بردباري زيباست
يكي از شبكههاي تلويزيوني گفتوگويي را با يك هموطن ايراني انجام ميداد كه در حال گشتوگذار در يك كشور خارجي بود و تعطيلات عيد را خوش ميگذراند و گزارشگر تلويزيوني نظر او را درباره مذاكرات 1+5 ميپرسيد. اين هموطن ايراني ضمن استقبال از مذاكرات متذكر شد كه زودتر تمامش كنند، ديگر حوصله ندارد!! وقتي كه در حال گذران تعطيلات نوروزي هستيم و ديگران روزانه 18 ساعت در حال بحث و گفتوگو هستند، بعد از بيحوصلگي خودمان سخن بگوييم نشان ميدهد كه نه تنها براي مذاكرات و به ثمر نشستن آن آمادگي و صبر و حوصله نداريم، بلكه با فرض به توافق رسيدن هم دچار اين توهم خواهيم شد كه حتما همه مشكلات ناشي از تنشهاي موجود درباره پرونده هستهاي است و با توافق در اين پرونده، مشكلات به سرعت برطرف خواهد شد. اين نوع برداشتها خطرناك است. هم از حيث حل مشكلات ميان ايران و 1+5 و هم از حيث آثار و نتايج اقتصادي بعد از توافق نهايي. مسائل سياسي و اجتماعي مثل شيشه است، با يك ضربه ميتوان آن را شكست يا بر آن ترك وارد كرد ولي ترميم شيشه را نميتوان با يك ضربه انجام داد. بايد مراحل ذوب شيشه و فرآيند توليد آن، دوباره طي شود. اگر قرار باشد كه مذاكرهكنندگان هم مثل اين شهروند محترم بيحوصله و عجول باشند كه در همان نخستين جلسه بايد ميز مذاكرات را ترك ميكردند. گفتوگوهاي صلح خاورميانه حداقل از ابتداي دهه 70 ميلادي قرن بيستم آغاز شد و با فراز و فرودهايي هنوز هم ادامه دارد و احتمالا دهها سال ديگر هم به طول خواهد انجاميد. بحرانهايي كه ريشههاي عميق دارند به سهولت رفع شدني نيستند. به قول شاعر: سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل/ بيرون نميتوان كرد الا به روزگاران. وقتي مهر و محبت قديمي را كه سرعت زايل شدن آن بيشتر است، نميتوان از دل بيرون كرد، مگر با گذشت زمان، در اين صورت چگونه ميتوان دشمني و كينه و نفرت و بدبيني و از همه مهمتر بياعتمادي دهها ساله را در اندك زمان زايل كرد؟ وقتي كه ميان دو طرف بياعتمادي حاكم باشد، نسبت به كوچكترين تعابير نيز حساسيت وجود خواهد داشت و بايد نسبت به سوءاستفادههاي احتمالي از آن حساسيت داشت.
به همين دليل است كه مذاكرات در چنين فضايي بسيار پيچيده و خستهكننده و حتي تشنجآميز ميشود. مذاكره در فضاي بياعتمادي مثل صداي لنت ترمزي است كه به قسمت فلزي آن رسيده و ترمز گرفتن اعصاب خردكن است. بسياري از مواقع پيش ميآيد كه طرفين احساس ميكنند، سنگ بزرگي را با زحمت فراوان به بالاي قله حركت ميدهند و در حال رساندن آن به قله هستند كه يكباره سنگ رها ميشود و دوباره به پايين كوه سقوط ميكند و تمام زحمات آنان بر باد ميرود و نه تنها خستگي از تن مذاكرهكنندگان درنميآيد كه دو چندان ميشود و نااميدي بر فضاي مذاكرات غالب ميشود. كساني كه اهل جلسات جدي هستند، به خوبي ميدانند كه انجام يكي، دو تا از اين جلسات چقدر خستهكننده است، چه رسد به اينكه 10 روز پياپي با چندين نشست در روز بخواهد انجام شود. در هر حال نسبت به پيشرفت امور در همه زمينهها بايد صبور بود و بردباري زيبايي را به نمايش گذاشت ولي نكته مهمتر اين است كه پس از مذاكرات نيز بردباري پيشه كنيم و فراموش نكنيم كه اين تازه اول راه است. براي ترميم خرابيهاي گذشته و بازسازي اقتصاد، رسيدن به توافق با 1+5 و رفع تحريمها نخستين گام است، هرچند برداشتن اين گام ضروري است ولي گامهاي بعدي نيز به تناسب بايد برداشته شود.
