درباره ويلارد ون اورمان كواين
( 2000 - 1908 )
فيلسوف امريكايي
جي جي اوكانر ويي اف رابرتسون
ترجمه: فريده وكيلي
پدر «ويلارد ون كواين» كلويد رابرت كواين، مهندسي بود كه شركت تجهيزات آكرون را تاسيس كرد، مادر او هاريت ون اورمان يك معلم بود. ويلارد(نزد دوستانش با نام ون شناخته شده بود) كوچكترين پسر خانواده بود. علايق او در مدرسه بيشتر موضوعات علمي بود اما از نوجواني به سوالات فلسفي علاقه نشان ميداد. براي مثال هنگامي كه او 9 سال بيشتر نداشت، مفهوم بهشت و جهنم ذهن او را درگير ميكند. برادر بزرگتر او، ويليام، كتاب «پراگماتيسم» جيمز را قبل از پايان مدرسه به او ميدهد و كتاب او را مجذوب ميكند. «كواين» پس از اتمام مدرسه به كالج اوبرلين در شهر اوبرلين اوهايو ميرود، جايي كه برادر او هم تحصيل كرده بود. يكي از همكلاسيها به او پيشنهاد ميكند، كارهاي برتراند راسل را مطالعه كند و در واقع خواندن كتاب «اصول رياضيات» راسل و وايتهد خيلي زود او را متقاعد ميكند كه او بايد رياضيات را به عنوان رشته اصلي و فلسفه رياضيات را به عنوان رشته فرعي خود دنبال كند. «او گرادي» درباره او مينويسد:«سالهايي را كه «كواين» در اوبرلين گذراند، دوران بينظيري بود. خانهاي كه در آن اقامت داشت، سرشار بود از روح همبستگي خانوادگي و «مجموعه ايدهآلي براي رشد قابليتها». اشتياق او براي درك عالم كيهاني با مطالعه راسل بيشتر شد.» او سال 1930 از دانشگاه اوبرلين فارغالتحصيل شد و بورسيهاي را براي گذراندن دوره دكتري در دانشگاه هاروارد كسب كرد. او پس از سكونت در هاروارد بلافاصله با نائومي كليتون كه از كالج اوبرلين با او آشنا بود، ازدواج ميكند. «كواين» دكتراي خود را ظرف دو سال تحت نظارت آلفرد نورت وايتهد به پايان ميبرد. وايتهد او را به راسل كه براي سخنراني به هاروارد آمده بود، معرفي ميكند و از آن زمان «كواين» مكاتبه با راسل را آغاز ميكند. پس از دريافت مدرك دكتراي فلسفه از دانشگاه هاروارد در سال 1932 كواين سال بعد را كه شايد مهمترين سال در آينده تحقيقاتي او به حساب آيد اينچنين توصيف ميكند:«در سال 1932 من دكتراي خود را گرفته و با همسر اول خود- كه حالا همسفر من بود- ازدواج كردم. »
در واقع سال بينظيري بود براي كواين كه توانست با كمك هزينه مسافرتي اروپا را ببيند. او در وين فيليپ فرانك، موريس اشليك و ساير اعضا حلقه «مثبتگرايان منطقي» وين را ملاقات كرد. او همچنين فيلسوف بريتانيايي «اي جي آير» و «كورت گودل» را در اين سفر ملاقات كرد. «كواين» قبل از آنكه براي مطالعه زير نظر «رادولف كارنپ» به پراگ برود 6 هفته را در ورشو نزد «تارسكي» ميگذراند. «كواين» به گفته خود «شاگرد مشتاق» كشفيات «كارنپ» ميشود:«... مانند اين بود كه با يك معلم زنده شعلهور شوي تا با يك كتاب مرده.» «كواين» پس از بازگشت به هاروارد به عنوان استاديار، در سال 1933، اولين كتاب خود به نام «يك سيستم لجستيكي» يا همان پاياننامه دكتراي خود را منتشر ميكند. از اين تاريخ تا وقفه كاري او به واسطه خدمت دوران جنگ، تحقيقات «كواين» عمدتا روي منطق با انگيزه فلسفي بود. يكي