برخيز و اول بكش (128)
فصل سيزدهم
مرگ در خمير دندان- هدف بعدي حسن سلامه
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
سلامه بدون شك با تعدادي از عمليات تروريستي عليه اسراييل و اهداف عربي مرتبط بود. او خودش در دو مصاحبهاي كه انجام داده بود، دخالت در عمليات سپتامبر سياه را تاييد كرده بود. اما سپتامبر سياه ديگر در سال 1978 وجود نداشت و سلامه هم در فتح نقشهاي متعددي را گرفته بود و فعاليتهاي تروريستي را به ديگران واگذار كرده بود. آيا انتقام به خاطر كارهايي كه در گذشته انجام داده بود دليل كافي براي حذف او بود؟
يايير رويد، فردي كه فرمانده واحد 504 منطقه شمالي و يكي از معدود افرادي كه روي حملات ساف در لبنان تخصص داشت، گفته بود: «كشتن سلامه، اول و آخرش مربوط به بسته شدن پرونده مونيخ بود. از نظر ما او مبدع حملات تروريستي در اواخر دهه 1970 نبود.» اما ديگر عوامل وقت قيصريه، مصر بودند كه سلامه به عنوان فرمانده «فورس 17» ساف، واحد حفاظتي عرفات، هنوز تهديد به شمار ميرود. يكي از كهنهكاران قيصريه گفت: «ما بايد به ياد داشته باشيم كه فورس 17 تنها از عرفات حفاظت نميكرد بلكه عمليات مختلف تروريستي هم انجام ميداد.»
اما با اين حال يك انگيزه عميقتري هم وجود داشت.
در دهم جولاي 1978، در يك نشست مقامات عاليرتبه در موساد، مايك حراري گزارش داد كه «پيشرفتهاي قابل توجهي» در جهت حذف سلامه صورت گرفته است. اما ديويد كيمشه، سرپرست يونيورس، شاخهاي از موساد كه مسوول ارتباط با آژانسهاي اطلاعاتي ديگر كشورهاست، گفت كه همتاي او در سيا گفته كه سلامه يكي از داراييهاي آنها حساب ميشود. «آنها صريحا نگفتهاند كه ميخواهند از او محافظت شود اما اين را بايد به حساب آورد و همچنين مجبوريم از خودمان بپرسيم كه آيا رابطه ما با هلگا – نام مستعار موساد براي سيا- بايد روند ما را به سمت او تغيير دهد يا خير.»
شيمشون اسحاقي با تندي پاسخ داد: «خوب كه چي؟ فرض كنيد او (سلامه) با امريكا در ارتباط باشد. روي دستان اين مرد خون يهودي است. او در مونيخ دخالت داشته است. او هنوز عليه ما عمليات ميكند. حتي اگر او يك عامل سيا هم باشد اصلا يك ذره هم وقعي نمينهم.»
در اصل، سلامه براي سيا تنها يك منبع نبود. امجي تراست /2، برچسبي كه كنترلكنندههاي او در لانگلي بر او گذاشته بودند، يكي از مهمترين رابطهاي سيا در خاورميانه بود. علاوه بر اين، او با اطلاعات كامل و تاييد همهجانبه ياسر عرفات عمل ميكرد و به عنوان كانالي براي مبادلات ميان امريكاييها و ساف خدمت ميكرد.
دومينيك كه يك مقام ارشد در موساد بود و در شكار سلامه درگير هم بود، گفت كه در سراسر دهه 1970، موساد از عمق رابطه ميان سيا و سلامه مطلع بود. موساد و نخستوزيران اسحاق رابين و بگين ميديدند كه اين رابطهها «چيزي نيستند جز خيانت يك متحد و خنجري كه از پشت ميزند.»
بنا بر كتاب «جاسوس خوب» نوشته كايي بيردز
كه بيوگرافي رابرت سي .آمز، يكي از ماموران عملياتي زرنگ و باهوش سيا در خاورميانه است، سلامه و آمز بري اولين بار درسال 1969 در كافه استرند بيروت با هم ملاقات كردند و اين ديدار بعدا در خانه امن سيا در همان شهر ادامه يافت. آمز به سيا گزارش داده بود كه عرفات ارزش زيادي براي سلامه قائل است.
ايالات متحده، به طور رسمي ساف را به عنوان يك سازمان تروريستي محسوب ميكرد اما سيا ميخواست كه اين كانال به عنوان پشتيبان محفوظ بماند. در سال 1973، اين كانال با تاييد كي سينجر، يك پيوند رسمي اما مخفي ميان ايالات متحده و عرفات شد . در طول ساليان، اين دو در اروپا و بيروت به دفعات با هم ديدار كردند . اين ارتباط حتي پس از آنكه سلامه نقش پيشروي در سپتامبر سياه داشت، ادامه يافت. اصرار امريكاييها به اين خاطر نبود كه آنها با ارزيابي موساد از نقش و مسووليت سلامه در فعاليتهاي تروريستي موافق نبودند، بلكه بر عكس موافق بودند.
سلامه حتي نزد آمز هم تاييد كرده بود كه او محمد بوديا، مالك تئاتر پاريس كه عوامل را براي انفجار يك هتل در اسراييل اعزام كرده بود، را استخدام كرده بود. آمز، اين مورد را يك «اطلاعات جالب» دانسته بود و حتي هواداري خود را براي «هدف فلسطيني» ابراز داشته بود. او در نامهاي كه براي واسطهاي كه پيامها را ميان او و سلامه رد و بدل ميكرد، نوشته بود: «من كاملا از فعاليتهاي دوستمان آگاه هستم و هرچند كه با همه آنها موافق نيستم اما ميتوانم با احساسات سازمانياش كه بايد آنها را انجام دهد، همدردي كنم.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است،
نه اعتقاد مترجم و روزنامه.