برخيز و اول بكش (120)
فصل دوازدهم
غرور- شروع عمليات عنتبه
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
با زندانيان آلماني كاملا روند متفاوتي در پيش گرفته شد. آنها توسط افراد شينبت به طور مودبانه مورد پرسش قرار گرفتند. ژنرال شلومو گزيت، رييس آمان، محل بازجويي را بازديد كرده بود. او گفته بود، «بانو [شولتز] تاثير فوقالعادهاي ميگذاشت. يك زن خيلي قوي بود، خودش را و اطرافيانش را با دست آهنين كنترل ميكرد. آن نفر (بازجو) خيلي ضعيف بود.» در پايان، هادر، فردي كه بازجويي را آرام و با شيوه حيلهگرانه پيش ميبرد با سخنرانيهاي نرم و ظاهر بيضررش بر شولتز غلبه كرد.
آن دو آلماني اعتراف كردند و گناهكار شناخته شدند و اطلاعاتي هم درباره حداد دادند. هادر گفته بود: «آنها به ما اطلاعات خيلي زيادي دادند از جمله طرحهاي حملات تروريستي آينده. در تمام مدت بازجويي زني كه از طرف موساد [مترجم آلماني- عبري] نشسته بود به من به زبان عبري ميگفت كه دوست دارد او را تكه و پاره كند.»
قبل از آنكه ما از هم جدا شويم دست شولتز را گرفتم و پرسيدم: «برژيت يك روزي تو به آلمان برميگردي و دوستانت به تو ميگويند كه بايد هري- اسمي كه من را با آن ميشناخت- را بكشي. تو چه ميكني ؟» او بدون هيج مكثي پاسخ داد: «هري، بعد از اين همه كاري كه تو براي من انجام دادي، نميتوانم تو را بكشم.» من خيلي خوشم آمد. فكر كردم كه حداقل شايد چيزي براي بهتر شدن در او تغيير كرده. اما او اضافه كرد: «اما از فرد ديگري ميخواهم كه تو را بكشد.»
در 27 ژوئن سال 1976، شش ماه پس از آنكه حمله كنيا خنثي شد، رابين و كابينهاش براي يك نشست در دفتر نخستوزير واقع در كي ريا- سارونا در تل آويو دور هم جمع شدند.
وزيران در حال بحث روي طرح پيشنهادي شيمون پرز، وزير دفاع، براي افزايش حقوق سربازان ايدياف بودند كه در ساعت 45: 1 دقيقه بعدازظهر، مشاور نظامي وارد اتاق شد و به رابين نوشتهاي داد. ناگهان صورت رابين مثل گچ سفيد شد. او گلوي خود را صاف كرد تا توجه ديگران را به خود جلب كند. رابين گفت: «قبل از آنكه ادامه دهيم بايد يك موضوع را به شما بگويم. يك هواپيماي ايرفرانس كه از لود در ساعت 9:50 دقيقه برخاسته ارتباطش قطع شده است. ظاهرا ربوده شده و به سمت ديگري برده شده است. 83 اسراييلي در اين هواپيما هستند.»
آفراييم پوران، مشاور نظامي به رابين گفته بود كه آژانسهاي اطلاعاتي هنوز نميدانند چه كسي هواپيما را ربوده و اينكه هر زمان اطلاعات بيشتري آمد او را در جريان قرار خواهد داد.
رابين بعدا به يكي از معاونانش گفته بود كه در آن لحظه متاسف شده بود كه چرا انداختن آن 5 كنيايي به دريا را تاييد نكرده بود.
رابين به پوران گفت كه، «فراموشش كن؛ من ميدانم. اين كار وادي حداد است.»
هواپيما ربايان چهار نفر بودند؛ دو نفر از جبهه خلق براي آزادي فلسطين و دو نفر ديگر از چپگرايان آلماني. آنها در حالي كه هواپيما از مسير پاريس در آتن توقف داشت سوار هواپيما شده بودند و بعد از برخاستن آن، اسلحههاي خود را بيرون آورده بودند و به كابين خلبان هجوم برده و دستور داده بودند كه هواپيما اول به بنغازي براي سوختگيري برود و در آنجا سه تروريست ديگر را سوار كنند و به سمت عنتبه اوگاندا بروند. .
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.