در آستانه بازيهاي مهم ايران در جام ملتهاي آسيا
حمله بهكيروش دفاع از ايران نيست
مصطفي اعتزالي
تيم ملي ايران امروز در حالي در ورزشگاه محمد بنزايد شهر ابوظبي در مرحله يكهشتم نهايي جام ملتهاي آسيا به مصاف عمان ميرود كه در 3 روز گذشته جو متشنجي بر فوتبال ايران حاكم بوده است. در 72 ساعت گذشته حرف و حديثهاي انتقادي گوناگوني در جامعه فوتبال ايران مطرح شده است؛ سلسلهاي از انتقادات روا و ناروا، كه سلسلهجنبان آن البته كارلوس كيروش بود ولي ديگران هم نفت تشديد بر آتش اين دعوا ريختند. كساني هم در دفاع از كيروش به انگيزههاي مالي و شخصي برخي از منتقدان كيروش در رسانههاي داخلي و خارجي اشاره كردند كه شرح و تفصيل اين موضوعات و مدعيات در شرايط كنوني كار بخردانهاي به نظر نميرسد. تيم ملي ايران آخرين بار 43 سال قبل قهرمان جام ملتهاي آسيا شده است. پس از انقلاب حداقل دو بار ميتوانستيم قهرمان آسيا شويم: 1984 و 1996. اما بار اول اشتباه سرمربي و بار دوم اشتباه داور ديدار ايران و عربستان موجب شد شانس قهرماني را از دست بدهيم. در سال 2015 هم كه كارلوس كيروش با تيمي بسيار منسجم راهي جام ملتهاي آسيا شد، اشتباه داور مسابقه زمينهساز از دست رفتن برد ما در جريان بازي با عراق شد و كار به پنالتيها كشيد و باقي قصه را هم كه همه ميدانيم.
كارلوس كيروش زماني كه هدايت تيم ملي ايران را برعهده گرفت، بيتعارف كفگير فوتبال ايران به ته ديگ خورده بود. نسل طلايي فوتبال ايران كه در 1996 سر برآورد تا سال 2006 تدريجا بازنشسته شد. در فاصله 10 ساله جام ملتهاي آسيا در سال 1996 تا جام جهاني 2006 نيز تيم ملي ايران حداقل 9 بار سرمربياش عوض شد(بدون احتساب دوره كوتاه و موقت همايون شاهرخي). 9 سرمربي ظرف 10 سال نشان ميدهد كه چيزي به نام ثبات در بالاترين سطح مديريت فني تيم ملي وجود ندارد. پس از آن دوره هم 7 نفر سرمربي تيم ملي ايران شدند كه مهمترين آنها امير قلعهنويي و علي دايي و افشين قطبي بودند. 7 نفر در فاصله 2006 تا 2011. از سال 2011 تا امروز اما تيم ملي ايران فقط يك سرمربي داشته است: كارلوس كيروش. اينكه در يك دوره 15 ساله 16 نفر سرمربي تيم ملي ايران شدهاند و پس از آن در يك دوره 8 ساله فقط يك نفر سرمربي اين تيم بوده، نشانه ثبات و تداوم در بالاترين سطح مديريت فني تيم ملي بوده است. جدا از اين، كارلوس كيروش به عنوان يك مربي فوتبال به لحاظ فني سرآمد همه مربيان تيم ملي ايران در 16 سال اخير بوده است. تنها مربي همتراز كيروش در دوران پس از انقلاب، ميروسلاو بلاژويچ بوده كه با وجود شايستگيهاي فنياش نتوانست تيم ملي ايران را به جام جهاني 2002 برساند.
نتيجه مرور بر اسامي سرمربيان تيم ملي ايران در دو دهه گذشته(و حتي در كل دوران 40 ساله پس از انقلاب) چيزي جز اين نيست كه كيروش موفقترين و باثباتترين سرمربي تيم ملي بوده است. دوران او دوران نفي بازيكنسالاري، ورود بازيكنان ايرانيتبار به تيم ملي، تاكتيكپذيري بازيكنان، بازيهاي با برنامه تيم ملي ايران در ميادين گوناگون و مهمتر از همه، دوران اتحاد و انسجام و جنگندگي بينظير بازيكنان تيم ملي بوده است. كيروش به تيم ملي ايران شخصيت ويژهاي بخشيد كه كمترين حسن و فايدهاش، دميدن روح غرور و سربلندي در ملت فوتبالدوست ايران بوده است.
