شاعران ايراني بيشتر اين معنا را در سرودههاي خود لحاظ كردهاند و شب فراق را از نظر طولاني و جانكاه بودن آن به شب يلدا تشبيه كردهاند كه اين معنا در شاعران سبك هندي بيشتر خودنمايي ميكند. براي نمونه برخي از ابيات كه از واژه يلدا در معاني مختلف بهره گرفتهاند، نقل ميكنم:
گر آن كيخسرو ايران و تور است / چرا بيژن شد اندر چاه يلدا- خاقاني شرواني
شد دام زير خاك ز گرد و غبار خط / زلفي كه بود از شب يلدا بلندتر- صائب تبريزي
خود بر خويش ميريزم چو شمع / با شب يلدا در آويزم چو شمع- اقبال لاهوري
كس نداند غم خسرو مگر آن كس كه مباد / بيچراغي بود اندر شب يلدا مانده- امير خسرو دهلوي
تا در سر زلفش نكني جان گرامي / پيش تو حديث شب يلدا نتوان كرد- خواجوي كرماني
مهره مهر چو از حلقه مينا بنمود/ ماه من طلعت صبح از شب يلدا بنمود- خواجوي كرماني
شب يلدا است هر تاري ز مويت وين عجب كاري / كه من روزي نميبينم، خود اين شبهاي يلدا را- سلمان ساوجي
هر چه داري در دل از مكر و رموز / پيش ما يلدا بود مانند روز- شيخ بهايي
با زلف تو قصهاي است ما را مشكل / همچون شب يلدا به درازي مشهور- عبيد زاكاني
بر من و ياران شب يلدا گذشت / بس كه ز زلف تو سخن رفت دوش- قاآني
مرا خورشيد بنمايد وصال او شب يلدا / بهروز پاك بنمايد فراق او مرا جوزا- قطران تبريزي
منت زلف تو طوق گردنم بادا كزو / حال دلها بر تو در شبهاي يلدا روشن است- كليم كاشاني
عجب گر دل من روز نديد / زلف تو صد شب يلدا دارد- محسن فيضكاشاني
گر نيابد خوي ايشان درنيابد خلق را / روز روشن در بر دانا شب يلدا بود- ناصر خسرو
ما حال خويش بيسرو بيپا نوشتهايم / روز فراق را شب يلدا نوشتهايم- نظيري نيشابوري
در باب همزماني شب يلدا با شب چله و واژه چله مواردي در ادب فارسي ديده ميشود.
فرهنگ معين ذيل واژه چله آن را برگرفته از چهل آورده و آن را مخفف واژه «چهله» قيد كرده است كه نشان دهنده گذشت يك دوره زماني معين(و نه الزاما چهل روزه) است. از نظر مفهومي «چلّه» دو موقعيت گاهشمارانه در طول يك سال خورشيدي است كه اولي در آغاز تابستان(تيرماه) است و ديگري در آغاز زمستان(دي ماه) هر كدام از اين چلهها از دو بخش بزرگ و كوچك تشكيل ميشود كه چله بزرگ 40 روز و چله كوچك 20 روز است. چله بزرگ زمستان از آغاز زمستان كه برابر است با آغاز دي ماه مطابق اول جدي و 7 دي ماه جلالي و 22 دسامبر فرانسوي شروع ميشود و مدت آن 40 روز است؛ و چله كوچك زمستان از شب دهم بهمن ماه تا پايان بهمن ماه و مدت آن 20 روز است. اما در اين مقال سوالي مطرح ميشود و آن اين است كه چرا آخرين شب آذر ماه براي اين آيين در نظر گرفته شده است.
