شرفالدين جاميالاحمدي 78 سال دارد. او امام جمعه اهل سنت تربت جام، مدير حوزه علميه احمديه و نيز عضو شوراي برنامهريزي مدارس علوم ديني اهل سنت است. او كه به موازات تحصيل در علوم اسلامي، دوره ابتدايي را در زادگاهش تربتجام گذرانده و از دبيرستان فردوسي مشهد ديپلم گرفته جزو قديميترين دانشآموختههاي دانشكده تربيت معلم هم هست. مولوي جاميالاحمدي از سال 1341 تا 3 دهه پس از آن در مدارس زادگاهش معلم بوده است. علاوه بر اينها او از نوادههاي شيخ احمد جام است و نسبش با 23 واسطه به اين عارف بزرگ قرن پنجم و ششم ميرسد. او همچنين سالهاست كه توليت مزار شيخ احمد جام را هم بر عهده دارد. گفتوگو با مولوي جاميالاحمدي به بهانه سالروز ميلاد با سعادت نبي مكرم اسلام(ص) و هفته وحدت انجام شد.
از تربت جام به عنوان شهر وحدت شيعه و سني ياد ميكنند. اين وحدت، چه پيشينهاي دارد؟
همزيستي مذهبي مردم تربت جام قدمتي به اندازه تاريخ اين شهر دارد. اينجا سرزميني است كه به دست «شيخ احمد جام» و اولاد ايشان و مريدانشان آباد شد. ميدانيد كه شيخ احمد جام زاده 440 قمري است و از حوالي 40 سالگي يعني حوالي 480 قمري در خانقاهش در روستاي «معدآباد» جام به ارشاد خلق مشغول شده. شيخ در سال 536 قمري از دنيا ميرود و در محل خانقاهش به خاك سپرده ميشود.
بعدها اقوامي از شيعهها هم در تربت جام ساكن شدهاند. اين آغاز همزيستي شيعه و سني در منطقه جام است. «دوربين»ها از اولين اقوام شيعه هستند كه در اين سرزمين ساكن شدهاند. اينها امروز فاميلهايي را در تربت جام تشكيل ميدهند. برخي از آنها نام خانوادگيشان «جامي» است و برخي «عسكري» و... بعدها البته مهاجراني از سراسر ايران اعم شيعه و سني به تربت جام آمدند. ما در تربت جام، ترك، بلوچ، تركمن و كرد داريم. با اين وجود به گواهي تاريخ تاكنون در منطقه تربت جام تنش مذهبي نداشتهايم. جنگهاي طايفهاي بوده اما هيچگاه به خاطر مذهب، فتنهاي بين اقوام مختلف ساكن در تربت جام رخ نداده است. پيشينيان براي آنكه مردم زندگي بهتري داشته باشند و در امنيت و آرامش روزگار بگذرانند، چارهاي انديشيدند. آنها با آن نگاه بلندي كه داشتند و با آن بصيرتي كه دين مبين به آنها داده بود به اين نتيجه رسيدند كه بايد بين مردم همزيستي اجتماعي باشد. بايد همديگر را بپذيرند و در كنار هم زندگي كنند. بحثهاي طلبگي هم بايد برود در حوزههاي علميه و زندگي روزمره عوام را تحت تأثير قرار ندهد. آنها از همين منظر به وصلت شيعه و سني توصيه كردند. يعني از مردم، چه شيعه و چه سني، خواستند تا به هم دختر بدهند و از هم دختر بگيرند. دختر اين طايفه، عروس آن طايفه شد و پسر اين طايفه، شد داماد آن طايفه؛ خلاصه همه با هم وصلتكار و قوم و خويش شدند. در اثر همين چارهانديشي، ديگر كسي نتوانست در اين منطقه حرفي از تعصبات مذهبي بزند. برادر كه با برادر نميتوانست بجنگد. اين يكي پسرخالهاش اهل سنت بود و آن يكي پسرعمويش شيعه. همه با هم قوم و خويش بودند و نميتوانستند رو در روي هم بايستند. اين وصلتكاري شيعه و سني در منطقه تربت جام به يك سنت تبديل شد و در سايه همين سنت در همه تاريخ اين شهر و اين منطقه، هيچ جنگ و جنگافروزي مذهبي رخ نداده است. امروز هم به فضل خدا همين سنت در تربت جام حاكم است و مردم، شيعه و سني در كمال آرامش، پهلو به پهلوي هم دارند زندگي ميكنند.