از مهمترين مقالههاي او كه در طول اين مدت در مجله ماهانه «رياضيات امريكايي» در سال 1937 به چاپ رسيد، مقاله «مبناي جديد براي منطق رياضي» بود. او در اين مقاله نوآوري خود از سيستم خلاف قاعده تئوري مجموعهها را ارايه ميدهد. «كواين» مدلي براي تئوري خود عرضه نميكند. اين خود معضلي براي منطقيون رياضي ميشود و در عين حال آن را جذاب ميكند. «كواين» در سال 1936 به سمت استاد فلسفه منصوب ميشود. او بعدها درباره تدريس خود در اين دوره كاري مينويسد:«انتصاب من در دپارتمان فلسفه بود. من منطق رياضي و تئوري مجموعهها را به عنوان يك دوره عمومي منطق در فلسفه آموزش ميدادم. هاروارد من را آزاد ميگذاشت تا علايق خود را تدريس كنم و از اين بابت خوب بود. من يك دوره از فلسفه را بر اساس انتخاب و نظرات خودم به علاقهمندان تدريس كردم.» سال 1940 براي «كواين» در هاروارد بسيار هيجانانگيز بود زيرا هم «كارنپ» و هم «تارسكي» هر دو براي بازديد به هاروارد ميآيند و هر سه آنها بر موضوع منطق پوزيتيويسم(مثبتگرايي) مناظره ميكردند. اگرچه «كواين» رفاقت پايداري با «كارنپ» داشت ولي در بسياري از موضوعات فلسفي مواضع مختلف داشتند كه به چالشهاي سرزنده و با نشاطي منتهي ميشد.
«كواين» در سال 1941 به استادي دانشگاه ترفيع مييابد اما بلافاصله به واسطه جنگ جهاني دوم به خدمت در جنگ گماشته ميشود. او از سال 1942 به مدت 4 سال در بخش اطلاعات نيروي دريايي ايالات متحده امريكا ابتدا به عنوان ستوان و در پايان به عنوان فرمانده، پيغامهاي ارسالي از زيردرياييهاي آلماني را رمزگشايي ميكرد. او بعدها درباره اين رمزگشاييها مينويسد:«آلمانيها رمزگذاريهاي پيچيده و متكثري داشتند. هر روز چيدمان متفاوتي را به دستگاه ميدادند. ما از راه دشواري، پيام يك زيردريايي را از طريق جهتياب رهگيري ميكرديم. ما از روي پيغامهاي فرستاده شده روزهاي قبل ميدانستيم كه از يك قرارگاه سوختگيري ارسال شده است بنابراين يك حدس خوب اين بود كه بعضي كلمات براي «سوختگيري» به كار ميروند. سپس اگر افراد ما ميتوانستند كلمات را تنظيم كنند، ميتوانستند آن را تعميم دهند.» در سال 1945 «كواين» و همسرش با دو دختر از هم جدا ميشوند و دو سال بعد طلاق ميگيرند. او در سال 1948 به هاروارد برميگردد و به مقام پروفسوري ترفيع مييابد و در همان سال با همسر دوم خود مارجوري بوينتون كه در دوران خدمت نيروي دريايي با او آشنا شده بود، ازدواج ميكند. او از همسر دوم خود دو فرزند، يك دختر و يك پسر داشت. در طول سالهاي 1953 و 1954 كواين استاد مدعو در آكسفورد بود و در همين مدت، كتاب «از ديدگاه منطقي» كه مجموعه مقالات قبلياش بود را به چاپ ميرساند. يكي از مقالات اين كتاب به نام «دو جزم تجربهگرايي» كه بار اول در سال 1951 منتشر شد، او را با عنوان پروفسور پيشتاز به شهرت ميرساند. «كواين» در سال 1956 به مقام «پروفسور ادگار پيرس فلسفه» در دانشگاه هاروارد نايل ميشود و تا زمان بازنشستگي در سال 1978 در اين پست باقي ميماند. شوق او براي سفر بعد از بازنشستگياش ادامه داشت و او در طول زندگي خود به 118 كشور سفر كرد.