اصغرآقا و بودجه فرهنگي
سيداكبر ميرجعفري
اصغرآقا به قول خودش «توليدي» دارد. اما شعر هم ميسرايد. اتفاقا بعضي از شعرهايش، خوب از آب درميآيند. به واسطه همين چند غزلش با جوامع ادبي هم ارتباطاتي يافته است و از ساز و كار اين مجامع بياطلاع نيست. يك روز حين گپ زدنهايمان گفت: «من تا اين سن، خيلي كارها كردهام؛ خيلي از شغلها را محك زدهام؛ به همين دليل راه پول درآوردن را بلدم؛ پولي كه طيب و طاهر باشد. من اگر ميتوانستم از راه شعر هم پول در بيارم، قطعا شعر را جديتر دنبال ميكردم.» شهادت ميدهم كه اصغرآقا براي پول درآوردن به دوز و كلك پناه نميبرد. يك روز هم بحثمان كشيد به سمت بودجههاي فرهنگي كشور و گلايههايي كه در اين باره از اين و آن ميشنويم. گفتم: «بودجه فرهنگي در كشور ما از جهات زيادي شبيه گوشت قرباني است. به يك نفر ممكن است مغز ران برسد، به يك نفر راسته، به يك نفر سردست، به يك نفر گوشت دنده و به خيليها هم شايد هيچ نرسد.
تمام نذريبگيران هم بايد به نذريدهنده بگويند: نذر شما قبول! نه كسي ميتواند از كم بودن سهم خودش شكايت كند و نه ميتواند به نذريبگيران ديگر اعتراض كند كه چرا مال تو زياد است و مال من كم!
فقط شايد يك تفاوت كوچك با گوشت قرباني داشته باشد و آن اينكه سابقا نذريدهنده كمي گوشت هم براي مستحقان با آبرو كنار ميگذاشت؛ ولي الان ... .»
اصغرآقا حرفم را قطع كرد و گفت: «خب پس تو چه توقعي داري؟ سرمايهگذار در هر جاي ديگري كه پولش را وارد كند، انتظار دارد بعد از مدتي سرمايهاش افزايش پيدا كند؛ مثلا وقتي شما مبلغي را در يك كار توليدي سرمايهگذاري ميكني، قطعا بايد از آن سرمايهگذاري سودي به تو برسد؛ اساسا سرمايهگذاري يعني همين. اما پولي كه در حوزههاي فرهنگي صرف ميشود، نه تنها سودآور نيست؛ بلكه اصل سرمايه هم برنميگردد.»
البته ميدانم اصغرآقا آن قدر از فرهنگ و صرف بودجه در اين زمينه شناخت داشت تا به درستي درك كند كه صرف هزينه در اين زمينه مثل توليدي خودش نيست و اتفاقا اگر آن بودجه درست و بجا خرج شود، آوردههاي آن به مراتب بيشتر از عرصه صنعت و اقتصاد است (به شرطي كه سرمايهگذار تمام جوانب فرهنگ را بشناسد و براي آن دقيق و صحيح برنامهريزي كند و اگر اين شناخت نباشد، بودجه فرهنگي همان گوشت نذري خواهد بود) اما اصغرآقا ميخواست نگاه بعضي از بودجهريزان به اين مقوله را براي بنده شرح دهد.