64 سال از ملي شدن صنعت نفت گذشت
قصه ما و نفت
محسن آزموده/ روزهاي آخر اسفند كه ميشود، دقيقا بعد از آنكه روزنامهها سالنامههايشان را منتشر كردند، ديگر همكاران مطبوعات چندان حال و حوصله كار ندارند، خبر مهمي هم نيست جز شب عيد. همه به فكر برگزاري نوروزند، اينكه تعطيلات را چطور بگذرانند، به سفر بروند يا نه، به خودشان برسند، به ديدار اين و آن بروند، بساط ديد و بازديدها به راه ميافتد، قهرها آشتي ميشود، هفت سين برپا ميشود و خلاصه هزار و يك برنامه هميشه ناكام براي خوش گذراندن عيد. البته هميشه اين طور نيست، مثل ماجراي جنگ عراق و امريكا در نوروز 1381 يا قصه سوء قصد به جان سعيد حجاريان در سال 1378.امسال هم باز گويا يكي ديگر از اين استثنائات قرار است رخ دهد، منظور همين ماجراي معروف مذاكرات هستهاي است كه گويا قرار است همين سه چهار روز تكليف آن روشن شود (اگر به تعويق نيفتد) و در اين صورت قطعا برخي رسانهها ناگزيرند كه بخشهاي فوقالعادهاي به آن اختصاص دهند. خلاصه كساني كه مسوول بخش تاريخ مطبوعات هستند، در روزهاي پاياني سال به خلاف ديگر همكاران يك موضوع مهم دارند كه نبايد از آن غفلت كنند. قضيه بازميگردد به 64 سال پيش. زماني كه دقيقا در آخرين روز (29 اسفند) سال 1329پس از ماهها و بلكه سالها جنجال و درگيري، قانون ملي شدن صنعت نفت ايران تصويب شد و با اين اتفاق ايران وارد مرحلهاي نوين از تاريخ خود شد. البته تاريخ مدرن نفت ايرانيان چنان كه محمد علي موحد در مجلد چهارم خواب آشفته نفت (كه به تازگي منتشر شده است) نشان ميدهد، دستكم تا قرارداد دارسي در قريب به 30 سال پيش از آن (7 خرداد 1280) قابل پيگيري است، يعني «آن روز كه مظفرالدين شاه امضاي خود را پاي قراردادنامچهاي نهاد كه امتياز بهرهبرداري از نفت سرتاسر ايران را- به استثناي پنج ايالت شمالي هم مرز با روسيه- به آن استراليايي انگليسي تبار، ويليام ناكس دارسي، عطا ميكرد». اما با ملي شدن نفت و كارزار آنكه به نهضت ملي شدن نفت معروف شده، قصه ما و نفت به مرحلهاي تازه و پرهيجان وارد شد. درباره اين دوره زماني كوتاه (29 اسفند 1329 تا 28 مرداد 1332) تاكنون كتابها و مقالات بيشماري نوشته شده و بزرگان بسياري از اهل سياست و انديشه و تحقيق و حقوق و تاريخ نفيا يا اثباتا بدان پرداختهاند. با اين همه نظر به آن حكم معروف مورخان انگليسي كه تاريخ هيچ واقعهاي يك بار و براي هميشه نگاشته نميشود، اهالي مطبوعات و كساني از اهل رسانه كه در حوزه تاريخ قلم ميزنند، هر ساله وظيفه خود ميدانند كه با مرور 29 اسفند و خاستگاهها و پيامدهاي آن، حتي اگر سويهاي جديد را روشن نميدارند، دست كم آن را در ياد ايرانيان زنده كنند، به ويژه وقتي به تعبير آن مورخ حقوقدان نامدار «سرنوشت ما هنوز سخت با نفت گره خورده است». در دو صفحه پيش روي امسال كوشيديم در دو قسمت نخست به خود مساله نفت و پيامدهاي آن در دو نوشتار تحقيقي از محمد حسننيا و بهروز بيات سرمدي كه هر دو از محققان مبرز اين حوزهاند بپردازيم و در ادامه در بخشي جداگانه گفتوگويي با يك ديپلمات سابق داشته باشيم درباره محمد مصدق كه يكي از مهمترين چهرههايي است كه در ماجراي نفت نقشي كليدي و اساسي داشت و تاكنون درباره ميراث و كارنامهاش هزاران هزار صفحه نوشته شده است.