گروه جهان| بعد از انتخاب نخستوزير جديد در پاكستان، تصور ميشد تحول عمدهاي در روابط تهران و اسلامآباد ايجاد شود، اما بر خلاف گمانهزنيهايي كه در مورد سفر عمران خان به تهران به عنوان اولين سفر خارجي او وجود داشت، شاهد بوديم كه عمرانخان كشورهاي ديگري را به عنوان مقصد نخستين سفر خارجي خود برگزيد. وامهاي نجات عربستان سعودي به اسلامآباد، دو سفر عمرانخان به رياض و ابوظبي و اعلام علني بيميل او به محكوم كردن عربستان در پرونده ترور جمال خاشقجي، اين گمانه را ايجاد كرده است كه عمرانخان طي پنج ماه گذشته به سرعت در حال افتادن در آغوش رقباي منطقهاي ايران است و باعث ايجاد اين سوال شده است كه آيا دولت جديد پاكستان حاضر است روابط خود را با همسايه غربياش، فداي مناسبات و كمكهاي رقباي منطقهاي ايران كند؟ نوذر شفيعي، نماينده پيشين مجلس شوراي اسلامي و كارشناس مسائل جنوب آسيا معتقد است كه چنين تحولي در روابط تهران و اسلامآباد تقريبا ناممكن است. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با نوذر شفيعي، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل جنوب آسيا مطالعه ميكنيد.
آيا ميتوان دو سفر پياپي عمرانخان به عربستان سعودي و چشمپوشي او از سفر به تهران را داراي پيام خاصي براي تهران در مورد آينده روابط ميان دو كشور دانست؟
لزوما زمان سفر كردن رهبر يك كشور به كشور ديگر، تنها معيار سنجش براي سطح روابط دو كشور نيست. هر سفر ديپلماتيك بهخصوص در سطح رييس دولت نيازمند زمينهچينيها، برنامهريزيها و ضرورتهايي است كه به تدريج قابل دستيابي هستند. آنچه مبناي تعيين سفر است نيازهاي ضروري براي طرفين است. گهگاه يك سفر ضروري براي يك دستاورد فوري انجام ميشود، اما در غالب مواقع ممكن است سطح روابط در شرايط رضايت بخشي باشد و نيازي به اقدام فوري و ضروري وجود نداشتهباشد.
سفر نكردن عمرانخان به تهران هم به معناي اين نيست كه در ديدگاههاي اوليه او در مورد روابط با تهران تغييري ايجاد شدهباشد يا قرار باشد كه كشورهاي ديگر را بر ايران ترجيح دهد. ايران و پاكستان به حكم جغرافيا، تاريخ، فرهنگ و حتي بنا به ضرورت سياسي پيوندهاي ناگسستني با يكديگر دارند. رهبران هر دو كشور خبر دارند كه هر خللي در مناسبات دوجانبه به زيان هر دو كشور تمام خواهد شد. به نظر من پايهها و بنيانهاي اساسي روابط دو كشور كمافيالسابق برقرار هستند. در شرايط كنوني مهمترين موضوع در روابط دو كشور مباحث امنيتي هستند. هرچند مباحث اقتصادي و تجاري ميان دو كشور از اهميت برخوردار هستند، اما مسائل امنيتي، همچون امنيت مرزهاي زميني دو كشور، امنيت افغانستان و مسائل جهان اسلام اولويت اصلي روابط دوجانبه ميان تهران و اسلامآباد هستند. بايد توجه داشت كه پاكستان بهشدت دچار مشكلات مالي و پولي است، و در اين شرايط روي ايران به عنوان يك كشور تحت فشار و تحت تحريم از سوي ايالات متحده كمتر به عنوان حامي مالي و كمككننده حساب باز ميكند. اما در همين شرايط سخت براي دو كشور هم ضروري است كه دو كشور براي توسعه روابط اقتصادي و مالي گام بردارند.
بر اساس آمار و ارقام ميتوان نتيجه گرفت كه روابط اقتصادي و تجاري ميان تهران و اسلامآباد، تغييرات عمدهاي نداشته است. يكي از دلايل عدم پيشرفت در اين حوزه را ميتوان تحتالشعاع قرار گرفتن روابط اقتصادي در سايه روابط امنيتي دانست. مساله تروريسم و افراطيگري در كنار طالبان، داعش و تحولات افغانستان، از جمله مهمترين مسائل امنيتي جهان امروز هستند كه ايران و پاكستان به صورت مستقيم به عنوان بازيگران موثر در حل و فصل آن ايفاي نقش ميكنند.
