سياست بدون مشاركت؟
حتي اگر يك ايده درست و اجرايي در ذهن خود دارد بايد بكوشد كه آن را از زبان ديگران درآورده و اجرايي كند. هيچ شكستي براي يك سياستمدار بدتر از تنها شدن نيست. اين برخلاف دانشمند است كه ميتواند تنهاي تنها باشد. زيرا دانش در فرد متجلي ميشود ولي سياست در جمع و كنش جمعي است كه معنا دارد.
از سوي ديگر سياستمدار بايد به ديگران اعتماد كند؛ البته با حفظ احتياط، بياعتمادي به همراهانش موجب بياعتمادي متقابل ميشود. در شرايط كنوني جامعه ايران هر سياستمداري بايد بكوشد كه دو مخالف خود را تبديل به يك مخالف كند و هزار دوست خود را تبديل به 10 هزار نمايد. اين كار لزوما معادل ناديده گرفتن اصول نيست. چه بسا با يك گفتوگوي صميمانه و يك برخورد انساني و اخلاقي ميتوان بسياري از اين اهداف را محقق كرد. بهتر از همه استفاده از ادبيات انساني و درست است كه عاري از توهين و تحقير باشد. اينها رمز نفوذ سياستمدار در همراهان است.
متاسفانه آقاي روحاني از حيث اين ويژگيها و بهطور مشخص از حيث جلب مشاركت و همراهي با ديگران و نهادينه كردن اعتماد در دولت و ساير نهادهاي مرتبط و نيز استفاده از ادبيات همدلانه، در حد مورد نياز شرايطِ امروز ايران عمل نكرده است. بنده بطور مشخص بارها از طريق برخي از كساني كه ارتباط دارند، نظر انتقادي خود را با مصاديق بيان كردهام. ادبيات ايشان، تكگوييها، استفاده از لغاتي كه فاصلهها را زيادتر ميكند، كمبود ارتباطات چهره به چهره با همراهان و مديرانش و... ممكن است منجر به آن شود كه حلقه سياست دولت كوچك و كوچكتر شود. امروز عدم موفقيت دولت گريبان همه جامعه را ميگيرد. بنابراين هيچكس نبايد درصدد تضعيف دولت باشد ولي اگر به نقد علاقهمندان بيتوجهي شود در نهايت مخالفتها و بيتفاوتيها از جايي بيرون ميزند كه پيشبيني نميشوند. (من حيث لايتحسب) اميدواريم كه در اين زمينه تغيير رفتاري را شاهد باشيم. فراموش نكنيم ركن سياست، مشاركت است و بقيه آن حاشيه است.
در مورد انتشار بوي بد در تهران من هم سوال دارم
درحالي كه بايد در كلانشهري مانند تهران با 9 ميليون جمعيت و 700 كيلومتر مربع، منافع شهروندي بيش از هر چيزي مورد توجه قرار داشته باشد. در مورد حادثه ياد شده 3 نظريه اصلي وجود دارد. يكي از نظريهها دليل بروز اين رخداد را انتشار گاز شناسايي كه براي تشخيص نشتيها به كار ميرود، عنوان ميكند. دومين نظريه چاههاي جذبي و چاه فاضلاب پلاسكو و گازهاي انباشته شده در آن را عامل اين حادثه ميداند و بالاخره سومين نظريه نيز انتشار بوي مواد مخدر صنعتي را كه به شكل غيرقانوني و سياه در برخي از نقاط شهر توليد ميشود، منشأ بوي مرموز روز چهارشنبه ميداند. اما گذشته از اين مسائل انتظار ما از مسوولان امر اين است كه پالسها و نشانههايي اينچنيني را جدي بگيرند و تلاش كنند تا در كنار يكديگر و با هارموني مشخصي حوادثي اينچنيني را دنبال و رسيدگي كنند. و بالاخره اينكه اگر اين گاز خداي ناكرده گازي سمي و خطرناك بود، آن وقت تكليف تبعات انتشار آن را چگونه ميخواستيم جبران كنيم؟ آن هم درحالي كه هنوز بعد از چند روز نتوانستهايم حتي به اين سوال جواب دهيم كه منشأ انتشار اين بو چه بوده است!؟