سرويسهاي اطلاعاتي اروپا ميتوانند، تصميم بگيرند كه چه چيزي در قلمروي آنها مجاز است و چه چيزي ممنوع است ... در آنجا كشورهاي دوستي هستند كه ميگويند «شما در اينجا كاري نميكنيد، ما در اينجا رييس هستيم.» موضوع ساده نيست. آنجا كشور ما نيست.
حراري كه قانع شده بود كه بالاخره گلدا مئير نظرش را تغيير خواهد داد در خفا دستور داد كه «سرنيزه» به آموزش خود ادامه دهد. حراري به زمير گفته بود: «ما آلترناتيوي نداريم جز آنكه آنها را در اروپا بكشيم.» زمير قبول كرد كه آموزش ادامه يابد. «ما به سياست نخستوزير احترام ميگذاريم، بنابراين ما فقط كارهاي جمعآوري اطلاعات را انجام ميدهيم و افراد و سلاحهايي را كه در آينده لازم ميشود را آماده ميكنيم.»
اين نظام آموزشي و آمادهسازي دشوار بود. استخدام شدهها بايد در حركتي سريع ماهر ميشدند، رانندگي خودرو يا موتورسيكلت را ميآموختند، تعقيب كنند يا از دست تعقيبكنندهها خلاص شوند، به درون ساختمانها نفوذ كنند و مبارزه تن به تن را بلد باشند. آنها همچنين بايد قادر باشند تا با خونسردي و تحت شرايط مختلف مبارزه عمل كنند. آنها در نشانهگيري با اسلحه با تاكيد بر روش معلومي كه نشانهگيريها امر ذاتي باشد، آموزش ميديدند كه بخشي از اين آموزش بر عهده يك كهنه سرباز ارتش امريكا به نام «ديو بكرمن» بود، فردي كه در آزادي داچائو كمك كرده بود. آموزش بر مبناي حركت سريع از استراحت به حالت شليك كردن يا رسيدن به حداكثر دقت بالا در شليك كردن در حالت حركت.
سپس استخدام شدهها نياز به آموزش در يك مهارت بالاتر داشتند: تغيير قيافه. از آنجا كه اكثر ماموريتهاي «سرنيزه» كوتاهمدت بود، تغيير قيافههاي متنوعي بايد به منظور تغيير هويت استفاده شود. بنا به گفته «يارين شحاف» كه ماموران عملياتي را در مهارت تغيير قيافه آموزش ميداد، اين يك وظيفه بسيار پيچيدهاي است: «شما بايد مطمئن شويد كه سبيل شما حتي در يك دعوا نميافتد و اينكه كلاهگيستان به اندازه و به خوبي جا افتاده است بهطوري كه حتي در يك تعقيب روي پشت بامها به هوا نميرود. جنگجو بايد بداند كه چطوري آن را بگذارد بهطوري كه به نظر طبيعي جلوه كند و اينكه اگر مجبور به فرار هستند، بتوانند سريع قيافه خودشان را تميز كنند.»
در آخر سر، تازه وارد بايد يك آزمايش آخر را بگذرانند. آژانس او را به محله خودشان ميفرستد، به همسايگيشان و حلقه اجتماعيشان با قيافه تغيير يافته و نام مستعار. اگر او توانست در آنجا بچرخد در ميان كساني كه او را خوب ميشناسند بدون اينكه شناسايياش كنند او قادر به انجام عمليات در كشور غريبه متخاصم است.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.