به همكاريهاي امنيتي ميان دو كشور اشاره كرديد، تصور ميكنيد گفتوگوهاي اخير ميان مقامهاي ايراني و گروه طالبان بخشي ارتباطي با همكاريهاي ايران و پاكستان داشتهباشد؟
قطعا بدون همكاري پاكستان ايفاي نقش در اين زمينه بسيار مشكل ميشود. بايد در نظر گرفت كه ايران، افغانستان و پاكستان را ميتوان به صورت يك مجموعه امنيتي در نظر گرفت، مجموعهاي كه باعث ايجاد نوعي امنيت همبسته و وابستگي متقابل امنيتي ميشود. سطح اختلافنظر امنيتي ميان دولت مركزي افغانستان و پاكستان بسيار بالاست، در حالي كه تهران با دو كشور روابط نزديكي دارد، اگر اين امكان ايجاد شود كه هر سه كشور به سمت همكاريهاي امنيتي مثبت و سازنده هدايت شوند، منافع هر سه كشور تأمين ميشود. در نتيجه لازم است كه هر سه كشور به صورت هماهنگ در زمينه امنيت منطقه حركت كنند. تمام تلاشها بر اين است كه با توجه به متغير امريكا در منطقه كه به صورت يك بازيگر موثر و منفي امنيت منطقه را به زيان هر سه كشور تحت تأثير قرار داده است، سه كشور به سمت يك سياست متحد و همگرا حركت كنند. تلاشهايي كه از سوي تهران در ماههاي اخير براي بهبود اوضاع امنيتي افغانستان آغاز شده است و روسيه و چين هم به عنوان بنيانهاي ديگر اين تحولات مشاركت ميكنند، روندي را طي ميكند كه ميتواند منافع پاكستان را تأمين كند.
فراموش نكنيم كه عدم همكاري يا نقشآفريني منفي از سوي پاكستان، ميتواند باعث شود كه رقيب اصلي اين كشور در جنوب آسيا، يعني هندوستان فرصت پيدا كند تا با نقشآفريني مثبت و سازنده جاي پاي خود را در افغانستان و ديگر كشورهاي منطقه قويتر كند. ايالات متحده امريكا با تغيير استراتژي خود در افغانستان، زمينه را براي حضور گستردهتر هندوستان در اين كشور و حذف تدريجي پاكستان از معادلات افغانستان آغاز كرده است. در شرايطي كه امريكاييها عليه منافع پاكستان عمل ميكنند، پاكستان مجبور است كه براي رقابت با هندوستان در منطقه، به قدرتهاي منطقهاي و جهاني ديگر از جمله ايران، چين و روسيه براي همكاري در پرونده افغانستان روي بياورد.
رقابت ميان هند و پاكستان ممكن است بر روابط ايران با دو كشور موثر باشد؟
به هر حال هر دو كشور به دنبال منافع خود بهخصوص در آسياي ميانه هستند. ايران يكي از زمينههاي اين رقابت است، براي هند مسيري به جز ايران براي دسترسي به افغانستان و آسياي ميانه وجود ندارد، چرا كه پاكستان و چين هر دو كشور رقيب هند محسوب ميشوند، اما من بعيد ميدانم كه روابط تهران با دهلي نو، اثر منفي بر روابط با اسلامآباد داشتهباشد. قاعدتا تهران بايد زمينه را براي رقابت سالم دو كشور فراهم كند تا بتوانند با استفاده از ظرفيتهاي ايران، نفوذ اقتصادي خود را در منطقه افزايش دهند. ايران بر خلاف قدرتهاي بزرگي مانند چين و امريكا، مجبور نيست ميان پاكستان و هندوستان فقط يكي را انتخاب كند، تهران ميتواند با هر دو كشور رابطه داشتهباشد و اجازه دهد كه هر دو پايتخت ايران را به عنوان يك شريك مطمئن در نظر بگيرند.
اين شرايط در مورد روابط ايالات متحده امريكا با دو قدرت جنوب آسيا هم وجود دارد. با توجه به فشارهاي زيادي كه امريكا طي يك سال و نيم گذشته به اسلامآباد وارد كرده است، آيا ميتوان نتيجه گرفت كه روابط امريكا با پاكستان كاملا از ميان رفته است؟
در نظر گرفتن روابط ديپلماتيك در دنياي كنوني به صورت بازي با حاصل جمع صفر تقريبا غيرممكن است. در شرايطي كه امكان دارد برخي از روابط گهگاه به دليل سياستهاي استراتژيك دچار افت و خيزهايي شوند و سطح مناسبات تغيير كند، اما نهايتا امكان به صفر رسيدن رابطه بسيار ناچيز است. اين تحليل درست است كه امريكاييها بين هندوستان و پاكستان، اولي را به عنوان شريك استراتژيك و قطعي خود انتخاب كردهاند، اما اين انتخاب به معناي ترك كامل پاكستان نيست. پاكستان هم يك كشور بزرگ و موثر در جنوب آسيا است و هم به عنوان يك شريك چين، همسايه افغانستان و همسايه ايران، در استراتژي كلي امريكا غيرقابل چشمپوشي است.
