ادامه از صفحه اول
جزيرهاي برخورد نكنيم
ارگانهاي دولتي بايد تمام نظرها را در مدت زمان معيني جمعآوري و به آنها پاسخ دهند؛ اگر اين نظرات مناسب باشند، وارد برنامه شوند و اگر مناسب نيستند بايد پيشنهادكننده قانع شود. به عنوان مثال در طرح احياي جمعيت گرگ در امريكا حدود 12 هزار نظر و پيشنهاد و انتقاد توسط اداره حيات وحش امريكا جمعآوري شد. حدود يك سال اين 12 هزار نظر مورد بررسي قرار گرفته به آنها پاسخ داده شده و بار ديگر در معرض عموم قرار گرفت تا درباره آن نظر دهند. عدم وجود چنين شفافيتي در برنامههاي مديريت حيات وحش در ايران موجب ايجاد چالشهايي در آينده ميشود همچنين طرح را از نظرات ذينفعان و افراد مختلف محروم ميكند. ارزشي كه يوزپلنگ براي يك جامعه شهري و به دور از زيستگاه يوز دارد بسيار متفاوت با مردمي است كه در حاشيه زيستگاههاي اينگونه زندگي ميكنند. كساني كه ميخواهند در زيستگاه يوز معدن بزنند، دامدارها، پايتختنشيناني كه قصد تفرج در اين زيستگاهها را دارند همگي جزو ذينفعان هستند و بايد نظرهاي آنها لحاظ شود. اگر ما به اين مقوله بيتوجه باشيم و اين تعارضات را در ابتداي امر مورد بررسي قرار ندهيم در آينده تضاد اين منافع باعث ميشود، طرح حتي به شكست بينجامد و نمونههاي زيادي را در ايران در اين زمينه داريم كه ميتوان به آنها رجوع كرد. بنابراين در برنامه فاز سوم طرح حفاظت از يوز تعريف يك مكانيسم براي دريافت نظرات تمام ذينفعان الزامي است. مواردي كه در اين سرفصلهاي فاز سوم پيشنهاد شده موارد كلي است كه ميتواند اهداف حفاظت از هر گونه در معرض خطر انقراض را شامل شود و مختص به يوز نيست. از اين رو شايد بهتر باشد حفاظت از يوز آسيايي را در يك طرح جامعتر كه ساير گونهها را دربرميگيرد، بررسي كنيم. به عنوان مثال در بحث طعمهها، مشخص نيست چه برنامهاي وجود دارد؟ سالهاست كه قصد داريم، جمعيت طعمهها را افزايش دهيم ولي نميدانيم چقدر طعمه بيشتر مناسب است؟ چه سطحي از زيستگاه را نياز داريم؟ چند درصد از سطح كشور قرار است حفاظت شده و چه مناطقي را تحت تاثير قرار دهد؟ البته شايد اين اطلاعات وجود دارد و ما از آنها بياطلاعيم. اميدوارم در طرح جديد مديران پروژه برنامههايي براي رفع اين خلأها بگيرند و ارتباط آن با حفظ ساير گونهها را مشخص كنند. چون نميتوان پروژه بينالمللي يوز را به شكل جزيرهاي نگريست و آنها را جدا از ساير گونهها در نظر گرفت.
كارشناس حيات وحش از دانشگاه داكوتاي جنوبي
فرصتهاي توافق آب و هوايي پاريس براي ايران
بهرهبرداري از ظرفيتهاي اقتصادي، مالي، تجاري و فني و تكنولوژيك جهاني متعهد به اجراي تعهدات خود در چارچوب موافقتنامه پاريس است. اين مهم در توافقنامه پاريس نيز به صورت تلويحي به رسميت شناخته شده است به اين معنا كه كشورها متناسب با ميزان بهرهمندي از ظرفيتهاي اقتصادي و كمكهاي مالي بينالمللي و همچنين دسترسي به علوم و فنون پيشرفته در حوزه صنعتي جهان، مكلف به اجراي تعهدات پاريس خواهند بود. در واقع تصويب اين توافقنامه با تاكيد بر موضوع تحريمها و مشكلاتي كه اين تحريمها بر سر اجراي تعهدات پاريس در كشور ايجاد ميكند ميتواند، محملي براي بياثرسازي آن فراهم سازد. بنابراين در شرايط تحريمي كنوني، تعهد ايران به كاهش 12 درصدي كاهش كربن نميتواند موضوعيت داشته باشد بنابراين عضويت ايران از منظر الزامات و مباني توسعهاي، بيش از آنكه در بردارنده هزينه باشد، ايجادكننده و محرك روندهاي توسعهاي و اصلاح ساختارهاي مصرف سوخت و كاهش مخاطرات زيست محيطي است.