مردم دوران باستان و از جمله ايرانيان باستان كه كشاورزي، بنيان زندگي آنان را تشكيل ميداد در طول سال با سپري شدن فصلها و به تناسب موقعيتهاي زماني طبيعي، معيشت و زندگي خود را تنظيم ميكردند. بر اثر گذشت زمان و تجربيات خودشان كارها و فعاليتهاي خود را با گردش خورشيد و تغيير فصول و بلندي و كوتاهي روز و شب و جهت و حركت و قرار ستارگان تنظيم ميكردند. آنان ملاحظه ميكردند كه در بعضي ايام و فصول روزها بسيار بلند ميشود و در نتيجه در آن روزها از روشني و نور خورشيد بيشتر ميتوانستند استفاده كنند؛ اين اعتقاد پديد آمد كه نور و روشنايي و تابش خورشيد نماد نيك و موافق بوده و با تاريكي و ظلمت شب در نبرد و كشمكشند. با اين دريافت كه كوتاهترين روزها، آخرين روز پاييز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدريج بلندتر و شبها كوتاهتر ميشوند؛ از همين رو آن را شب زايش خورشيد ناميده و آن را آغاز سال قرار دادند. با اين باور كه فرداي شب يلدا با دميدن خورشيد، روزها بلندتر ميشوند و تابش نور ايزدي افزوني مييابد، آخر پاييز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد ميخواندند و براي آن جشن بزرگي برپا ميكردند و از اين رو به دهمين ماه سال دي(دي در دين زرتشتي به معني دادار و آفريننده) ميگفتند كه ماه تولد خورشيد بود. بر اساس آنچه كه از متون تاريخي برميآيد، آداب و سنتهايي براي اين شب وجود داشته است. به باور نياكان ما براي در امان بودن از خطر اهريمن در اين شب همه دور هم جمع ميشدند و با برافروختن آتش از خورشيد طلب بركت ميكردند. آيين شب يلدا يا شب چله، خوردن آجيل مخصوص، هندوانه، انار و شيريني و ميوههاي گوناگون است كه همه جنبه نمادي دارند و نشانه بركت، تندرستي، فراواني و شادكامي هستند. در اين شب هم مثل جشن تيرگان، فال گرفتن از كتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شكستن گردو از روي پوكي يا پُري آن، آيندهگويي ميكنند. جشن شب يلدا، جشني است كه از ۷ هزار سال پيش تاكنون در ميان ايرانيان برگزار ميشود. بازگويي خاطرات و قصهگويي پدربزرگها و مادربزرگها نيز يكي از مواردي است كه يلدا را براي خانواده ايراني دلپذيرتر ميكند. اما همه اينها ترفندهايي است تا خانوادهها گرد يكديگر آيند و بلندترين شب سال را با شادي و خرسندي به سپيده برسانند. تفال به ديوان حافظ و شاهنامهخواني نيز از ديرباز در مراسم و همنشينيهاي شب يلدا رواج داشته و دارد. در سراسر ايران زمين جايي را نمييابيد كه خوردن هندوانه در شب يلدا جزو آداب و شيوه آن نباشد. در جاهاي گوناگون ايران، گونههاي تنقلات و خوراكيها به تبع شيوه زندگي مردم منطقه بهره برده ميشود اما هندوانه ميوهاي است كه هيچگاه از قلم نميافتد زيرا شمار زيادي بر اين باورند كه اگر مقداري هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و كوچك يعني زمستاني كه در پيش دارند، سرما و بيماري بر آنها غلبه نخواهد كرد. مردم شيراز در شب يلدا به شب زندهداري ميپردازند و برخي نيز بسياري از دوستان و بستگان خود را دعوت ميكنند. آنها در اين شب سفرهاي ميگسترانند كه بيشباهت به سفره هفتسين نوروز نيست و در آن آينه را جاي ميدهند. در ميان اقوام گوناگون ايران زمين كه چون رنگهاي يك رنگينكمان هر يك زيبايي و ويژگيهاي خود را دارند در اين شب نيز هر قوم و بخشي از مناطق ايران خوراكيهاي خاص خود را تهيه ميكنند. گونههاي بيشمار آجيل و تنقلاتي چون نخودچي، كشمش، حلواشكري، رنگينك و خرما و ميوههايي چون انار به ويژه هندوانه خوراكيهاي اين شب را تشكيل ميدهند. در آذربايجان مردم هندوانه چله(چيله قارپوزي) ميخوردند و باور دارند كه با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثيري ندارد. در اردبيل رسم است كه مردم، چله بزرگ را سوگند ميدهند كه زياد سخت نگيرد و معمولا گندم برشته(قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچي و كشمش ميخورند. در گيلان هندوانه را حتما فراهم ميكنند و باورمندند كه هر كس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نميكند و در زمستان سرما را حس نخواهد كرد. «آوكونوس» يكي ديگر از ميوههايي است كه در اين منطقه در شب يلدا رواج دارد و به روش خاصي تهيه ميشود. در فصل پاييز، ازگيل خام را در خمره ميريزند، خمره را پر از آب ميكنند و كمي نمك هم به آن ميافزايند و در خم را ميبندند و در گوشهاي خارج از هواي گرم اتاق ميگذارند، ازگيل سفت و خام پس از مدتي پخته و آبدار و خوشمزه ميشود. آوكونوس(ازگيل) در اغلب خانههاي گيلان تا بهار آينده يافت ميشود و هر زمان هوس كنند، ازگيل و تازه و پخته را از خم بيرون ميآورند و آن را با گلپر و نمك در سينهكش آفتاب ميخورند. بنا به روايت مردم كرمان تا سحر انتظار ميكشند تا از قارون افسانهاي استقبال كنند. قارون در پوشاك هيزمشكن براي خانوادههاي فقير تكههاي چوب ميآورد. اين چوبها به زر دگرگون ميشوند و براي آن خانواده، ثروت و روزي به همراه ميآورند.