اگر تيم كيروش را با دو تيم رويايي ايران در فاصله سالهاي 1996 تا 1998 و تيم خوشتكنيك ايران در فاصله 1984 تا 1986 مقايسه كنيم كاملا آشكارمان ميشود كه كيروش با بازيكناني به مراتب سطح پايينتر(به لحاظ فني) دو بار ايران را به جام جهاني برده و در جام جهاني در حالي كه اكثر مردم ايران معتقد بودند در برابر آرژانتين يا اسپانيا و پرتغال گلباران ميشويم تا يك قدمي پيروزي در بازيهاي حساس نيز پيش رفت. كيروش كاستي تكنيك و خلاقيت بازيكنانش را در 9 سال گذشته با تزريق جنگندگي و تقويت انسجام و روحيه تيمي آنها جبران كرد. دعواي تيم پرستاره سال 1986 با مرحوم دهداري و نيز اختلافات عديده در تيمي كه از سال 1996 سر برآورد، مثلا اختلافات دايي و خداداد با مايليكهن يا اختلاف بازيكنان تيم ملي با يكديگر(اختلافاتي كه بعدها در تيم برانكو در جام جهاني 2006 سر به فلك گذاشت و تيم ملي را عملا به 3 باند متعارض تقسيم كرده بود) واقعهاي بود كه در تيم كارلوس كيروش در 8 سال گذشته به هيچوجه وجود نداشته و اگر هم گاهي درصدد سر برآوردن بوده، كيروش آن را مثل علف هرزي از باغچه تيم ملي ايران ريشهكن كرده است. كساني كه اين روزها به كيروش ميتازند كه چرا با گفتارش اختلافآفريني ميكنند، اگرچه حرفشان خالي از صحت نيست، ولي نبايد فراموش كنند اختلافاتي كه راجع به آن حرف ميزنند اولا درون تيم ملي جريان ندارد و بين كيروش و افرادي در خارج از تيم ملي است، ثانيا اختلافاتي برآمده از بازيكنسالاري و باندبازي در فوتبال ايران نيست و از حيث اخلال در عملكرد تيم ملي در ميدان مسابقه در حد اختلافات سال 1986(در بازيهاي آسيايي) يا سال 2006(در جام جهاني) نيست.
پيشنهاد اخراج كيروش در ميانه جام ملتهاي آسيا، پيشنهادي مضحك و نامتكي به عقل سليم است. اخراج كيروش با توجه به وفاداري شاگردانش و رابطه عاطفي آنها با او چهبسا موجب شود كه همه يا بخش قابل توجهي از بازيكنان تيم ملي ايران اعتصاب كنند و قيد ادامه حضور در جام ملتهاي آسيا را بزنند. آن گزارشگر از كارافتادهاي كه اكنون ديگر به تاريخ فوتبال ايران پيوسته و در ينگه دنيا مشغول سپري كردن دوران بازنشستگي است و آن كشتينويس افراطي و جو زدهاي كه در فلان كشور اروپايي متفقا از ضرورت اخراج كارلوس كيروش دم ميزنند از عمق رابطه عاطفي كيروش و شاگردانش خبري ندارند كه چنين پيشنهاد عجيبي را در شرايط كنوني مطرح ميكنند. تيمي كه سالهاست به سبك و سياق تيمهاي مورينيو و ديهگو سيمونه بازي كرده، چطور يك شبه ميتواند با مربي جديد هماهنگ شود. پيشنهاد اخراج كيروش، يعني از دست رفتن قطعي شانس فتح جام ملتهاي آسيا. اين پيشنهاد قطعا برخاسته از عقل سليم نيست و به قول مهدي تاج، رييس فدراسيون فوتبال كساني كه چنين حرفي ميزنند يا جاهلند يا مغرض.