گزارشي از نمايشگاه عكسهاي حميد جبلي در گالري آتبين
ماسوله؛ 30 سال بعد
بابك احمدي
در خنكاي عصر زمستان، به گالري آتبين وارد شدم و او بلافاصله با همان لبخند هميشگي، گونههاي گلانداخته و كلاه بره بر سر؛ البته با سبيلهاي جوگندمي نمونهاي از دو سو در رفتهاش به استقبال آمد. به هر سمت از نمايشگاه كه قدم ميگذاشت، يكي، دو نفر در پِيش ميرفتند تا كنار قابها، عكسي به يادگار بردارند و او نيز مثل هميشه آرام و پذيرا، بيآنكه اثري از گلايه در سيمايش هويدا باشد با مهمانان همراه ميشد.
شهريور سال 83 اولينباري بود كه حميد جبلي روي ديگر سكه فعاليتهاي هنرياش را در برابر ديدگان ما قرار داد. هنرپيشه، صداپيشه، فيلمنامهنويس و كارگردان آرام و سر به زير تئاتر، سينما و تلويزون ايران 4 سال قبل براي نخستينبار نمايشگاه عكسهاي آنالوگ خود از پشت صحنه مجموعه خاطرهانگيز «خونه مادر بزرگه» را در لابي مجموعه تئاترشهر روي ديوار نصب كرد تا چشم نسل جوان 26 سال بعد از توليد اين مجموعه به جمال جنبه ديگري از تجارب هنري يكي از فعالان جدي نمايش عروسكي ايران روشن شود. چنانكه انتظار ميرفت، نمايشگاه با استقبال مواجه شد تا داماد جوان و شيرين فيلم سينمايي «مادر» علي حاتمي براي برپايي نمايشگاه دوم داخلي تشويق شود. او سال گذشته نمايشگاه نقاشيهايش را با عنوان «كابوسهاي شيرين» برپا كرد تا با همين عنوان متناقض يادآور صحنههاي رويا بافتنش در فيلم سينمايي «دختر شيرينيفروش» باشد. او حالا نمايشگاه ديگري از آثار عكاسياش را با عنوان «ماسوله 67» در گالري آتبين برپا كرده و شما با ديدن اين آثار در اولين گام به 30 سال قبلِ روستاي زيباي ماسوله سفر ميكنيد و اينبار نيز همهچيز سياه و سفيد برايتان روايت ميشود. اينجا زندگي روزمره مردم روستا در برابر ديدگانتان قرار ميگيرد، بيآنكه عكاس نگاه توريستي به ماجرا داشته باشد و از همه مهمتر آنكه گويي جبلي اينجا هم آدمهاي تنها را شكار ميكند. تصوير زني نشسته بر بام خانه روستايي، پشت به تصوير، خيره به طبيعت و در طبقه پايين، پيرمردي با كت ژندهاي بر تن، از پنجره به بيرون (در جهت مخالف زن) خيره مانده است. مردان و زنان در عكسهاي جبلي از هم جدا افتادهاند. تصاوير ثبت شده توسط او جدا اين قابليت را دارند تا از منظر فني نيز بررسي شوند، هنرمندي كه سالها دغدغه عكاسي داشته و همانطور كه سيفالله صمديان در كتابچه نمايشگاه اشاره ميكند، هيچگاه از دوربين عكاسياش جدا نشده است. خودش در استيتمنت نمايشگاه، بعد از نگارش روايتي خواندني از اولين روز مدرسه و تراشيدن كابوسوار موي سر در سلماني، درباره آشنايياش با هنر عكاسي مينويسد: «وقتي فهميدم خيلي از كتابها را نميتوانم بخوانم، تصميم گرفتم به آن درس خواندن مزخرف ادامه بدهم. چند وقت بعد وقتي رفتم كتابي را به كتابخانه پس بدهم و كتاب ديگري بگيرم، گفتند كلاس تئاتر ميخواهد شروع شود. من هم عضو شدم. چند ماه بعد كلاس فيلمسازي و بعد كلاس نقاشي و بالاخره عكاسي. هيچكدام را از دست ندادم. لوازم نقاشي، دوربين فيلمبرداري 8 ميليمتري، داروهاي عكاسي، تاريكخانه، آگرانديسمان؛ خيلي براي من عجيب بود و قبل از چاپ نگاتيو، بال مگس و چيزهاي ديگر را زير آگرانديسمان ميگذاشتم. خيلي شگفتانگيز بود.» جبلي از جمله عكاسان جدي تئاتر ايران نيز به حساب ميآيد. اميدوارم او روزي تصاوير ثبت شده از پشت صحنه آثار نمايشي و اجراي تئاترها را از گنجه بيرون بياورد. او در اين باره نوشته است: «دورهاي كه قرار شد اسم و تصويرم جايي نباشد، چاپگر عكس شدم. از سال 63 عكاسي تئاتر را شروع كردم و تقريبا بيشتر كارهاي آتيلا را عكس گرفتم و كارهاي خيلي از دوستان ديگري را، از جمله نمايش «درس» داريوش مهرجويي و... آخرينش 2015 در شهر تورنتو.» در كنار تمام اينها به يك نكته اشاره كنم.
اين ميزان از تك افتادگي هنرمند و ناشناخته ماندنش در زمانه ما مايه تاسف است. روز افتتاحيه وقتي چند توريست اروپايي براي تماشاي آثار به گالري آمدند، مدير گالري ناچار شد دقايق زيادي صرف كند تا توضيح دهد شما اينجا نهتنها با عكسهاي يك هنرمند عكاس، كه با خروجي فردي مواجه هستيد كه علاوه بر اينها، هنرهاي متعدد دارد. ايكاش هنرمندانمان را حداقل در اينترنت طوري معرفي ميكرديم كه نياز به اين همه
توضيح نباشد.