آيا اين الگوي كهن همزيستي، توانسته حقوق مذهبي و آزاديهاي اجتماعي هر دو طرف را تأمين و تضمين كند؟
بله. اصلا اگر اين الگو نميتوانست حقوق دو طرف را تامين كند، پايدار نميماند و سنتي تاريخي نميشد؛ به ويژه كه كفه جمعيت به يك طرف سنگين است. در همه تاريخ اين شهر، اهل سنت جمعيت بيشتري داشتهاند. به ويژه وقتي نخستين اولاده(خانواده) شيعه در اينجا ساكن شدهاند كاملا در اقليت بودهاند و دقيقا به دليل اينكه از سوي احدي از اهل سنت تعرضي به آنها نشود، مقامهاي مذهبي شهر يعني قاضي شرع و امام جمعه و جماعت كه از نوادههاي شيخ بودهاند پا پيش ميگذارند و شيعيان را برادران ديني خودشان اعلام ميكنند. بعد از آن ديگر كسي به خودش اجازه نميدهد كه تعرضي به حقوق شيعيان بكند. اين خلق و خوي برادري را در حالات و آنات خود شيخ احمد جام هم ميبينيم.
امامت جمعه و جماعت، هميشه با نوادگان شيخ احمد جام بوده است؟
بله. اين هم البته به پيشينه اين منطقه تاريخي برميگردد. در تاريخ هست كه بعد از رحلت شيخ فرزندانش به امر ارشاد خلق پرداختهاند. براي شيخ تا 39 فرزند پسر نوشتهاند. از اين ميان البته فقط 14 فرزند شيخ به مقام ارشاد ميرسند. اين 14 پسر هم همه در ولايت جام نبودهاند و در شهرها و بلاد مختلف پراكنده شدهاند. اولاد شيخ به كرمان رفتهاند. به نيشابور رفتهاند به سرخس رفتهاند. حتي به مصر و عربستان هم رفتهاند؛ و به هر جا كه رفتهاند منشأ گسترش دين مبين بودهاند. در روزگار «رضيالدين احمد» فرزند «شهابالدين اسماعيل» نوه شيخ، نخستين موقوفات بر مزار شيخ احمد جام وقف ميشود. با ايجاد موقوفات بحث توليت هم پيش ميآيد. در همان وقفنامهها شروطي براي توليت بقاع متبركه و رقبههاي موقوفاتي تعيين ميشود. از جمله اينكه توليت منحصرا در اختيار فرزندان و فرزندان فرزندان شيخ باشد. اين مقام البته فقط مقام توليتگري نيست بلكه مقام قاضي شرع و امامت جمعه و جماعت هم هست. سازوكاري هم كه براي انتخاب اين مقام پيشبيني شده، اجماع اولاد شيخ است. همه اولاد ذكور جمع ميشوند، شور ميكنند و مطابق آنچه در وقفنامهها آمده، يكي از فرزندان كه داراي شرايطي مثل اعلم بودن، ازهد بودن، ارشد بودن، امين بودن و... را دارا باشد به اين مقام انتخاب ميكنند.البته گاهي هم اين مقام به كسي رسيده كه خودش اولادي نداشته. اينجا مقام به برادرها يا برادرزادهها رسيده؛ از جمله در روزگار «ظهيرالدين عيسي» كه از نوادگان شيخ بوده و حتي «امام محمد غزالي» از مريدان ايشان بوده. ظهيرالدين عيسي فرزندي نداشته و پس از او برادرزادهاش «قطبالدين محمد» به اين مقام رسيده. در همه تاريخ 800 ساله اين مجموعه همين سازوكار اجرا شده است.
در اين ميان بخشي از اولاد شيخ هم در ولايت جام و هرات ساكن ميشوند و به خاطر مقام علمي و پيشينه تاريخي كه داشتهاند همواره مورد توجه حكمرانهاي هرات و غور بودهاند و حتي با آنها وصلت كردهاند؛ از جمله «شمسالدين مطهر» كه جد اعلاي ماست و قبر ايشان در هرات است. شمسالدين مطهر بن شهابالدين اسماعيل بن قطبالدين محمد بن شمسالدين مطهر بن احمد جام باني همين ايوان رفيعي است كه بر مزار شيخ بنا شده است. همه اولادي كه در تربت جام ساكن هستند همه از نسل همين شمسالدين مطهر هستند. اين اولاد بيشتر از 30 فاميل را شامل ميشوند. اين فاميلها در گويش محلي به «خوجه»(خواجه)ها معروفند. همه اينها نيم قرن پيش اجماع كردهاند بر «حاجي قاضي محمد نعيم» كه پدر بزرگ بنده بوده است و بعد از آن بر پدرم اجماع كردهاند. بعد از آن هم پس از بعد از 23 نسل كه از روزگار شيخ احمد جام ميگذرد اين وظيفه به بنده رسيده است...
