گداها و آنچه شهرهاي
كوچك ندارند
محمد حسيني
اواخر هفته قبل با مادرم به شهر زادگاهمان رفتيم تا پس از مرگ مادربزرگ مهربانم، هم هوايي تازه كنيم و هم يادي كنيم از عزيز تازه سفر كردهمان. تا رسيديم بلافاصله به دارالسلام رفتيم و اندكي نان برنجي كرمانشاهي و هم به رسم يادبود سه شاخه گل گرفتيم. نان برنجي را باز كرديم و براي خيرات به رهگذران تعارف زديم و گلها را هم مادرم بر مزار مادربزرگ پرپر كرد. پس از دقايقي به ناگهان يكي، دو نفر از گداهاي آن حوالي با هجومي آني، نان برنجي را تماما بردند و همچنين گلهاي پرپر شده را نيز!
هاج و واج نگاهشان ميكرديم كه چرا چنين ميكنند! از آنجا كه بر گشتيم براي خريد سوغاتي داخل مغازهاي رفتيم، باز همين گداهاي سمج حضور پررنگي داشتند. روش كارشان اين است كه به زور و با اصرار بسيار طلب پول ميكنند اگر دادي رهايت ميكنند؛ در غير اين صورت طلب جنس خوراكي ميكنند به هر حال مجبوري يكي را براي رهايي پرداخت كني. اين بينواهاي سمج همه جا بودند از رستورانها بگير تا مغازهها و قبرستان و زيارتگاه و مناطق تفريحي!
به راستي علت وجود اين همه گدا و گرفتار، غير از نداري و فقر مادي و معنوي چيست؟
آن زيبايي و منش آبرو داري، در شهرهاي كوچكي كه سرمايه و دارايي و اشتغالي نيست انگار به كلي درهم پيچيده شده! بيكاري و تنگدستي و نبود فرصتهاي شغلي مناسب و درخور، ميرود كه مرز اخلاق انساني و منش زندگي آبرومندانه را نابود كند و چه بسا كه كرده باشد.
همه شهر در تصرف اين قشر بود هرجا كه پا ميگذاري! آدم به ياد فيلمهاي قحطي پس از جنگ جهاني اول و دوم يا شايد دوران قبل از توسعه بسياري از كشورها، مانند ژاپن يا شايد كره شمالي كنوني ميافتد. صف گداهاي ملتمسِ بيپناه از يك طرف، فقر و نداري و اوضاع اقتصادي ناگوار اين شهرستانهاي دور از مركز از طرف ديگر، هر روز وضعيت رفتاري مبتني بر اصالت را بدتر ميكند. اين حاصل بي توجهي كامل دولت و حاكميت به مناطق محروم و نيمهمحروم و شهرستانهاست، اين وضعيت حاصل وجود تبعيض بين شهرهاي كلاني مانند تهران و اصفهان و يزد و شيراز و تبريز و مشهد و كرج با ساير شهرستانهاي بيامكانات و خالي از فرصتهاي شغلي است، اين نابرابري و نابسامانيها، حاصل تبعيض در بُروز و ظُهور امكانات و منابع، فرصتها و استعدادها، خدمات و تجهيزات، سرمايهگذاري و زيرساختهاست.
كار و منبع درآمد ميخواهي كلانشهرها! دكتر و دوا و داروخانه مجهز و بيمارستان ميخواهي كلانشهرها، تفريح و سينما و موزه و تئاتر و كنسرت و سرگرمي و گذران ساده زندگي ميخواهي باز كلانشهرها... ولي شهرهاي كوچك؟