وقف؛ رضاي خالق و راحتي خلايق
نيوشا طبيبي
برپاماندن هويت تاريخي - جغرافيايي و فرهنگي ايران بر پايه تلاش و مشاركت همه ملت براي آباداني كشور بوده. سرزميني خشك با طبيعتي نهچندان موافق و امكاناتي كه بالقوه است و بايد به فعل آيد، به ناچار شرايطي سخت براي تمدنسازي دارد. از ديرباز سنت «وقفِ» تاسيسات عمومي راهحلي بود كه ايرانيان براي آباداني كشور خود برگزيدند. حفر قنات، كاري است كه با معيارهاي امروز مردم ما، بر عهده دولت است و اگر مردم آن روزگار مثل امروز ما فكر ميكردند بايد مينشستند تا حكومت مركزي دست به كار شود و اقدام به حفر قنات و كاريز و شبكه آبرساني كند. بعد هم مواظبت و نگهداري از آن را بر عهده بگيرد و ما آب را مصرف كنيم و پولي اندك بابت آن بدهيم. اگر پدران و مادران ما نشسته بودند، ايران به وجود نميآمد و قرنها بر پا نميماند.بزرگاني پا به عرصه ميگذاشتند و خود مدرسه و قنات و مسجد و كاروانسرا ميساختهاند و جاده ميكشيدند و بيمارستان تاسيس ميكردند. بيآنكه از حكومت زميني بگيرند و وامي تقاضا كنند. آنها اين امور را براي رضاي خالق و راحتي خلايق و آباداني سرزمين خويش انجام ميدادهاند.
نگاهي به زندگي بزرگترين واقف تاريخ ايران يعني حاج حسين آقاي ملك بيندازيد و ببينيد كه اين مرد بزرگ چه تاسيساتي را وقف فرموده، چه گنجينههايي را گرد آورده و براي استفاده نسلهاي بعد در اختيار گذاشته و چه جمعيت بزرگي را خانه و زندگي بخشيده.
پس از برقراري درآمد نفت، دولت اندك اندك تمامي مسووليت اداره كشور را بر عهده گرفت و مردم رفته رفته به مصرف كنندگاني تبديل شدند كه به دريافت كالا و خدمات ارزان كه دولت بابت آنها يارانه پرداخت ميكرد عادت كرده بودند. حكومت پهلوي آنقدر سياهي و سوءتدبير داشت كه با چنين تمهيداتي و خرج كردن از ثروتهاي ملي ميخواست براي خود مشروعيت و مقبوليت خريداري كند. ميراث اين تدبير سياه و مضر به ناچار به انقلاب اسلامي رسيد.يكي از مضار برقراري نظام يارانهاي پيش از انقلاب اسلامي، عوض كردن الگوي مصرف خانوارهاي ايراني بود. ما كه صرفه جويي و استفاده حداكثري از مواد و مصالح و خوردنيها و پوشيدنيها و سوخت و... عادت ديرينهمان بود، اندكاندك تبديل به ملتي شديم كه بيمحابا مصرف ميكنيم. همانقدر كه نان ميخوريم دور ميريزيم، بي ملاحظه سوخت مصرف ميكنيم و سرمايههاي ملي را با گشادهدستي و سوءمصرف از دست ميدهيم و ميسوزانيم.
گران شدن اجناس و مواد غذايي شايد فرصتي است كه به الگوهاي سنتي مصرف بازگرديم. اگر نان به قيمت واقعي به فروش برسد و پول يارانه آرد خرج ايجاد شغل و شكوفايي صنعتي شود بهتر است يا كماكان نفت بفروشيم و بابت ناني كه در سطل زباله ميريزيم خرج كنيم؟ رفاه و آباداني و شكوفايي بيعبور از مسيري سخت و دشوار به دست نميآيد. الگوهاي سنتي ايراني مصرف، ما را به استفاده حداكثري و صحيح از منابع هدايت ميكند.
تمدن ما را تمدن كاريزي يا قناتي هم ميگويند؛ تمدني كه شالودهاش بر كاريز و قنات است و لاجرم بر همان سبك و سياق با مصرف صحيح و متناسب نسبتي تمام و كمال دارد.
اين سرزمين بر پايه حركتهاي اجتماعي خودجوش و سنتهاي خيرخواهانه و نوعدوستانه باليده، فقط در يك قرن اخير است كه مردم ايران كمكم كارها را واگذاشتهاند و همهچيز را از دولت ميخواهند. روشن است كه هيچ دولتي نميتواند به تمامي خواستههاي مردم جامه عمل بپوشاند. اگر به شيوه گذشتگان بازگرديم و سنتهاي نيكويي چون وقف و كار عام المنفعه را سرلوحه قرار دهيم، ميتوانيم بسياري از كاستيها را رفع كنيم. كار عمومي در قالب سازمانهاي مردمنهاد براي توانمندسازي روستاييان و اقشار كمدرآمد و با هدف محروميتزدايي و ارتقاي فرهنگي ميتواند يكي از اقسام وقف نوين باشد.