اما در اين روزگاران كه عصر غلبه انسان بر ماشين و روابط دور مجازي نام گرفته است چرا شب يلدا به شب خانوادگي معروف شده است؟ در شرايطي كه مشغلههاي روزانه افراد، حضور مستقيم و همنشينيهاي روزانه و هفتگي و حتي ماهانه را سلب كرده است و خانوادهها كمتر در كنار هم قرار ميگيرند در عصري كه به زمانه و عصر سرعت و ماشين و غذاي آماده و اينترنت معروف شده است، همنشيني افراد و كنار هم بودن به هر بهانهاي شيرين و غنيمت است. اين بهانه چه بهتر و زيباتر كه مقارن باشد با طولانيترين شب سال و كوتاه كردن زمان ظلمت با همنشيني و كنار هم بودن افراد خانواده. در دين اسلام به صله رحم و رسيدن به اقوام و آشنايان بسيار سفارش شده و شب خانوادگي يلدا بهترين فرصت است تا خانوادهها گرد هم آيند و حضورا از احوال هم با خبر شوند. در برخي از محافل و بين جمعي از دينداران در موضوع دلايل برگزاري اين آيين و ديدگاه پيشوايان دين نسبت به آن با توجه به قديمي بودن آن نسبت به اسلام، ابهاماتي وجود دارد. در اين باره اجمالا بايد گفت كه هر آيين و سنتي بدون ترديد بازمانده باورهاي بسيار كهن و برداشت هر قوم از پديدههاي طبيعي پيرامون خويش است. براي رخنه به اين باورها، بررسي دقيق اساطير و رمزپردازيها يكي از راههاي اساسي كشف اساس اين باورهاست. يلدا به عنوان يكي از مناسبتهايي كه ايرانيان از 7هزار سال پيش آن را گرامي داشتهاند، آشكارا وابستگي انسان به طبيعت را حكايت ميكند كه اين وابستگي بيشتر به سبب نقش و تاثير طبيعت در زندگي اجتماعي و اقتصادي او بوده است. اين آيين كهن همانا كه بازمانده يكي از كهنترين اساطير آفرينش و تجديد حيات كيهاني در اعتقادات و باورهاي هزاران سال پيش اقوام ايراني است. اما در مورد نظر اسلام و پيشوايان ديني، روايت يا نظر خاصي در كتب معتبر اسلامي در مورد يلدا نديدهام اما در مورد نوروز روايات متعددي در كتب روايي ما وجود دارد. البته هيچ مطلبي در مورد نفي اين مناسبت و نهي دينداران از برگزاري آن مشاهده نميشود. من معتقدم رو در رو قرار دادن مناسبتهاي ديني و ملي كار سنجيدهاي نيست. طبعا مردم متدين ما شعائر مذهبي و ديني را با اشتياق و اعتقاد پاس ميدارند و پاسداشت مناسبتهايي از قبيل شب يلدا، چهارشنبهسوري، نوروز و... كه منافاتي با آموزههاي ديني ندارند نه تنها نبايد مذموم تلقي شود بلكه به دليل فوايد مترتب بر آنها ميتواند بسيار مفيد ارزيابي شود. از عمدهترين فوايد برگزاري اين آيينها، إيجاد نشاط و شادابي در خانوادهها و استحكام بنيادهاي خانواده اعم از والدين با همديگر و فرزندان و فرزندان با هم است. هرچند در مناسبتهايي از اين قبيل كه دايره حاضران بعضا وسيعتر بوده و افراد بيشتري از خويشاوندان را شامل ميشود به نوعي صله ارحام تلقي ميشود كه از اخلاقيات پسنديده و مطرح در اعتقادات ما و تعاليم نبوي و ائمه اطهار است. همين صله ارحام و نزديكي افراد خانواده به همديگر، نوعي ممارست روحي پديد ميآورد و روحيه حضور در كارهاي جمعي براي جامعه را تقويت ميكند. اجمالا اينكه برگزاري آيينهايي از قبيل شب يلدا حتما منافع جدي در راستاي ايجاد نشاط روحي، تقويت حس انساندوستي و كمك به ديگران و شكرگزاري از نعمتهاي رنگارنگ خداوند را در انسانها ايجاد ميكند.