اجازه بدهيد به بحث همزيستي مذهبي برگرديم. آيا اين همزيستي هيچگاه از سوي حكومتها و نگرشهاي مذهبي كه داشتهاند مورد تهديد قرار نگرفته؟
طبيعتا قدرتهاي وقت، نگرشهايي را ديكته ميكردهاند اما واقعيت آن است كه همزيستي مردم، ريشهدارتر از آن بوده كه در اثر اين القائات از كاركرد بيفتد حتي مثلا در روزگار صفويه كه حكومت، يك حكومت شيعي است، باز اقوام شيعه مذهب تربت جام، تعرضي به حقوق اقوام اهل سنت نداشتهاند. عكس اين هم اتفاق افتاده. مثلا در ماجراي شورش «صولتالسلطنه» شهرباني تربت جام به دست عوامل صولت ميافتد. آنها از تربت جام نبودهاند. از مناطق ديگر آمده بودند و قدرت را به دست گرفته بودند. ميدانيد كه صولتالساطنه از قوم «هزاره» بود. رضاخان كه از قدرتگيري اين طايفه نگران بود، صولتالساطنه را كه از مشروطهخواهان هم بود در تهران زنداني كرد. با بركناري رضاخان در 1320 صولتالساطنه به خراسان برگشت و با آدمهايش عليه حكومت مركزي شورش كرد و منطقه جام و تايباد و باخرز و فريمان را به تصرف درآورد و حتي ميخواست به مشهد هم تعرض كند. اين شورش البته سركوب شد اما در همان ماههايي كه اينها در منطقه قدرت داشتند، تصميم ميگيرند سران شيعه را به جرم عدم همكاري با قواي شورشي از بين ببرند. 10 نفر از بزرگان شيعه را در خانه حكومتي جمع ميكنند تا تيربارانشان كنند. خبر به حاجي قاضي ميرسد كه آقا چه نشستهايد كه ميخواهند شيعيان را بكشند. مشهور است كه ايشان عبا را زير بغل ميزنند و ميدوند به سمت خانه حكومتي. تا ميرسند فرياد ميزنند كه: «دست نگه داريد. چكار داريد ميكنيد.» عوامل صولت كه صداي حاجي قاضي را ميشنوند ميترسند و دست نگه ميدارند. حاجي قاضي جلو ميدود و ميگويد:«اگر بناست به احدي از شيعه آسيبي برسانيد، اول محمد نعيم را به تير ببنديد.» آنها هم جرات نميكنند تعرضي بكنند و مجبور ميشوند همه سران شيعه را آزاد كنند. وقتي عاليترين مقام مذهبي شهر حاضر است جانش را براي حفظ وحدت مسلمين فدا كند، طبيعي است كه در اين شهر، اختلاف مذهبي جايي ندارد. در سالهاي وقوع انقلاب اسلامي، مرحوم پدرم امام جمعه و جماعت شهر بود. يادم هست كه در بحبوحه انقلاب، سران ارتش در تربت جام پيش پدرم آمدند. ميدانيد كه از قديم يكي از واحدهاي بزرگ ارتش در تربت جام مستقر است. اينها پيش مرحوم پدرم آمدند تا كليد اسلحهخانهها و زاغههاي مهمات را به ايشان بسپرند. ميخواستند با اين كار مطمئن بشوند كه اين تسليحات به دست انقلابيها نميافتد اما مرحوم پدرم ميدانست كه قرار گرفتن اختيار تسليحات در دست اهل سنت ميتواند زمينهساز فتنه مذهبي بشود؛ براي همين هم نپذيرفت. امراي ارتش اصرار كردند و كليدها را روي ميز گذاشتند اما مرحوم پدرم با پا به ميز كوبيد كه «برويد بيرون. خودتان ميدانيد و اسلحههايتان.»
اين كارها كه سابقهاي تاريخي دارد، باعث شده تا فرهنگ همزيستي مذهبي همواره در تربت جام حاكم باشد و اين شهر را به نمونهاي اعلا از وحدت و برادري و صلح و همجواري دو مذهب تبديل كند.
ميزان مشاركت اهل سنت در برنامه ملي چگونه است؟
آمار رسمي را ببينيد. آمار نشان ميدهد كه در برنامههاي ملي، اهل سنت هميشه مشاركت بالايي دارند. در اين برنامهها هميشه اولين قدم را اهل سنت برميدارند. در همه انتخاباتها مشاركت اهل سنت، مشاركت بالايي است.