توافق با 1+5 يك گام از مسير تنشزايي با جهان خارج است. اين امر به معناي پذيرش سلطه ديگران نيست. همچنان كه بسياري از كشورهاي موجود نيز روابط متوازني با ديگران دارند بدون آنكه سلطهپذير باشند. بنابراين رسيدن به توافق به منزله گام برداشتن در مسير ارتباطي متوازن و عقلاني با جهان خارج است.
گام بعدي، عقلاني كردن نظام تصميمگيري اقتصادي است. به يقين ميتوان گفت كه بخش مهمي از مصائب اقتصادي مردم ما معلول تصميمات غيركارشناسي و حتي غيرعقلايي و زيانباري است كه در سالهاي 1384 تا 1392 اتخاذ شد. بنابراين بايد به چارچوب تصميمگيري عقلاني بازگشت و دولتي منضبط و قانونمدار داشت كه دچار رفتارهاي شلخته و خودمحورانه نشود و جايگاه كارشناسان اقتصادي را به جايي كه شايسته آنان است ارتقا داد.
براي تحقق هدف قبلي، لازم و ضروري است كه نظام اداري بازسازي و كارآمد شود. متاسفانه بخش قابل توجهي از مديران و كارشناسان شايسته در نظام اداري از سال 1384 به بعد بازنشسته يا اخراج شدند يا عطاي دولت را به لقاي آن بخشيدند و هنوز هم انگيزه بازگشت و كوشش براي بازسازي نظام اداري را ندارند. نظام بروكراتيك با همه ضعفهايش، ركن اساسي توسعه است و بايد جايگاه مناسب خود را پيدا كند. اميدواريم كه با احياي سازمان برنامه، مغز منفصل نظام برنامهريزي كشور، بازسازي شود و ساير ادارات نيز در مسير اصلاح و كارآمدي قرار گيرند.
بدترين بلايي كه ممكن بود نظام اداري و جامعه را دربرگيرد فساد است. ويروس فساد مثل ويروس ايدز و ابولا ميماند كه به سرعت منتقل ميشود و درمان آن نيز مشكل است و اگر كنترل نشود به صورت تصاعدي پيشرفت ميكند. ويروس ايدز نظام دفاعي بدن را ناكارآمد ميكند، فساد نيز نظام اداري را ناكارآمد و زمينگير ميكند، سختترين كار دولت موجود حل مشكل مزمن فساد است كه در هشت سال 1384 تا 1392 مثل موريانه به جان اين درخت تنومند افتاد. مبارزه با فساد دهها برابر مشكلتر از توافق با 1+5 است.
و بالاخره بازسازي اعتماد عمومي كه در پيام نوروزي مقام رهبري نيز به آن اشاره شده بود ضرورتي عاجل است. راه و چاره حل اين مشكل نيز در اين پيام مندرج است. اگر ملت در نقش كارفرما و دولت در نقش كارگزار ظاهر شوند، اعتماد به سرعت بازسازي و احيا خواهد شد. قواي حكومتي بايد بدانند كه كارگزاران اين كارفرما همين مردم هستند و براي خود نقش مستقل و برتر از كارفرما قايل نشوند. الزامات چنين رابطهاي موجب احياي اعتماد عمومي خواهد شد و مجموعه اين شرايط راه را براي توسعه اقتصادي و سربلندي كشور هموار خواهد كرد. در غير اين صورت توافق با 1+5 به تنهايي هيچ گرهي را از جامعه ما باز نخواهد كرد.