درباره تقارن شب يلدا با كريسمس و نقش ايزدمهر در مراسم شب چله و تقليد مسيحيان از اين آيين در شب كريسمس نيز مواردي وجود دارد كه ذكر آن را خالي از لطف نميدانم. اجمالا بايد متذكر شوم كه 7 هزار سال پيش نياكان ما به دانش گاهشماري دست پيدا كردند و دريافتند كه نخستين شب زمستان بلندترين شب سال است. از سويي در باور نياكان ما شب يلدا، شب زادروز ايزدمهر يا ميتراست. مهر به معناي خورشيد است و تاريخ پرستش آن در ميان ايرانيها و آرياييها به پيش از دين زرتشت بازميگردد كه پس از ظهور زرتشت اين پيامبر او را اهورامزدا تعريف كرد. يكي از ايزدان اهورايي مهر بود كه هماكنون بخشي از اوستا به نامش نامگذاري شده است.در «مهريشت» اوستا آمده است؛«مهر از آسمان با هزاران چشم بر ايراني مينگرد تا دروغي نگويد» نقش ايزدمهر در مراسم شب چله و تقليد مسيحيان از اين آيين در شب كريسمس موضوعي است كه در تاريخ اشارات فراواني به آن شده است. واژه يلدا سُرياني و به معني ولادت است، ولادت خورشيد(مهر، ميترا) است كه روميان آن را ناتاليس يعني روز تولد(مهر) شكستناپذير ناميدهاند. بعضي گفتهاند يلدا نام يكي از ملازمان عيسي عليهالسلام هم بوده است، شادروان دكتر محمد معين به نقل از تذكره «دانشمندان آذربايجان» تاليف مرحوم محمدعلي تربيت يلدا را كلمهاي سُرياني به معني همان ميلاد عربي و فارسي دانسته است كه چون با ميلاد مسيح(ع) تطبيق ميكرده، بدين نام خوانده شده است. همچنين در يادداشتهاي شادروان علامه محمد قزويني بر برهان نقل شده كه سخن مرحوم تربيت به غايت صحيح و صواب است. بعضي شاعران پارسي نظير معزي نيشابوري و سنايي در اشعار خود از رابطهاي ميان مسيح و يلدا سخن گفتهاند مثل اين بيت سنايي: «به صاحب دولتي پيوند اگر نامي همي جويي / كه از يك چاكري عيسي چنان معروف شد». بعضي فرهنگنويسان(از جمله مولف برهان) چنين پنداشتهاند كه «يلدا» نام يكي از ملازمان حضرت عيسي(ع) بوده در حالي كه چنين نامي در زمره ملازمان آن حضرت در هيچ مأخذي ديده نشده است. و «چاكري عيسي كردن» در بيت سنايي به معني اختصاص يافتن زمان مزبور به ولادت وي است. اجمالا اينكه حتي پس از گسترش دين مسيحيت، باز كشيشان نتوانستند از گرفتن جشنهايي مانند يلدا جلوگيري كنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ اين شب را زادروز تولد عيسي معرفي كنند تا روز ۲۵ دسامبر را به بهانه تولد عيسي جشن بگيرند نه تولد ايزدمهر. هنگامي كه به آيين و مراسم مسيحيان در كريسمس نگاه ميكنيم بسياري از نشانههاي ايراني اين مراسم را درمييابيم. ايرانيان قديم در شب چله درخت سروي را با دو رشته نوار نقرهاي و طلايي ميآراستند. بعدها مسيحيان درخت كاج را به تقليد از مهرپرستان و ايرانيان تزيين كردند. مهر از دوشيزه باكرهاي به نام