جنگ تحميلي، نمونهاي ديگر از مشاركت اجتماعي اهل سنت بود. در جنگ، كيان يك ملت مورد تعرض قرار گرفته بود. آنجا ديگر مجالي براي دعواي مذهبي باقي نمانده بود. در همين شهر تربت جام 107 شهيد اهل سنت داريم كه بخشيشان در همين مجموعه مزار شيخ احمد جام به خاك سپرده شدهاند. وقتي جمعآوري كمكها براي جبهههاي جنگ بود، منطقه ما يكي از فعالترين مناطق بود. پدر بنده كه در آن سالها مقام امامت جمعه شهر را بر عهده داشتند براي جمعآوري كمك پيشاپيش مردم حضور داشت. بسياري از صنوف مثل جوشكار، بنا و... در همين شهر سازماندهي شدند و براي كمك در امري كه در آن تخصص داشتند راهي جبههها شدند. بنده هم در خدمت پدرم راهي جبهههاي جنگ شديم و در تمام جبههها حضور داشتيم؛ از غرب تا جنوب.
خاطرهاي هم از آن سفرها داريد؟
بله. خاطره كه بسيار است. يادم هست در يكي از سفرها رفته بوديم آبادان. از آبادان هم راهي جزيره مجنون شديم. من بودم و مرحوم پدرم و شماري از ائمه جمعه شهرهاي ديگر. آنجا پل بلندي بود كه دشمن روي آن ديد داشت. پاسدارها و نيروهايي كه آنجا بودند، ميگفتند خطرناك است و مانع شدند كه جلوتر برويم. ما هم اصرار كرديم كه نه هر طور شده بايد در جمع برادراني كه در خط مقدم هستند، حاضر شويم. يادم ميآيد چند تا از علماي پا به سن گذاشته كه همراه ما بودند، عبا را زير بغل زدند و چنان تند و چالاك از پل رد شدند كه مايه تعجب نيروها شده بود. از پل رد شديم و تا خط مقدم جلو رفتيم. آنجا چند تا از نيروها دعوت كردند تا پدرم چند دقيقهاي در سنگر برايشان صحبت كند؛ آن هم زير آتش گلولهها. ما توي سنگر بوديم كه توي بيسيم اعلام كردند همراهان ما در بيرون سنگر تركش خوردهاند...
در همين سفر تا هورالعظيم هم رفتيم. آنجا ديگر حجم آتش دشمن آنقدر بود كه من چندين بار كلمه(شهادتين)ام را گفتم...
به نظر شما در روزگار معاصر چه آسيبي همزيستي تاريخي مردم را تهديد ميكند؟
آسيبي اگر هست از سمت نفوذيهاست. نفوذيها از بيرون منطقه به منطقه وارد ميشوند. اين نفوذيها در هر دو طرف هستند. آنها ثروت دارند اما پايگاه اجتماعي ندارند براي همين هم هميشه در پي فراهم كردن دسته و گروه هستند. آنها به روشهاي مختلف سعي ميكنند با هزينه كردن، عدهاي را دور و بر خودشان نگه دارند. بعد هم افكار افراطي را ترويج ميكنند و آدمها را تحريص ميكنند تا از مذهب، بهانهاي براي تفرقه و جدايي بسازند. دو طرف بايد نفوذيها را بشناسند و دستشان را از ايجاد اختلاف در امت اسلام كوتاه كنند. به فرموده مقام معظم رهبري نفوذيها نه دلشان براي اهل سنت ميسوزد و نه براي شيعه. آنها دنبال منافع خودشان هستند كه اين منافع هم فقط در اختلافهاي مذهبي تامين ميشود. خوشبختانه دو امام جمعه شهر هم در حفظ وحدت، همكاري تام و تمامي دارند. اين همكاري دو مقام مذهبي هم جلوهاي از همان همزيستي است. حجتالاسلام دكتر طاهري(امام جمعه تربت جام) شخصي فهيم و دورانديش و مردمدار است. ما دو امام جمعه تعامل خوبي با هم داريم و همين تعامل به حفظ وحدت اجتماعي مردم در روزگار معاصر كمك كرده است. مردم، نگاهشان به ما طلبههاست؛ اگر ما در عمل از شعلهور شدن آتش اختلاف مذهبي جلوگيري كنيم، آنها هم زمينهاي براي اين قبيل جداييها نمييابند.