ليوك اونيل
ترجمه: فريده وكيلي
زمين را از فضا به تصوير بكشيد؛ آبي روشن اقيانوسها، ابرهاي سفيد تاب خورده. تجسم اين تصوير در ذهن همه ما بسيار آسان است، اما هميشه اينطور نبوده است.
زمين براي اولينبار با تمام شكوه و عظمت خود 50 سال پيش و در شب كريسمس توسط عكسي كه از آن گرفته شد، رويت شد. عكسي كه نه تنها نحوه تفكر ما را نسبت به فضا، بلكه تفكر ما نسبت به زمين و موقعيت ما در جهان را تغيير داد.
عكس در يك گردش فضايي گرفته شده بود. سرگرد ويليام آندرس و باقي گروه آپولو8 كاملا از فشار ناشي از ماموريت خود به دور مدار ماه و امر خطير قدم گذاشتن روي كره ماه براي اولينبار آگاه بودند.
آندرس چند سال پيش در مركز فضايي «جانسون» اين تجربه را در گفتوگويي از مستند بي.بي.سي بازگو كرد. او گفت: «همانطور كه در حال صعود در فضا بودند براي يك لحظه استراليا را ميبينند.» آندرس تلاش ميكند تا شهر زادگاهش سنديهگو را بيابد، ولي پوشيده از مه بود.
زماني كه در فاصله كاملا دور از زمين به تماشاي آن ميپردازند، آندرس يك گوي نوراني در پشت سر خود مييابد كه هيبت آن ثبت نميشود.
آندرس ميگويد: «همان موقع بود كه فكر كردم آن پايين جاي قشنگي است. مانند كره جغرافيا روي ميز معلم مدرسه بود، اما بدون تقسيمات كشوري. حدود 25000 مايل دور بوديم ولي شما هنوز ميتوانستيد قارهها را تشخيص دهيد.»
بعد از دو يا سه دور گردش به دور ماه، او و تيم همراهش شروع به عكسبرداري ميكنند. آندرس ميگويد: «نميدانم چه كسي گفت، شايد همه با هم گفتيم، اوه خداي من به اون نگاه كن و زمين بالا آمد. ما روي زمين توجيه نشده بوديم كه چه كار كنيم. من به شوخي گفتم، خب اين جزو برنامه پرواز نيست و بقيه سر من فرياد ميزدند كه دوربينهاي عكاسي را به آنها بدهم. تنها من دوربين رنگي با لنز بلند داشتم. بنابراين من يك دوربين سياه و سفيد را به سمت برومن پرتاب كردم. يادم نميآيد چه كسي آن را گرفت. همه براي دوربين فرياد ميزدند و ما شروع كرديم به عكس گرفتن.»
«طلوع زمين» نامي كه به عكس نمادين آندرس داده شد، يكي از به ياد ماندنيترين عكسهاي تاريخ سفرهاي فضايي است، اگر نگوييم تاريخ بشري. فرانك بورمن، فرمانده اين ماموريت پس از سالها با ديدن عكس ميگويد: كلمات براي من و همراهانم براي بيان آن لحظه قاصر بودند. او گفت: «فكر نميكنم، در كل شكوه آنچه ديديم را ثبت كرده باشيم.»
آرچي بالد مك ليش شاعر، مانند بقيه كه هنوز روي كره زمين بودند با ديدن تصاوير ارسال شده در تلويزيون سياه و سفيد، خود را جاي فضانوردان گذاشت و تلاش كرد آن شكوهي را كه آنها تجربه ميكردند تحت عنوان «تاثير اجمالي» بيان كند. روايتي كه اينطور در «نيويوركتايمز» و در روز كريسمس منتشر شد: «ديدن زمين آنگونه كه واقعا هست، كوچك، آبي و زيبا در آن سكوت ابدي كه شناور است، ديدن خودمان است سوار بر زمين با يكديگر، برادراني روي آن گوي درخشان و زيبا در آن سرماي ابدي، برادراني كه اكنون ميدانند واقعا برادرند... به يكباره زمين ديگر مركز جهان نبود.»
هر چند به لحاظ منطقي بسياري اين را ميدانستند، اما عكس آندرس تاييدي بود بر آن. نويسندگان، روياپردازان و دانشمندان اغلب پس از سالها به آن حس جابهجايي فلكي باز ميگردند. دن دليلو در سال 1983، در داستان كوتاه «لحظات انساني در جنگ جهاني سوم» شخصيتي را بر اساس ديدگاه آندرس شكل ميدهد. او مينويسد: «اين چشمانداز مانند پاسخي است به يك عمر پرسش و آرزوهاي نامعلوم.»
بعد از پايان ماموريت اين عكس زينتبخش آخرين شماره مجله تايم در آن سال ميشود با عنوان: «طلوع». سرنشينان آپولو 8 در حالي كه زمين در مقابل آنها طلوع ميكرد، كتاب سفر پيدايش را ميخواندند، در مقابله با كره ماه فاقد حيات. آندرس ميگويد: «خداوند در ابتدا بهشت و زمين را آفريد.»
براي فضانوردان و باقي ما روي كره زمين انگار چيز تازهاي متولد شده بود و ما ميتوانستيم براي اولينبار همه با هم آن را مشاهده كنيم. ما خودمان را ديديم.