آناهيتا در درون غاري زاده شد كه بعدها مسيحيان عيسي را جايگزين مهر و مريم را جايگزين آناهيتا قرار دادند. يكي ديگر از وامگيريهاي مسيحيان از مهرپرستان، روز مقدس مسيحي يعني يكشنبه است. اما بعضي آداب و رسوم ويژه ايرانيان و كشورهاي حوزه تمدن ايراني ويژه شب يلدا وجود دارد كه با گذشت سالها بر رونق آن افزوده ميشود. از جمله آيينهاي شب يلدا در ايران - و برخي كشورهاي آسياي مركزي، قفقاز، شبهقاره هند و...- تفال با ديوان حافظ است. مردم ديوان اشعار لسانالغيب را با نيت بهروزي و شادكامي ميگشايند و فال دل خويش را از او طلب ميكنند. حضرت حافظ براي تمام نيات دروني انسانها پاسخي دارد و هر كس بنا به فراخور حال و روزگارش نيتي را از دل ميگذراند و با گشودن ديوان حافظ و گرفتن فال خويش، سعي بر رسيدن به پاسخ نيت دروني خود دارند. لسانالغيب به دليل موانست با قرآن كريم و نيز بلاغت سخن، اشعاري را در برابر گشاينده ديوان خود مينهد كه پاسخ نيات دروني فرد است. فال حافظ با ديوان حافظ در بين ايرانيان يك رسم عمومي است. ديوان شعر خواجه شمسالدين حافظ شيرازي از پر طرفدارترين كتبي است كه در خانه هر ايراني وجود دارد. ايرانيان براي تفنن و شايد براي تصميمگيري با زدن فال به اين ديوان فرصتي براي خواندن شعر و تفسير آن به خير و صلاح يا به شر و ناصواب پيدا ميكنند. در برخي ديگر از جاهاي اين پهنه جغرافيايي و فرهنگي به ويژه ايران و تاجيكستان علاوه بر حافظخواني، شاهنامهخواني نيز رواج دارد. شاهنامهخواني در واقع خواندن اشعار شاهنامه فردوسي به آواز مخصوص است كه در گذشته در بسياري مجالس از جمله همين شبنشيني شب يلدا رواج داشته است. در گذشته به دليل نبود وسايل ارتباط جمعي و سرگرميهاي امروزين كه افراد را اغلب منزوي ميكند، خواندن داستانهاي اساطير و پهلوانان توسط شاهنامهخوان براي مستمعين جذاب بوده است. در گذشته شاهنامهخواني در دو مجلس مختلف اجرا ميشده است يكي مجالس خوانين و اشراف و ديگري در قهوهخانهها. شاهنامهخواني در مجالس خوانين به صورت نشسته و در قهوهخانهها به صورت ايستاده اجرا ميشده است. شاهنامهخواني هميشه به صورت انفرادي يا چند نفري اجرا ميشده كه در مراسم و آيين شب يلدا به صورت انفرادي براي ميهمانان اجرا ميشده است. امپراتور كنستانتين اول -كه به نام پدر كليسا مشهور است و سالها بعد پايتخت روم شرقي را بنا كرد و به نام خود قسطنطنيه ناميد- در سال 312 ايتاليا و رم را تسخير و به خاطر علاقهاش به دين مسيح در سال 313 فرماني را در ميلان براي آزادي و برابري مذاهب صادر كرد. سپس براي جلوگيري از نفوذ و شيوع آيين ميترا و برپايي جشن يلدا در امپراتوري رم دستور داد كه چون مسيحيان نيز حضرت عيسي را مظهر نور ميدانند، يلدا را به عنوان روز تولد مسيح جشن بگيرند.