مساله روابط پاكستان با عربستان سعودي آيا ممكن است بر روابط اين كشور با تهران موثر باشد؟
رابطه اسلامآباد و رياض امر جديدي نيست و از ابتداي استقلال پاكستان وجود داشت و نهايتا هيچگاه باعث خصومت ميان تهران و اسلامآباد نشده است. اما مشكلات شديد اقتصادي كنوني پاكستان و ترجيح هند با پاكستان در استراتژي جنوب آسياي امريكا، باعث شده است تا اسلامآباد تجديد نظر جديتري در ديپلماسي خود انجام دهد. اين توازن جديد در روابط خارجي پاكستان، پازل پيچيدهاي از روابط را ايجاد ميكند، براي مثال رويكرد بيشتر پاكستان به كشورهاي جنوب خليج فارس، عملا اين كشور را بار ديگر در حوزه متحدان امريكا قرار ميدهد، در عين حال رويكرد به چين، ايران و روسيه، اين كشور را از امريكا و كشورهاي حاشيه خليج فارس دورتر ميكند. در مجموع پاكستان مجبور به ايجاد تعادل در روابط خود در اين پازل جديد است.
برخي كارشناسان معتقدند كه اسلامآباد به دليل نيازهايش در رابطه با كشورهايي كه روابط خوبي با تهران ندارند، مجبور است رابطه خود را با تهران چراغ خاموش و غيرعلني دنبال كند. به نظر شما چنين تحليلي صحيح است؟
اين تحليل دور از واقعيت به نظر نميرسد. به هر حال هيچ يك از طرفين علاقهمند نيستند كه در روابط تهران و اسلامآباد خللي وارد شود. در همين شرايط سفر عمرانخان به كشورهاي جنوب خليج فارس و صرف نظر كردن از سفر به تهران، در يك نگاه سطحي و اوليه ممكن است انتخابي از سوي اسلامآباد ميان ايران و كشورهاي رقيبش در منطقه به نظر برسد. اما به گمان من سياستمداران پاكستان سعي ميكنند با رعايت ملاحظات گام بردارند. براي عربستان سعودي، بدون ترديد كاملا روشن است كه هيچگاه نميتواند از پاكستان بخواهد كه روابطش را با تهران كنار بگذارد. اين موضوع فقط مختص عمرانخان نيست و عربستان اين مساله را در رابطه با ديگر نخستوزيران پاكستان كه حتي رابطه بسيار صميمانهتري با رياض داشتند، تجربه كرده است. پاكستان به ويژه در شرايط رقابت و خصومت تاريخي با دو همسايه شمالي و شرقياش، به صورت راهبردي علاقهمند است كه روابطش با تهران دچار تنش نشود. به اضافه كمكي كه ايران ميتواند به پاكستان براي موازنه قوا با هندوستان ارايه دهد، به هيچ عنوان از عهده كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس برنميآيد. ممكن است كشورهاي جنوب خليج فارس به لحاظ مالي توانايي كمك كردن به اسلامآباد را داشتهباشند، اما جايگاه ژئواستراتژيك ايران براي اسلامآباد را نميتوانند پر كنند.
در جمعبندي كلي به نظر ميرسد در حوزه سياست عليا يعني حوزه سياسي، امنيتي و استراتژيك، پاكستان با ايران همكاري ميكند، ولي در حوزه سياستهاي سفلي، يعني حوزههاي مالي، تجاري و فرهنگي رابطه با كشورهاي جنوب خليج فارس را ترجيح ميدهد. اين روابط در كنار يكديگر هستند كه منافع پاكستان را به شكل مجموعهاي از پازلهاي كنار هم تأمين ميكنند. اين مساله قطعي است كه پاكستان نيازهاي استراتژيك خود را فداي روابط مالي نخواهد كرد، اما همزمان به نظر بسياري از ناظران، پاكستان به خاطر نيازهاي خود اين روابط را كمتر علني و تبليغاتي پيگيري ميكند تا حساسيت برخي از كشورهايي كه سر خصومت با ايران دارند، انگيخته نشود. من تصور ميكنم كه همين پنهانكاري بتواند برخي كشورهاي جنوب خليج فارس را راضي كند، چراكه دههها سياست منطقه براي آنها كاملا روشن كرده است كه توان از ميان بردن روابط تهران و پاكستان را ندارند.